شکل‌گیری گفتمان واحد برای بازآفرینی بافت‌های ناکارآمد مشهد

با وجود اینکه مدیران شرکت بازآفرینی شهری ایران، این موضوع را یکی از دغدغه‌های اصلی دولت می‌دانند، متأسفانه در سال‌های گذشته اقدام قابل توجهی در این راستا به ویژه در کلانشهرها انجام نشده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، براساس آمار اعلام شده، کلانشهر مشهد با سه هزار و ۸۹۴ هکتار سکونتگاه‌های غیررسمی رتبه دوم ایران را به خود اختصاص داده و این سکونتگاه‌ها شامل بافت‌های ناکارآمد میانی، محدوده تاریخی شهرها، پهنه‌های شهری با پیشینه روستایی و پهنه‌های با کاربری ناسازگار شهری است.

طبق اعلام سازمان بازآفرینی فضاهای شهری شهرداری مشهد، ۱۱ درصد مساحت این شهر جزو سکونتگاه‌های غیررسمی، ۷.۶ درصد بافت تاریخی و ۶.۵ درصد بافت فرسوده است و ۶۹ محله هدف طرح‌های بازآفرینی در این شهر وجود دارد که جمعیت ساکن در بافت‌های فرسوده مشهد ۵۵٠ هزار نفر است.

بیشترین حجم بافت‌های فرسوده در محلات قلعه آبکوه، مجد، اسماعیل‌آباد، سمرقند، سیس‌آباد، دروی، دیش‌دیش، التیمور، کوی صاحب‌الزمان گلشهر، قلعه ساختمان، کوی ۲۲ بهمن، طرق، سیدی، نه‌دره، شهرک امام‌هادی، قلعه وکیل‌آباد و محدوده مرکزی شهر قرار دارد، البته از سال ۹۳ باید سالانه ۱۰ درصد محلات هدف طرح بازآفرینی وارد این طرح می‌شد، اما مشهد در این زمینه با عقب‌ماندگی روبه‌رو است و حجم بافت‌های فرسوده موجود این شهر و نیمه‌کاره ماندن و طولانی شدن اجرای بسیاری از این پروژه‌ها نیازمند راهکارهای جدید است.

برای بررسی راهکارهای مناسب جهت بازآفرینی بافت‌های ناکارآمد مشهد و نقش دفاتر تسهیل‌گری در این باره همچنین تأثیر انجام پروژه‌های مطالعاتی در بهسازی و بازسازی بافت‌های فرسوده گفت و گویی را با «جواد خدایی»، کارشناس ارشد معماری و دکترای برنامه‌ریزی شهری انجام داده‌ایم که مشروح آن در ادامه می‌خوانید:

عملکرد شهرداری مشهد این شهر را در بازآفرینی بافت‌های ناکارآمد چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نمی‌توان تنها شهرداری را مسئول یا متولی حل و فصل بافت‌های ناکارآمد دانست و در مورد عملکرد آن قضاوت کرد.

بازآفرینی بافت‌های ناکارآمد یک مسئله حاکمیتی است نه صرفا یک مسئله شهری و اگر بگویم در طول سالیان گذشته خیلی موفق نبودیم در واقع شهرداری موفق نبوده بلکه حاکمیت موفق نبوده است.

موضوع بافت‌هایی که دچار معضلات زیادی است، مسئله‌ای نیست که ظرف دو یا پنج سال به وجود آمده باشد تا بتوان در زمان کوتاهی آنها را رفع کرد؛ به خصوص اینکه پیوند جدی با مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیرساخت‌ها و ... ‌خورده است.

بی‌شک بدون توجه به این پارامترها، نمی‌توان ابزارهای مناسب را به طور صحیح شناسایی کرد؛ از این رو این گره روز به روز پیچیده‌تر و درهم تنیده‌تر شده و در عین حال که مدیریت‌های شهری تغییر می‌کند، اما اقدامی که باید و شاید انجام نمی‌شود.

البته این موضوع منحصر به مشهد نیست و در بسیاری از شهرها وجود دارد؛ ضمن اینکه جنس بافت‌های ناکارآمدی که در یک کلمه تعریف می‌کنیم، یک مدل نیست که بتوان برای همه آنها یک راهکار ارایه کرد.

نه شهرداری دوره فعلی بلکه در مجموع باید گفت که نتیجه عملکرد مدیریت شهری مشهد در زمینه بازآفرینی بافت‌های ناکارآمد آنچنان موفق نبوده است.

