رسانه باید به کارکرد اصلی و مردم مداری‌اش بازگردد

تغییر ذائقه رسانه‌ای مردم از رسانه‌های رسمی به رسانه‌هایی چون فضای مجازی طی یک دهه اخیر رنگ و روی بیشتری به خود گرفته است، این امر دلایل زیادی دارد که به اعتقاد کارشناسان سرعت و نوع انتشار اخبار مهمترین دلیل برای اعتماد شهروندان است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ریشه بسیاری از بحران‌های فقدان رسانه رسمی معتبر و آزاد است که به همین دلیل، رسانه‌های غیررسمی جایگزین رسمی‌ها شده‌اند، در کنار آنها صدا وسیما با سیاست‌های موجود خود قادر نیست که نیاز مبرم جامعه را به کارکرد رسانه‌های مدرن تامین کند در حالی که باید بدانیم بحران رسانه‌های رسمی در کشور عوارض و خطرات بیشتری از بحران‌های طبیعی همچون سیل و زلزله و اعتراضات دارد، در مورد اما و اگرهای این موضوع گفت‌وگویی با سید مهدی مدنیان دانش آموخته حوزه و دانشگاه صدا و سیما و تهیه‌کننده رسانه ملی داشته‌ایم که در زیر می‌خوانید:

از نظر شما دلیل تغییر ذائقه رسانه‌ای مردم و دریافت اخبار بیشتر از رسانه‌های غیررسمی و فضای مجازی چیست؟

رسانه‌ها به ویژه رسانه حاکمیتی تبلور اندیشه و دیدگاه حاکمان است. بایدها و نبایدهایی که در اندیشه سیاسی حاکمیت به منصه ظهور رسیده است در رسانه تجلی پیدا می‌کند، آنچه مهم و البته نگران کننده است این است که گاهی این باید و نبایدها فارغ از شرایط واقعی جامعه و صرف نظر از شرایط زمان و مکان تعریف می‌شوند و رسانه به صورت انتزاعی یا تخیلی اداره می‌شود.

در مورد رسانه ملی هم علاوه بر اینکه باید اندیشه حاکمیت مستقر را به مردم منتقل کند باید وسیله‌ای مویرگی برای تربیت مدیران ارشد، میانی و پایین دست باشد، کارکردی که متاسفانه در سال‌های اخیر اصولا به چشم نمی‌آید، معنای این سخن آن است که رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی باید کاستی‌ها و ضعف‌های مدیریتی در سطوح مختلف را رصد کند و با زبان علمی و از بیان کارشناسان خبره راهکارهای عملی برون رفت از آنها را آموزش دهد و به عموم مردم نیز راه مطالبه حقوق را بیاموزد، اما در سال‌های اخیر رسانه‌ها با چشم‌پوشی‌های بدون توجیه و صرفا عافیت‌طلبانه، از پرسش‌گری‌ها و مطالبه‌گری‌ها عبور کرده‌ و به معاملات و معادلاتی که گاهی خود بزرگان نیز از آن بی‌خبرند پیوسته‌ است، در کل مرجع شدن و مرجع ماندن رسانه اصولی دارد که در این مورد ابتدا باید از منظر دینی و انسانی "صداقت" را سر لوحه عمل خویش کنند چرا که طبق روایات "النجاه فی الصدق" تنها برای بازار و تعاملات بین فردی نیست و رسانه به عنوان تجلی حاکمیت باید راست گویی را سرلوحه برنامه‌های خبری و تولیدات خود قرار دهند. دروغ اعتبار گوینده را زیر سوال می‌برد و هر چه جایگاه گوینده والاتر باشد شدت سقوطش بیشتر خواهد بودعلاوه بر صداقت در گفتار و رفتار باید سطح شعور و دریافت مخاطب را بسیار بالا دانست، اشتباه بعضی مدیران شاید این باشد که برخی مردم را چون خود غافل و یا کوته‌بین، برمی‌شمرند. موضوع دیگر این که رسانه رسمی، حرفه‌ای و پرهزینه اداره می‌شود و سیستم و روش آماده‌سازی خبر هم به دلیل همین حرفه‌ای عمل کردن، طولانی می‌شود همچنین فضای مجازی تولید سنگینی ندارد، تدوین حرفه‌ای لازم ندارد، اعتبارسنجی علمی را بر خود لازم نمی‌داند و همه این موارد نتیجه مشخصی دارد که آن نتیجه، سرعت بالای خبرسازی و خبررسانی است و به دلایل مختلف دیگر، مردم و کاربران فضای مجازی در کنار دریافت اخبار از رسانه‌های داخلی از اخبار سایر رسانه‌ها نیز دریافت‌هایی دارند.

