بی‌صدایی که فریاد ناگهانی او کیش‌ و ماتت می‌کند!

خاموش است و ناگهان با بی صدایی چنان فریاد می‌کند که گوش‌هایت سوت می‌کشد و با چهره‌ای کیش‌ومات شده به کسی می‌نگری که می‌گوید شما سرطان دارید، به کبد شما زده، سرطان ریه دارید، باید سینه‌تان را برداریم...

به گزارش خبرنگار ایمنا، وقتی می‌خواهی از آن حرف بزنی دست و دلت می‌لرزد، درست است که دیگر مثل قبل برای مردم غریب نیست، اما هنوز هم باور درگیر شدن با آن، چه برای خود و چه برای دوست و آشنا درد آور و سخت است، جسم و روحت را با هم می‌آزارد، بله درست است، حرف سرطان است، بیماری که اگر بخواهی از آن بگویی مصداق مثنوی هفتاد من است و بس!

کنترل نشود با بی‌رحمی به تمام بدن آدمی می‌زند و رحم سرش نمی‌شود. کوتاهی شود کلیه، خون، استخوان، معده و روده یا بهتر است بگوئیم سلول سلول بدن را مانند گرگی گرسنه، پنهان می‌دَرد، شاید اغراق تلقی شود، اما واقعیت همین است و حقیقتی تلخ‌تر از این نیست که مغلوب آن شوی و حس کنی جانت در حال ذوب شدن است و تو فقط نظاره‌گر آن هستی!

وقتی پای صحبت کسانی که با سرطان دست و پنجه نرم می‌کنند، می‌نشینی، آنقدر از فراز و نشیب‌های فراوانی که پشت سر گذاشته‌اند با جزئیات می‌گویند که سراپا گوش می‌شوی و بغضی سنگین گلویت را می‌فشارد...

نوشین، یکی از کسانی است که سرطان، علاوه بر جسم و جان، عشقش را از او ربوده است، او جوان، زیبا، خوش صحبت و به معنای حقیقی کلمه یک مبارز قدرتمند است: "چندین سال پیش متوجه شدم، سرطان یکی از سینه‌هایم را درگیر کرده و مات و مبهوت مانده بودم، با چشمانی پر از اشک مدام تکرار می‌کردم شاید اشتباهی رخ داده و دوباره آزمایش و تست دادم، تا جواب آزمایش‌ها برسد، دلم هزار راه رفت که آخر چه می‌شود، جواب‌ها به دستم رسید، اشتباه در کار نبود، من سرطان داشتم. دیر متوجه شدم و علاوه‌بر سینه‌ام غدد لنفاوی زیر بغل نیز درگیر شده بود، زمانی که باید بهترین دوران عمرم را می‌گذراندم، غافلگیر سرطان شدم و شوق دوران عقد به نگرانی بدل شد، همراه زندگیم، مرا به خاطر بیماری رها کرد و رفت، ورق زندگی برایم برگشت و تنها در طوفانی سهمگین دست و پا می‌زدم تا نگذارم مهران برود، تلاش‌هایم بی فایده بود و مهر طلاق به جرم سرطان سپیدی بختم را سیاه کرد."

سرطان پایان عشق و زندگی نیست

نوشین رفتن مهران را غمی بزرگ می‌داند: "مهران حرفی از جدایی نمی‌زد، با من به بیمارستان می‌آمد و نگرانم بود، پزشکم برداشتن سینه را الزام کرد و باز هم مهران حرف دلش را نزد، صبح روزی که برای جراحی به اتاق عمل رفتم، همه امیدم این بود که کسی پشت در انتظارم را می‌کشد و همین کور سوی امید مرا به ادامه درمان واداشته بود؛ به هوش که آمدم مهران دیگر نبود، به مادر و خواهرم گفته بود، دیگر توان ماندن ندارد و خانواده‌اش راضی به ادامه زندگی او با من نیستند."

او می‌گوید: "بعد از چند ماه گریه و افسردگی، خودم را جمع و جور کردم تا ثابت کنم، سرطان پایان عشق و زندگی نیست و با قبول آن نوشین دیگری شدم، دیگر چیزی مرا آنقدر خوشحال و یا ناراحت نمی‌کرد، به انجمن‌های حمایتی رفتم و با دیدن و شنیدن مشکلات همدردانم تنهایی و بیماری خود را فراموش کرده بودم و با تمام توان برای بهبودی خود و دوستانم تلاش می‌کردم."

گلایه‌های به حق

نوشین از برخورد و اهمیت ندادن برخی پزشکان و ارگان‌های ذی‌ربط گله دارد: " زمانی که با مشاهده علائم توده در سینه خود به پزشک مراجعه و برای سونوگرافی و بقیه مراحل درمان اقدام کردم، با اینکه باید مراحل درمان را اورژانسی طی می‌کردم و حتی یک روز هم نباید از دست می‌دادم، سه ماه بعد به من نوبت دادند! این اولین بی‌توجهی بود که در راه پر پیچ و خم درمان دیدم، اما آخری هم نبود و هزاران بار و هر بار به شکلی دیگر این سهل‌انگاری‌ها نه تنها مرا بلکه تمام بیماران سرطانی که هر روز به تعدادشان اضافه می‌شود را می‌آزارد."

