به گزارش خبرنگار ایمنا، از همان زمان که با ابلاغ وحی، حضرت محمد(ص) در سن ۴۰ سالگی رسالت خویش را آغاز کرد، رسالتی جز هدایت و سعادت بشریت نداشت که باعث شده است از ایشان ورای تاریخ اثرات رحمت و رافت و اصلاح باقی بماند و ابدی باشد و اگر غیر از این بود همچون دیگران که روزی را بر مسند قدرت بودند و روزگاری گذراندند، رویدادی تاریخی در همان زمان خود باقی میماند.
حضرت پیامبر(ص) جاودانه مانده است زیرا سنگ بنای اخلاق، توحید و انسانیت را بنا نهاد در عصری که در غالب زمین فساد جولان میداد و از سوی خودکامان جهل و ناآگاهی و خون و خونریزی بر قلمرو امپراطوریها و قدرتهای محلی نقش بسته بود.
در چنین کارزار خشونتباری او پیامآور صلح و امنیت شد؛ همانگونه که قرآن میفرماید "به راستی که پیامبر از میان خودتان به سوی شما آمده است که هر رنجی که شما می برید، برای او گران می آید و سخت هواخواه شماست و بر مؤمنان رئوف و مهربان است. (توبه، ۱۲۸)" و به توصیف خود پیامبر اینچنین امر به رافت شده است: "پروردگارم مرا به مدارا و نرمی با مردم دستور فرمود، همانگونه که به انجام واجبات امر فرمود. (اصول کافی، ج۲، ص۱۱۷)" .
خاستگاه آزادی
در اسلامی که نقطه آغاز آن اینگونه با دم حضرت محمد(ص) متبرک شد، نه تنها ظلم و تجاوز و تعدی معنایی ندارد بلکه برای هرآنچه آزادی مسیر اندیشه و انتخاب را سد میکند، ممنوعیت گذاشته شده تا مبادا به زور شمشیر یا به حکم جنگ فردی اظهار ایمان کند؛ هیچ فردی حتی حق زیادهخواهی در برابر کنیزان و بردگان را ندارد "کنیزان خود را -در صورتی که تمایل به پاکدامنی دارند- برای اینکه متاع زندگی دنیا را بجویید، به زنا وادار مکنید(نور، ۳۳)" و اجازه نخواهد داشت به جای دِین مادی، نفس و زندگی دیگری را تصاحب کند.
در اسلام محمدی غلامان همچون "زید بن حارِثَه کَلبی" پسر خوانده پیامبر شده و در راه ایمان، به شهادت میرسند و اسیران جنگی از رحمت او بینصیب نماندند چنانکه شش هزار زن و مرد و کودک قبیله هوازن در جنگ حنین مورد شفاعت و عفو حضرت قرار گرفته و آزاد میشوند؛ اجباری برای ایمان آوردن نیست و راه هدایت از روز روشنتر است همانطور که پیامبر خدا "ابوعزّه" را عفو کرد و به "معاویه بن مغیره" امان داد، دو دشمنی که دشمنی آنها با مسلمانان بر هیچکس پوشیده نبود اما هرگز با آن دو شرط ننمود که در ازای این آزادی باید آیین اسلام را بپذیرند.
چنین آیینی برپا میشود تا قید اسارت و بردگی را از جان آدمی برچیند، بر ویرانیها مقابله کند و عزت پیروانش را روزافزون نماید؛ همانگونه که امام صادق(ع) میفرمایند: هنگامی که پیامبراکرم(ص) گروهی از مسلمانان را برای انجام ماموریت نظامی اعزام میکرد، آنها را فرا میخواند، در برابر خویش مینشاند و به آنان میفرمود: "با نام خدا، در راه خدا و بر روش و دین رسول خدا و با هدف یاری دین خدا حرکت کنید. خیانت نکنید، مثله ننمایید و از نیرنگ و فریب استفاده نکنید. پیرمرد از کار افتاده و زنان و کودکان را نکشید. درختی را قطع نکنید، مگر آن که مجبور به این کار شوید. هرگاه یکی از مسلمانان از پایینترین و یا برترین آنان به یکی از مشرکان مهلت داد، او پناهنده است تا سخن خدا را بشنود، پس اگر از دین شما پیروی کرد، او برادر دینی شماست و اگر نپذیرفت، او را به محل امنش برسانید و از خداوند علیه او کمک بخواهید. (بحار الانوار؛ ج۱۹، ص۱۷۷، حدیث۲)"
انسانیت آئین محمد(ص) به تلاش ۲۳ ساله او با تمام سختیهایی که مشرکان برای او ایجاد کردند، به چنین زیبایی شکل گرفت تا آنکه روزهای پایانی عمر رسول خدا فرا رسید. ایشان بارها و به روایات سنی و شیعه تکلیف جامعه مسلمین را که درهای جهانی شدن را به روی خود میدید، با معرفی جانشین خویش مشخص کرده بود، اما همین که حضرتش چشم از جهان فروبست، به یکباره بر پیکر تمام آنچه پیامبر اسلام از اخلاق ساخته بود، ریشه نفاق سبز شد و آن را فروریخت تا بر سر راه هدایت سد و بر طریق سعادت سنگ باشد.