به نظر شما رسانه ملی در جذب مخاطب به چه نکاتی باید توجه کند تا بتواند مخاطب خود را از دست ندهد؟

رسانه ملی باید به دو جنبه اساسی توجه ویژه داشته باشد: اول ترکیب مذهبی جامعه و توجه به اینکه با عنایت به مذهب رسمی جامعه (تشیع علوی) به سایر اندیشه‌های دینی و مذهبی هم توجه نماید، در واقع باید سخنی گفته شود که سایر متدینان اعم از ارامنه، یهودیان، سنیان هم رسانه ملی را معتمد خود دانسته و با آن همراهی کنند، همچنین آموزه‌های آنها با پیام‌های دینی رسانه‌ای در تعارض نباشد، جذب حداکثری و دفع حداقلی باید به عنوان یک اصل اصیل مدنظر گرفته شود و این در حالی است که گاهی پیام‌های مذهبی رسانه، شهروندان شیعی را نیز خسته و ملول می‌کند.

جنبه دوم توجه به زبان فارسی است، فارسی گویش و زبان حدود ۱۸۰ میلیون نفر در گستره گیتی است و اگر رسانه به جای محور دانستن زبان به جغرافیای ایران توجه کند مخاطب فراوانی را از دست داده است. هوشمندی یکی از شبکه‌های خبری بیگانه، توجه به مخاطب فارسی زبان است و نه صرفا ایرانیان و در رسانه ما با این همه عرض و طول دستگاه، باید حداقل یک شبکه، شعارش این باشد: "شبکه فارسی زبانان جهان" رسانه می‌تواند نقش خود در طلایه‌داری اطلاع‌رسانی و مرجعیت رسانه‌ای را همچنان حفظ کند، این مرجعیت با نقش چترگونه و پدر مآبانه امکان پذیر است و بطور کلی استراتژی دین و زبان در رسانه ملی باید تغییر یابد.

دلایل اصلی ریزش مخاطب رسانه‌ها چیست و چرا مردم بیشتر از رسانه‌هایی استقبال می‌کنند که حرف آنها را بزند حتی اگر این رسانه داخلی نباشد؟

اگر در تعاملات حاکمان و مردمان تعادل از دست برود و اعتماد دچار نقصان و نوسان شود، مردم به کسانی روی می‌آورند که نقد حاکمیت کنند، در هر جامعه و علی‌الاصول، به فرض عملکرد ناکارآمد مسئولان، منتقد محبوب و مدافع منفور است، در صورتی که باب انتقاد و نقد علمی بسته شود و مخالفان امکان اظهار نظر نیابند باید منتظر بود که رسانه‌های معاند، زبان تند مخالفان شوند و با ریزش مخاطبان رسانه، جا برای عرض اندام مخالف باز و بازتر شود.

به نظر شما بی‌توجهی مسئولان جامعه به واقعیات جامعه چقدر توانسته در فعالیت بیشتر رسانه‌های غیررسمی نقش داشته باشد؟

حل مشکلات مردم به عهده دستگاه‌های مرتبط و بر عهده حاکمیت است و حاکم موظف است با چیدمان بهینه مدیران و ایجاد ساختار صحیح به این مهم بپردازد و رسانه باید به سان مدعی‌العموم در فکر مشکلات مردم باشد، گاهی بازتاب عمل سازمان‌ها و ارگان‌ها در رسانه مشاهده می‌شود اما در وضع فعلی، مجیزگویی و ستایش‌گری به جای به چالش‌کشی و حق ستانی نشسته است، مدیران اتو کشیده و معصوم از خطا در استودیوها حضور می‌یابند و تماشاگران حاضر در استودیو تنها سیاهی لشگرند، رسانه اگر بپذیرد که با پرداختن به موضوعات مردم‌مدار به انقلاب و نظام خدمت کرده است راهی به آینده گشوده است.

فعالیت‌های جناحی و جانبگری رسانه‌هایی چون رسانه ملی تا چه حد مردم را از رسانه‌های رسمی دور کرده است؟

جانب گرایی، طبیعت تحرکات سیاسی است، بی‌شک رسانه‌های معاند سیاسی و حتی رسانه‌های به ظاهر غیرسیاسی اجتماعی هم، گرایش و جانب‌گرایی خاص خواهند داشت و بسته به ظرافت تبلیغاتی و عملکرد زیرپوستی ایشان ممکن است مخاطب متوجه آن جانب گرایی نشود. آنچه مهم است بالارفتن سطح دانش اهالی رسانه است تا مردم را با ناشی‌گری‌های غافلانه یا گاهی عامدانه از حاکمیت نرنجانند.