شاید بخش زیادی از موفق نشدن مدیریت شهری به نبود نگاه حاکمیتی گره می‌خورد و اینکه بافت‌های ناکارآمد را تنها بخشی از شهر دانسته‌اند.

با توجه به اینکه بیشترین حجم بافت‌های فرسوده مشهد مربوط به اطراف حرم مطهر رضوی است و انبوه تردد زائران و مجاوران را در این نقطه از شهر مقدس مشهد شاهد هستیم، بهترین راهکار برای بازآفرینی این بافت‌ها را در چه می‌دانید؟

البته در شهر مشهد پهنه‌های ناکارآمد دیگری نیز وجود دارد، به خصوص اینکه در بسیاری از شهرها این تجربه وجود داشته است.

شهر در دوره‌های مختلفی گسترش پیدا کرده است؛ در مجاورت هسته‌های قدیمی شهر که شروع توسعه شهر از آنجا کلید خورده، روستاها یا سکونتگاه‌هایی وجود داشته که به مراتب قدیمی‌تر از هسته مرکزی شهر بوده و عمر زیادی داشتند و به مرور شهر اطراف آنها را فرا گرفته است.

به عنوان مثال در کلانشهر مشهد «قلعه آبکوه» یک روستای قدیمی بوده که در حال حاضر به یک بافت مسأله‌آفرین تبدیل شده چرا که بافت پیرامونی آن نونوار شده، اما محدوده قلعه همچنان بلاتکلیف باقی‌مانده زیرا نمی‌توانیم موضوع فرسوده بودن بافت آن را نه از لحاظ اقتصادی و نه از لحاظ درک خواسته‌های مردم به درستی پاسخ بدهیم.

اما مسأله پیرامون بافت حرم یک مسأله منحصر به فرد است زیرا وجود یکی از امامان معصوم را در خود جای داده و حساسیت‌ها و شرایط خاص خودش را دارد.

نسبت به کلمه بافت فرسوده در پیرامون حرم یک حساسیت جدی داریم زیرا نمی‌توان گفت بافت پیرامون حرم و بافت قلعه آبکوه هر دو فرسوده و ناکارآمد است زیرا گونه‌های آنها با هم متفاوت است.

به دلیل منظومه رفتاری موجود در این بافت‌ها و نوع نظام فرهنگی که در هرکدام از آنها وجود دارد، نوع مواجه با این بافت‌ها بسیار متفاوت است.

 وقتی کلمه فرسوده را به جایی مثل بافت پیرامون حرم اطلاق می‌کنیم، بدان معنا است که این بافت را در یک کلام مشابه بسیاری از بناهای فرسوده ناکارآمد دیگر قرار می‌دهیم.

تعریف بافت‌های فرسوده نیز این است که عرصه‌های کالبدی آن ناکارامد است، اما آیا کسی سؤال کرده که در این کالبد فرسوده و ناکارآمد چه جریان زندگی وجود داشته است؟

به عنوان مثال آیا می‌دانیم در پهنه‌های اطراف حرم مطهر چه جریان اجتماعی و فرهنگی در تاریخ دورهم جمع شده تا این نگین را در خود جای دهد؛ مجموعه‌ای از مدارس علمیه، مساجد، حسینیه‌ها، کانون‌های فرهنگی و دینی، هیئات یا حتی کسبه و ساکنینی که برای اعتقاد قلبی و علاقه‌ای که داشتند، جای دیگر شهر را انتخاب نکردند و این بافت را انتخاب کردند.

این موارد را مجزا  نمی‌کنیم، از این رو ممکن است برخوردی موازی با بافت «خاک سفید تهران» داشته باشیم؛ یعنی دیدگاه این می‌شود که بافت را کاملا صاف ‌کنیم و زندگی جدیدی بسازیم درحالی‌که مگر می شود با جایی‌که درختان تنومندی از فرهنگ، اندیشه و هنر و اعتقادات دینی اصیل مردم در آن بوده، چنین مواجهای داشته باشیم.

بنابراین نوع ورود به هر کدام از پهنه‌های بافت‌های ناکارآمد یا فرسوده بسیار مهم است، اینکه نوع بافت را بشناسیم و متناسب با آن نوع مواجه را تنظیم کنیم.

 «قلعه آبکوه» در مشهد یک بافت روستایی است که طبقات اجتماعی آن مشخص و انگیزه‌های حضور در این بافت در طول تاریخ مشخص است و حالا باید سطح خدمات و امکانات آن به روز رسانی شود، اما اطراف حرم یک بافت تاریخی است نه فرسوده!، بین این دو کلمه تفاوت بسیاری وجود دارد.

