ورطه‌ای رنگین برای حراج زیبایی

نیاز مالی، دیده شدن، شهرت، سرگرمی و هزاران علت دیگر دختران را به این ورطه کشیده است تا به بهانه مدلینگ، زیبایی خود را به حراج بگذارند و داستان زندگی‌شان به کتابی نخوانده در پس هزارتوی روزگار بدل شود...

به گزارش خبرنگار ایمنا، دختری ۲۲ ساله و فارغ التحصیل رشته معماری است، پدر و مادرش طلاق گرفته و هیچ کدام حاضر به پذیرش شکوفه نشده اند، برای گذران زندگی آستین‌هایش را بالا زده و دستش را برای عبور از تنگناهای سخت زندگی به طرف شغلی دراز کرده است که برخی غیرقانونی می‌خوانندش. صورتی زیبا دارد و تک فرزند خانواده‌ است، داشتن مُهر تایید دیگران برایش بسیار مهم‌تر از داشتن یک خط مشی مشخص و مطمئن در زندگی است، شغلش را دوست دارد؛ او مدل است، مدل مزون‌های گران قیمت لباس و آرایشگاه‌های بالای شهر...

"حدود دو سال پیش که برای کوتاهی موهایم به یکی از آرایشگاه‌های بالا شهر رفته بودم، خانم آرایشگر با دیدنم، شروع به تعریف از زاویه خوب و زیبایی صورتم کرد، دلم قنج می‌رفت، وقتی تعریف آن خانم را درباره خودم می‌شنیدم، هنوز غرق در تعریف‌های آرایشگر بودم که بر روی شانه‌ام زد و گفت تو برای مدل شدن عالی هستی، آرایشگر از من خواست تا شماره‌هایمان را رد و بدل کنیم، پس از چند روز با یک تماس تلفنی برای حضور در شوی لباس و لوازم آرایشی بزرگ به پایتخت دعوت شدم؛ آن روز برای تهیه پول پیش خانه‌ به شدت نیاز به پول داشتم و بدون تامل پیشنهاد آرایشگر را قبول کردم؛ دو روز بعد به همراه خانم آرایشگر و چند دختر جوان دیگر عازم تهران شدیم، اول استرس زیادی داشتم تا اینکه ماشین شاسی بلندی ما را از ترمینال به خانه‌ای بزرگ و مجلل برد، دختران زیادی از سراسر کشور در آن خانه بودند، دوره آموزشی گذاشتند و به ما یاد دادند که چطور راه برویم، چطور نگاه کنیم و ...؛ روز بعد با ورود آرایشگرها و مزون داران آماده اجرای شوی شب شدیم و هر کدام از دختران با لباس و آرایشی متفاوت بر روی صحنه حاضر شدند."

او زیبایی و اعتماد به نفس بالا را لازمه شغلش می داند: "در شغل ما بر خلاف کارهای دیگر وقتی پا به سن بگذاری کم کم کنار گذاشته می‌شوی، اولین حقوقم حدود یک میلیون بود، این پول زیر دندانم مزه کرد، همین موضوع باعث شد تا امروز من در این شغل بمانم."

شکوفه، فضای مجازی را مهم ترین ابزار برای پیشرفت کاری اش می داند: " فضای مجازی امکان معروف شدن و ادامه فعالیت را به بیشتر مدل ها می‌دهد و همچنین با انتشار عکس‌هایمان در اینستاگرام است که درخواست کارهای بعدی به ما می‌شود.  پیج من در فضای مجازی و اینستاگرام باز است و شاید در روز حدود ۳۰ پیام در ارتباط با مدل شدن برای مزون لباس عروس، مدل آرایش و موارد این چنینی دارم، اما فقط درخواست‌هایی را قبول می‌کنم که شناخته شده باشند. من فقط مواردی را قبول می‌کنم که در شهر اصفهان باشد، چون رفتن به شهرهای دیگر خطرات زیادی دارد و عطای آن را به لقایش می‌بخشم تا مشکلاتم از این بیشتر نشود، مدل بودن در اصفهان فقط در حد گذراندن مخارج و پس‌انداز بسیار ناچیزی است، من موارد زیادی را رعایت می‌کنم که توانسته‌ام دوام بیاورم چون برای اینکه بتوانند وابسته‌ات کنند به بهانه لاغر ماندن و هزار چیز دیگر قطعا به حشیش و شیشه معتادت می‌کنند و بعد کله گنده‌های این حرفه هستند که به تو می‌گویند باید چه کار کنی."