امروز رویگردانی جامعه از رسانه‌های رسمی مانند رسانه ملی چه پیامی برای مسئولان و نظام سیاسی کشور دارد؟

در جامعه امروز، صداوسیما با پدیده مدرن شدن رسانه‌ها و سهولت دسترسی کاربران به فضای مجازی و نیز تولید آسان محتوا مواجه شده و بهتر است قانون اساسی ایران، در این حوزه مانند برخی حوزه‌های دیگر بازنگری شود، قانون اساسی باید به سایر اشخاص حقوقی یا حقیقی کاربلد اجازه دهد رسانه‌های خصوصی را راه‌اندازی کنند و در جامعه تضارب آراء شکل گیرد، امروزه حتی بدون همراهی قانون اساسی، با حضور فضای مجازی، انحصار از رسانه ملی گرفته شده و آنچه باید به روز شود "قانون" است و اگر برخی توقع داشته باشند که دیگران با انحصار، همراه شوند از واقعیت به دور خواهد بود.

مسئولان نظام و مدیران کشور باید برای طلایه‌دار ماندن رسانه رسمی کشور، حرکتی انجام دهند و با باز کردن فضای رسانه‌ای جامعه و ارتقای سطح برنامه سازان و رشد محتوای برنامه‌ها، سعی کنند اکثریت مردم را با خود همراه سازند در غیر این صورت و به شرط رخت بر بستن اعتماد عمومی، این مسیر تنگ‌تر شده و فاصله مردم با رسانه ملی، روز به روز بیشتر خواهد شد.

به نظر شما آیا با جامعه‌ای متفاوت از گذشته روبرو هستیم  و سرمایه اجتماعی مردم در حال تغییر جنبه‌های مختلف خود نیست؟

از مقوله‌هایی که در جامعه ما به شدت نیازمند تحلیل آن هستیم موضوع "سرمایه اجتماعی" است. امروز طبق آمار مجامع رسمی، سرمایه اجتماعی ایران در وضع مطلوبی قرار ندارد، ترکیب نامتوازن شهر و روستا و "فاصله طبقاتی" یا بهتر بگوییم "شکاف طبقاتی" جامعه امروز به پایین آمدن این سرمایه کمک کرده است؛ شهرهای کوچک کشور، دچار عقده خود کم بینی نسبت به کلان شهرها شده‌اند و کلانشهرها به قدری وسعت گرفته‌اند که اگر کسی در محله‌ای زندگی کند و بخواهد در محل دیگری ناهنجاری کند چندان آسیبی به شخصیت وی در محل زندگی‌اش وارد نمی‌شود. عرق وطن دوستی و کسوت شهروندی به درستی بر قامت شهروندان ننشسته و گسست فرهنگی و اجتماعی بیش از پیش خودنمایی می‌کند، بهتر است سازمان‌های متولی امور اجتماعی، موضوع ارتقاء سرمایه اجتماعی را در دستور کار خود قرار دهند و آنچه بیش از همه در این امر موثر خواهد بود گام بلند مجموعه حاکمیت در این موضوع است، همچنین سرمایه اجتماعی به صورت صفر و یک و دستوری، کم یا زیاد نمی‌شود، دستورات غلط مدیریتی، فارغ از آینده پژوهی‌های لازم و فراگیر می‌تواند ضربه‌های مهلکی بر پیکره اجتماع وارد کند، قطعا رشد این سرمایه هم به مطالعه فراوان و حرکت متناوب و پیوسته نیازمند است و باید امید داشت که تصمیمات غلط مدیران در حوزه اجتماعی کاهش یابد و با درایت و با افق روشن بینانه به آینده نگاه شود و پذیرفته شود که همانگونه که لازمه اقتصاد پویا، برنامه‌ریزی صحیح است، اجتماع سالم نیز، نیازمند آینده نگری، برنامه‌ریزی و عمل گرایی است و قطعا مدیران و فعالان مذهبی در بازگشت جامعه به سطح بالای سرمایه اجتماعی نقش مهمی ایفا خواهند کرد.

برای گرایش مردم به رسانه‌های داخلی و رسمی چه اقداماتی می‌توانند انجام دهند که اعتماد از دست رفته را بازیابند؟

اعتماد از دست رفته به راحتی باز نخواهد گشت، بی‌اعتمادی مانند ظرف شکسته‌ای است که با هزار وصله و پینه هم، قابل اعاده نیست. از ابتدا هم نباید اجازه می‌دادیم اکثریت اجتماع از رسانه‌های مختلف درون حاکمیتی، رخ برتابند، مردم باید مسئولان را برآیند خودشان ببینند تا پشتیبان آنها باشند و بمانند نظارت‌های سخت گیرانه و سخت گیری‌های انحصارطلبانه، فاصله مردم و مسئولان را زیاد خواهد کرد.

پاسخ گویی، شفافیت، برخورد قاطع با خاطیان و قانون مداری به جای قانون شعاری، می‌تواند اکسیر حیات جامعه باشد بعد از همه این مقولات رسانه نیز باید به کارکرد اصلی و مردم مداری‌اش بازگردد و تا مردم به اصل روابط حاکمیتی اعتماد نکنند به رسانه حاکمیت، خوشبین نخواهند شد.

گفت‌وگو از : شهین اصلانی خبرنگار سرویس جامعه ایمنا

کد خبر 401229

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.