به عنوان مثال می توانیم به یک شی بگوییم «کهنه»، اما به یک شیء دیگر بگوییم «کهن» و بین این دو بار معنایی متفاوتی وجود دارد.

به دلیل نوع مواجه با پدیده‌ای که نشناخته به آن دست زدیم (منظور بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی است)،  نتوانستیم در سال‌های گذشته آنگونه که باید و شاید پاسخ های مطلوبی به آن بدهیم، اما اگر بخواهیم راهکار مناسب و مسیر درست را دریابیم باید گفت شبیه زمانی است که وقتی قرار است بیماری را عمل جراحی کنیم ابتدا مراحل تشخیص را انجام و عملیات تشخیصی را در مورد فرد بیمار انجام دهیم؛ حالا تصور کنید آن بیمار یک فرد ۸۰ یا ۹۰ ساله باشد، در این صورت حساسیت‌های پزشکی به مراتب بالاتر می رود چرا که می‌گوییم خطرات عمل جراحی به مراتب بیشتر است.

درمورد بافت حرم که یک بافت ارزشمند است باید چنین حساسیت‌هایی مورد توجه قرار گیرد؛ البته راه حل موضوع بازگشت به مسیر شناخت صحیح است یعنی اینکه ببینیم با چه پدیده‌ای مواجه هستیم.

مشکلی که وجود دارد این است که با یک بافت زخمی با بخش‌های مختلفی که لطمه دیده مواجه هستیم و این مسایل حساسیت و سختی کار را بیشتر می‌کند.

آثار یک نظام کالبدی در چنین مقیاسی در دنیا بسیار کم نظیر و نادر است زیرا در دنیا جرأت مداخله ۳۰۰ هکتاری در یک بافت تاریخی وجود ندارد، اما در مشهد با یک اعتماد به نفس خاصی این اقدام شروع شده است.

اجازه بدهید با یک مثال دیگر توضیح دهیم، به ظاهر فرسوده یک خانه نگاه کنیم و ببینیم که ظاهری ناکارآمدی دارد و داخل آن را نبینم، قضاوت ما همین است که باید خانه را تخریب و از نو بسازیم،  اما اگر در همین خانه یک انسان واجد ارزش، یک کانون، یک تمدن بزرگ و جریان اجتماعی مهم باشد، به راحتی نمی‌توانیم درباره آن قضاوت کنیم.

«مهدیه» نخستین بار در دهه ۳۰ قبل از مهدیه تهران به واسطه استاد مرحوم عابدزاده در مشهد به وجود آمد، ما به بهانه طرح توسعه فعلی اینجا را خراب کردیم تا یک ساختمان جدید بسازیم، مصداق همین خطایی که بیان کردم.

 ما صدها اتفاق این چنینی داشتیم؛ پهنه‌ها، بافت‌ها و بناهایی که نابود شدند به اعتبار اینکه ضوابط میراث فرهنگی نمی‌گوید واجد ارزش است.

میراث فرهنگی دو بُعد ملموس و ناملموس دارد؛ میراث ملموس ناظر به کالبد، اما وجه ناملموس ناظر به رفتار و جریان‌های اجتماعی و ارزش‌های پنهان است.

متأسفانه به دلیل اینکه با اعتماد به نفس بی‌جا و بیش از حد وارد پروژه‌های بزرگ شدیم، این بناها را نادیده گرفتیم و گفتیم در این ساختمان‌ها چیز با ارزشی وجود ندارد، بنابراین آنها را خراب می‌کنیم؛ در حالی که ساختمان‌ها در سایر کشورها بسیار واجد ارزش است.

 عده‌ای بر این باور هستند که تخریب نکردن این ساختمان‌ها، کهنه‌پرستی و حرکت‌های ضد توسعه است، اما باید گفت این دیدگاه کاملاً اشتباه است، البته سرعت توسعه و تحولات در مملکت بالا است که مدیران وقت فکرکردن به این موضوعات را ندارند و البته دوره مدیریت آنها کوتاه است؛ معتقدم راهکار اصلاح این مسیر، بازگشت به همان ارزش‌ها است.

جالب است هرکجا گذر تاریخی وجود دارد مملو از جمعیت بوده، اما تجاری‌ها، پاساژها و ... خالی از فروشنده و خریدار است.

انجام پروژه‌های مطالعاتی چقدر در بهسازی و بازسازی بافت‌های فرسوده مؤثر است؟

تاثیر بسیار زیادی دارد؛ اینکه چه مطالعه‌ای از چه نوعی و با چه هدفی انجام می‌شود، بسیار مهم است.