گلایه‌های به حق او درباره خود و دوستانش بی‌پایان بود: " کمبود دارو، نداشتن مشاور برای بهبود وضعیت روحی، نبود روانپزشک برای پیشگیری بیماری‌های روان مثل افسردگی شدید، برخورد سرد پزشک معالج، قصور در برخی آگاهی رسانی‌های لازم، تشخیص اشتباه و پیش بُرد نادرست مراحل درمان، مراحل دیوانه کننده دریافت دارو و تهیه پیش‌فاکتورها و هزینه‌های ریز و درشت و سرسام‌آور درمان، تحمل مریضی را برای ما سخت می‌کند."

نوشین منتظر نوبت سه ماه دیگر خود نمی‌شود و برای شروع هر چه زودتر درمان عازم تهران می‌شود؛ "در تهران درمانم را شروع کردم و تا نوبت سه ماه بعد در اصفهان برسد جلسه دوم شیمی‌درمانی را نیز طی کردم، دارو درمانی، شیمی‌درمانی، پرتودرمانی و ده‌ها مرحله جوروا جور را گذراندم و در آخر هم با عمل جراحی، بافت سینه‌ام را برداشتم، بعد از آن مراحل گذاشتن پروتز که خود هزینه‌های زیادی را به بیمار تحمیل می‌کند، چرا که جراحی زیبایی محسوب می‌شود و بیمه تکمیلی آن را پوشش نمی‌دهد، را هر طور که بود انجام و پر قدرت‌تر از همیشه با زرنگی ادامه دادم و مرهمی شدم برای کسانی که باید در کوچه پس کوچه‌های درمان کفش آهنین به پا می‌کردند. "

خنجر سرطان غافلگیرانه گلویم را شکافت

"ولی" هم پیرمردی بازنشسته است که سرطان غدد لنفاوی سر و گردنش را درگیر کرده است؛ " به خیالم که بعد از سال‌ها تلاش برای زندگی و بازنشسته شدن نفس راحتی می‌کشم، بی‌خبر از آنکه خنجر سرطان گلویم را شکافته و غافلگیرانه مرا به زمین می‌زند، چند وقتی بود که علائم سرماخوردگی داشتم و سرفه‌های پی درپی رهایم نمی‌کرد تا اینکه پزشک معالج به علائم بیماری مشکوک شد و آزمایش خون برایم تجویز کرد، حدسش درست بود، سرطان غدد لنفاوی آنقدر در بدنم پیشرفت کرده بود که فقط معجزه می‌توانست دوباره زندگی را به من بازگرداند."

فرزندانم با تمام توان مرا یاری می‌کنند؛ " اعظم با اینکه متأهل است از حال من غافل نمی‌شود و هر بار که باید برای شیمی‌درمانی بروم، مرا همراهی می‌کند، عوارض شیمی‌درمانی به خاطر کهولت سن و کم شدن توان بدنی به شدت حالم را خراب می‌کند."

او از هزینه‌های کمرشکن درمان می‌گوید: "در ماه چند میلیون هزینه داروها و درمانم است و اگر بیمه تکمیلی نداشتم قطعاً از پس هزینه‌ها برنمی‌آمدم، خدا به داد آن‌هایی برسد که قدرت مالی ندارند، کسی که پول ندارد باید علاوه بر بیماری با درد بی‌درمان بی‌پولی هم مقابله کند! زمانی سرطان نادر بود و کمتر کسی مبتلا می‌شد، اما الان تیرِ از چله رها شده سرطان جان پیر و جوان را نشانه می‌رود و کمتر کسی را پیدا می‌کنی که حداقل دو یا سه فرد درگیر با سرطان را نشناسد. "

محسن مربی تکواندو، بی‌بی فاطمه مادر ۹ فرزند و بزرگ خاندان، نازنین دختر تحصیل کرده‌ای که تنها فرزند خانواده است، بهار که شیمی درمانی بهار جوانی و خرمن موهایش را به پاییز خزان بدل کرده و هزاران نفر دیگر در شهرهای مختلف، پنجه در پنجه این بیماری مبارزه می‌کنند و شب تاریک خود را به امید سلامتی صبح می‌کنند.

یزد، زنجان و آذربایجان غربی پیشتاز مبتلایان به سرطان

هر چند از تعداد مبتلایان به سرطان در کشور آمار دقیقی اعلام نمی‌شود اما در آخرین پژوهش پژوهشکده بیماری‌های گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی تهران، سرطان‌های پستان با ۳۲.۹، روده بزرگ با ۱۱.۷۰، پوست (غیرملانوم) با ۱۰.۸۵، معده با ۸.۶۷ و تیروئید با ۷.۳۱ پنج سرطان شایع در بین زنان ایرانی است و در سال ۹۴، ۱۲ هزار و ۵۸۸ زن ایرانی مبتلا به سرطان سینه شدند.

آمار پرخطرترین استان‌های کشور در بروز ۱۰ نوع سرطان شایع مردان و زنان با استناد به نتایج نخستین سال اجرای ثبت سرطان مبتنی بر کل جمعیت ایران (سال ۹۳) نشان می‌دهد یزد، زنجان و آذربایجان غربی استان‌های پیشتاز در کل ۱۰ سرطان شایع مردان معرفی می‌شود.

همچنین یزد، خراسان رضوی و اصفهان دارای بیشترین موارد بروز ۱۰ سرطان شایع زنان ایران هستند.

کد خبر 408891

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۰:۳۲ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
    0 0
    بغض گلومو گرفت...
  • IR ۲۲:۱۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۱۵
    0 0
    گزارش منو درگیر خودش کرد، تو سینه ام توده دارم و میترسم سرطان باشه، تازه ازدواج کردم و خیییلی نگرانم