توطئه سقیفه
بدون درنگ و درحالی که بدن رسول خدا منتظر تشییع پیروانش بود، شورایی برای انتخاب جانشین پیامبر تشکیل شد حال آنکه خلیفه مسلمین منصوب خداوند است، زیرا مجری اوامر اوست نه چند قرارداد بشری اما آنان که از ابتدا سودای حکومت داشتند، بدون آنکه سخن پیامبر را در رابطه با امر جانشینی تبعیت کنند، چرخه خلافت را به سمت خود برگرداندند و امیر مومنان اشک ریزان در غربت بی اندازه آخرین پیامبر خدا، بدن او را به تنهایی به خاک سپرد.
نتیجه گرد هم آمدن مسلمانانی که از حکم خدا سرپیچی کرده و شورای سقیفه را تشکیل داده بودند، انتخاب خلیفهای بود که با یک کودتا انتخاب میشد؛ پس از آن و به دستور همین خلیفه فتوحات بدون آنکه مصلحتی در آن اندیشیده شود، به طمع غنائم آغاز شد و طبعا اسلامی که به دیگر بلاد فرستاده شد، دیگر آن اسلامی نبود که پیامبرش محمد(ص) است.
همه آن توصیفات که برای جهاد و تبلیغ در عصر پیامبر ذکر شد، به صورتی کاملا برعکس توسط افرادی که خود را سپاهیان اسلام میدانستند گسترش یافت؛ خالد بن ولید در یکی از همین لشگرکشیها به "بنی یربوع" شبیخون زده و به سپاهیانش دستور داد اهالی آن را گردن بزنند. خالد پس از گردن زدن "مالک بن نویره" بزرگ این قبیله به هسمر او تجاوز کرد و به خواسته وی که به ظاهر نماینده سپاه اسلام بود، سرهای کشتگان را به جای سه پایه زیر دیگهای غذای خود گذاشته و آتش افروختند و دستور داد تمام زنها را به عنوان اسارت به مدینه حمل دادند و تمام اموال آنان را غارت کنند. اکنون نام خالد بن ولید بر مساجد برخی کشورهای اسلامی نقش بسته و او را صحابه پاک پیامبر میدانند! آری وقتی به نام پیامبر، ظلم و تجاوز را به خورد دیگران بدهند، امثال خالد نیز پیرو پاک چنین پیامبری خواهند بود.
چنین الگوی بدقوارهای از اسلام در تمام فتوحات سالهای پس از فوت پیامبر تکرار شد و البته همراه شد با سوزاندن احادیث نبوی، خانه نشین کردن جانشین منصوب خداوند یعنی حضرت علی(ع) و تبدیل سنت نبوی به بدعتی که تا ۲۵ سال چیزی از اسلام را برای اهلش باقی نگذاشت.
در آن ایام حرام و حلال نبوی به راحتی جابجا میشدند حال آنکه "حلال محمد(ص) حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت" اما دستگاه تزویر خلفای حاکم چنان مردم را مسخ کرده بود که سخنی از کسی در رد شیوه خلفا سه گانه در نمیآمد و انحطاط اخلاقی از گوشه گوشه حاکمیت جامعه اسلامی آن زمان که با کشورگشاییهای بعضا نامشروع سه خلیفه به یک امپراطوری تبدیل شد، عیان بود.
پیشوایان ترور
حال با گذشت قرنها از زمان ظهور اسلام، در غیاب نام و منش حقیقی پیامبر اسلام، برخی برای این دین مشاهیری را نام می برند و به آنها تاسی میکنند و همانطور که پیشتر گفته شد نامشان بر مساجد آنان نقش بسته که از اسلام فقط خصیصه زندگی کردن در زمان حیات پیامبر را دارا بودند.
همانگونه که برخی فرقههایی که خود را مسلمان میدانند از اسلام بهرهای جز "لا اله الا الله" گفتن ظاهری ندارند و در واقعیت کشتن و نابودی کار آنهاست؛ اکثرا قرآن را نفهمیدهاند بلکه عقدههای خشونت خود را به نام اسلام محمد(ص) در قد و قامت گروههای تروریستی در کشورهای مختلف به نمایش میگذارند و البته که به یاری رسانههای استکباری دنیا همین الگو را مصداق یک مسلمان واقعی معرفی میکنند.
چنین مسلمانانی که همچون پیشوای خود ادعا میکنند "تفسیرشان از قرآن برایشان کافیست" و اعتنایی به وجود تبیین کنندگان قرآن که همان پیامبر و جانشنیان برحق او هستند ندارند؛ همان هایی که ادعای پیروی از قرآن را دارند اما بازهم همچون پیشوای خود بهرهای از هدایات آن ندارند و تنها با زور سلاح اندیشه خود را غالب میکنند.
نتیجه آنکه داعش و پشتیبانان و پیروانش نتیجه یک یا چند سال اخیر نیستند، به یکباره نمیتوان اینچنین جرثومهای از شقاوت را شکل داد مگر آنکه پیشینهای مانند آن وجود داشته باشد؛ پیشینه آن را میتوان در افرادی جستجو کرد که به پیامبر خدا تهمت هذیانگویی زدند، خانه وصی او را به آتش کشیدند و جانشینان برحقش را به شهادت رساندند.
نظر شما