او با توضیح اینکه حتی برخی بدون اینکه عکس‌های من که رزومه کاریم محسوب می‌شود را ببینند، از من دعوت به کار می‌کنند، می‌افزاید:" اسمم دهان به دهان چرخیده و تقریبا جزء پرکارهای مدلینگ شده‌ام و به کمک فضای مجازی دیگر نیاز نیست به این و آن التماس کنم تا برایم کاری کنند، در شروع کار حقی که از دستمزد حرفی بزنیم نداشتیم، اما الان خودم می‌گویم که چقدر می‌گیرم."‌

دنیای پر زرق و برق مدلینگ، دخترهای جوان زیادی را به تباهی، بی‌بند باری، اعتیاد و حتی تن فروشی کشانده است، سر داستان مدلینگ را که بگیری به قاچاق دختران جوان هم خواهی رسید، وعده‌های پوچی که از طرف دست های پشت پرده به زیبا رویان ساده لوح که به زیبایی خود تکیه کرده‌اند تا زندگیشان را بگذرانند، داده می‌شود و در پی آن ماجراهای پرفراز ‌و نشیبی برای هر کدام از دختران رخ می‌دهد که دانستنش برابر با خواندن "مثنوی هفتاد من" است! شکوفه تنها یکی از دختران مدل شهر است که خود در دلش داستای‌های فراوانی از هم قطارانش دارد و گاهی هنگام تعریف زندگی برخی از دوستانش اشک از چشم‌هایش سرازیر می‌شود.

او می‌گوید:" مهرناز اولین کسی بود که در این شغل با او آشنا شدم و چیزهای زیادی به من یاد داد، با او در شوی لباس تهران آشنا شدم، دختر خوش صحبتی بود و شب قبل از اجرا با هم در یک اتاق بودیم، وقتی فهمید اولین باری است که می‌خواهم مدل شوم تا نزدیکای صبح درباره اینکه چه کار کنم تا زودتر انتخاب شوم و اجرای بهتری داشته باشم حرف زدیم، مهرناز ۲۸ ساله بود و از ۱۸ سالگی برای شهرت وارد این کار شده بود، می‌خواست مهاجرت کند و برای این کار به پول و شاید یک حامی احتیاج داشت، پسری به اسم سینا به او قول داد بود که به  یکی از کشورهای عربی می‌فرستدش تا در آنجا نیز مدل اما با درآمد بالا شود."

شکوفه ادامه می دهد: "سمیه یکی دیگر از دوستان من نیز مدل است که وضع مالی خوبی دارد و فقط برای سرگرمی وارد کار مدلینگ شده و نیاز مالی ندارد، سمیه فقط دنبال تفریح در این کار است و حتی گاهی اوقات درآمدش را به دخترهای دیگر که نیاز دارند می‌دهد، او اسمش را عوض کرده و نازنین گذاشته است تا به قول خودش با کلاس باشد، به خاطر ارتباطاتی که با آدم‌های بزرگ این حرفه دارد، به یک رابط تبدیل شده و بقیه مدل‌ها از او می خواهند که برای معروف شدن آن‌ها را به فشن شو بزرگی که می‌شناسد ببرد."

او درباره دیگر دوستانش در مدلینگ می‌گوید: "یکی از آن‌ها آذر، دختر چشم آبی و قد بلندی است که به دور از چشم همسرش و به پیشنهاد یکی از دوستانش، برای فرار از افسردگی به مدلینگ روی آورده، زیبایی ذاتی آذر با آرایش کردن و لباس‌هایی که در شوهای مدلینگ به او می‌پوشاندند دو چندان می‌شود و چشم‌ بسیاری را به خود خیره می‌کند، در زمینه مدلینگ جزء خاص‌ترین‌ها است، اما مواد مصرف می‌کند و به شدت به مواد مخدر وابسته شده، او مدام می‌ترسد همسر و خانواده‌اش متوجه شوند و زندگی‌اش تباه شود."

شکوفه در آخر می گوید: "می‌توانم ساعت‌ها در باره زندگی خودم و دوستان مدلی که می‌شناسم حرف بزنم، زندگی ما مانند رمان تلخی است که هیچگاه نوشته نخواهد شد، ای کاش‌های فراوانی در دل ما دفن شده است و تنها ظاهرمان را برای داشتن درآمد و مانکن بودن حفظ می‌کنیم و روحمان پر از زخم‌های پنهان است..."

کد خبر 396524

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۱۸:۰۳ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۰
    0 0
    مدلینگ بهانه ای برای به دام انداختن دختران شده، اما کی پیگیری میکنه که تو این آرایشگاه ها چه اتفاقاتی می افته