مطالعه‌ای که فقط در قالب یک دفترچه وارد کتابخانه شودبا مطالعه‌ای که به جریان واقعی زندگی در بافت‌های فرسوده پیوند می‌خورد، کاملا متفاوت است.

باید مشخص شود که در مورد انسان‌ها صحبت می‌کنیم یا ساختمان‌ها؛ مدیریت شهری مسئول زندگی شهروندان است و به ارتقاء کیفی زندگی آنها کمک می‌کند یا ماشین‌ها و ساختمان‌ها؟

 مطالعه‌ای که معطوف به آن وجه از زندگی باشد، یعنی شهروندان را هدف اصلی بداند و نه صرفاً خیابان‌ها، پل‌ها، ساختمان‌ها و ماشین‌ها را، مدیریت شهری آن به مطالعات اعتقاد دارد.

از زمان تدوین برنامه چهارم توسعه قرار بود سالانه ۱۰ درصد از بافت فرسوده مسکن نوسازی شود و با وجود اینکه این مهم در برنامه‌های بعدی نیز تکرار شد، با این حال هیچ سالی نوسازی ۱۰ درصدی بخش مسکن اجرا نشده است، دلیل آن را در چه می دانید؟

در بسیاری از بخش ها از طرح‌های توسعه عقب افتادیم زیرا در برنامه، وجوه مختلف اقدامی که از قبل تعریف شده را در نظر نگرفتیم و صرف یک پروسه زمانی آن را مورد توجه قرار دادیم.

یکی از موضوعات مهم ندیدن منابع مورد نیاز برای انجام این اقدامات است، زیرا گمان کردیم با درآمد حاصل از فروش نفت می‌توان تمام اهداف را عملیاتی کرد در حالی که با پول نفت نمی‌شود این اقدامات را انجام داد.

دولت نمی‌تواند در این پهنه‌های گسترده مداخله مستقیم داشته باشد؛ در واقع هر کجا نقش مردم نادیده گرفته شود، آن طرح محقق نمی‌شود.

در حال حاضر نیز راهی جز احیاء مشارکت مردمی نداریم، اگر مشارکت مردم با مداخله هوشمندانه متولیان همراه شود قطعا آن موضوع محقق می شود.

اگر دولت مثل یک راهنمای هوشمند و آگاه به بازآفرینی بافت های ناکارآمد ورود پیدا کند به نتیجه می‌رسد، اگر شهروندان تمایل داشته باشند همه کارها را به تنهایی انجام دهند باز هم اهداف آنها تحقق پیدا نمی‌کند؛ در واقع راهکار اصلی مشارکت واقعی شهروندان است.

دفاتر تسهیل‌گری و سازمان بازآفرینی در برنامه‌ریزی و بسترسازی، جذب مشارکت مردمی و بخش خصوصی در نوسازی بافت‌های فرسوده چه نقشی دارند؟

در حال حاضر عمر دفاتر تسهیل‌گری آنقدر کم است که نمی توانیم درباره تاثیرگذاری و نقش آنها قضاوت کنیم، باید فرصت بدهیم تا دفاتر تسهیل‌گری فعال‌تر شود، بعد مورد قضاوت قرار گیرند، اما معتقدیم بهترین ابزارها می‌تواند دفاتر تسهیل‌گری با همان شرط انجام مطالعات باشد و دفاتر تسهیل‌گری نباید متولیان پشت میزنشین کارمند صرفاً اداری باشد، باید بخشی از مردم باشند که قرار است بین مردم و مدیریت شهری فعالیت کنند تا فهم بهتری از مسأله پیدا کرده و بالاترین راندمان را به همراه داشته باشد.

امیدواریم گفت و گو و تأمل حول این مسایل ما را به گفتمان واحد برساند. یکی از چالش‌های مهم تلقی‌های متفاوت از یک مسأله است، وقتی تلقی متفاوت از بافت های ناکارآمد داشته باشیم، راهکارهای متفاوت و همگرایی کمی داریم و انرژی‌هایی که هر کدام در نقطه‌ای هدر می‌رود و نتیجه مورد وفاق همه را به همراه ندارد.

شکل‌گیری گفتمان واحد در حوزه بافت‌های ناکارآمد مشهد بسیار ضروری است، بی‌شک با تعامل و گفت و گوی مستمر و نقش هوشمندانه مدیریت‌های شهری و متولیان حاکمیتی این اتفاق محقق خواهد شد.

کد خبر 397582

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.