آرامستان؛ مکانی اجتماعی – فرهنگی در شهرها

در مجموع می­‌توان آرامستان­‌ها را بخش یکپارچه از مناظر فرهنگی به شمار آورد، چراکه افراد با مراجعه ‏به این مکان­‌ها به مثابه موزه­‌هایی که سن، تاریخ و فرهنگ یک جامعه را نمایش می­‌دهد، می­‌توانند با هویت یک ملت آشنا شوند.

به گزارش ایمنا و بر اساس چکیده یک مقاله آرامستان فضا – مکانی است دیرپا و ماندگار و با توجه به ماهیت اجتماعی آن، پدیده­ ای است تاریخی و نمادین. تقریباً در تماس شهرهای قدیمی و تاریخی فضاهای آرامستانی در زمره قدیمی­‌ترین فضاهای شهری به حساب می‌­آیند. به گفته لوئیز مامفورد، "نخستین موردی که فرد در شهرهای قدیمی یونانی و رومی با آن مواجه می‌­شود، مجموعه‌­ای از مقبره­‌ها و سنگ قبرها است که در مبادی شهر وجود داشته است." (مامفورد، ۱۳۸۷).

بسیاری معتقدند که معماری با احداث آرامستان­‌ها و مقابر آغاز شده است، "معماری ... از آراستن گورها ... آغاز شد" (دورانت، ۱۳۷۲، ۲۲۰). فضای آرامستان در تاریخ تمدن بشر بسیار پراهمیت است. آرامستان در فرهنگ اجتماعی ایرانیان، خصوصاً اکثریت مسلمان نیز جایگاه ویژه­ ای دارد، به گونه‌­ای که این فضا با هیچ فضا و کاربری دیگری در شهر قابل قیاس و دسته­‌بندی نیست. آرامستان و آرامگاه‌­های امامزاده‌­ها همواره نقش تعیین کننده‌­ای در شکل­‌گیری و تکامل شهرهای قدیم ایران داشته­‌اند.

ساخت شهر ایرانی در گذشته معمولاً بر الگویی چنین استوار بود که در انتهای چند جاده اصلی منتهی به شهر، دروازه اصلی قرار داشت. در خارج دروازه و بلافصل آن، میدانگاهی وسیع و آرامستان اصلی شهر احداث می‌­شد و در داخل دروازه، راسته اصلی بازار شکل می­گرفت. (وزیری­زاده، ۱۳۸۸)؛ در ادامه روند توسعه شهرها و افزایش جمعیت آن‌ها، آرامستان‌های جدید در فاصله‌­ای نسبتاً دور از بافت شهری و در قالب فضاهایی وسیع شکل گرفته­ ‌است نظیر آنچه که امروز در مورد باغ رضوان کلان‌شهر اصفهان قابل مشاهده است .

اهمیت آرامستان و لزوم توجه به این مهم در شهرسازی معاصر را ‏می‌­توان در این موارد برشمرد: آرامستان فضایی آیینی، تربیتی و به مثابه نشانه ­ای تاریخی – فرهنگی و حافظه تاریخی است.

اگر فرهنگ را مقوله‌­ای تعریف کنیم که درگذشته ریشه داشته و در ساخت زمان حال اثرگذار بوده و آینده را تغذیه خواهد کرد، آنگاه آرامستان به عنوان یک لنگرگاه هویتی و تاریخی معنا و مفهوم خود را باز خواهد یافت. آرامستان در بسیاری از کشورها و ملل، فضایی فرهنگی و هویت‌­بخش است که به بخش ناخودآگاه شهر تعلق دارد. پاک‌سازی و حذف آرامستان­‌های محلی از شهرها به منزله پاک‌سازی هویت و حافظه تاریخی محلات شهری بوده و در بلند مدت پیوند بخش خودآگاه (شهر زندگان) را با بخش ناخودآگاه شهر (شهر مردگان) از هم می‌گسلد و شهر به نوعی آلزایمر فرهنگی مبتلا خواهد شد (حاجی­پور، ۱۳۸۸).

آرامستان می‌تواند عنصری بسیار اثرگذار در شبکه نمادین شهر باشد و بنابراین از این منظر هم عنصری ضروری است که بایستی در پیوند با ساختار و سازمان فضای شهر و محله باشد نه به مثابه یک عنصر زائد و حاشیه‌­ای. انسان با حرکت و گشت و گذار در این فضاهای نمادین به یک دیالوگ نمادین دست می‌­زند که به کشف عقاید، عواطف، رویاها و تخیلات گذشتگان و معنایی در فراسوی معنا منجر خواهد شد. نمادها از هر نوعی که باشند داستان عقاید گذشتگان را درباره خویشتن، هستی و ارتباط فی‌مابین باز می­‌گویند و آنگاه که انسان این روزگار موفق به یافتن و شناختن آن‌ها می‌­شود در حقیقت زنجیره مقدس و پنهانی را که در ضمیر ناخودآگاه جمعی (یونگ، ۱۳۸۹)، موجب پیوند او با گذشته می‌­شود، کشف می­‌کند.

در مجموع می­‌توان آرامستان­‌ها را بخش یکپارچه از مناظر فرهنگی به شمار آورد، چراکه افراد با مراجعه ‏به این مکان­‌ها به مثابه موزه­‌هایی که سن، تاریخ و فرهنگ یک جامعه را نمایش می­‌دهد، می­‌تواند با هویت یک ملت آشنا شود. این مکان­‌ها نیز به عنوان مناظر خاطره‌­انگیز، نقشی اصلی در حفظ یاد و نام گذشتگان و مردگان دارد. این مناظر در کنار نقش‌­ها و ویژگی­‌های زیباشناختی، زیست‌­محیطی و اکولوژیکی، تاریخی و آموزشی، از نقشی اجتماعی در زندگی امروز برخوردار است، موجبات تقویت تعاملات اجتماعی را در فضایی با بار خاطراتی قوی فراهم می‌آورد، هویتی ملی و خانوادگی را گوش‌زد می‌کد و جنبه­‌های مهمی از ریشه­‌های قومی و فرهنگی مردمان یک جامعه و کشور را خاطرنشان می‌سازد.

در مقیاس کوچک نیز، هر یک از سنگ مزارهای به جا مانده به ویژه آن دسته که شامل خط، نقش و شکل به طور توأمان است، عمدتاً واجد خصوصیات منحصر به فردی است که مطالعه آن‌ها می‌تواند اطلاعات بی­‌نظیری از نوع نگاه انسان به زندگی، آخرت و چگونگی کاربرد نشانه‌­های تصویری در انتقال پیام را نمودار سازد و در نهایت گویای نگرش زیبایی شناختی او به زندگی و مرگ باشد. به قولی "مزار انسان پیش از آن که گویای مرگ انسان باشد نشانه زندگی انسان است، زیرا که مرگ میوه زندگی است" (هوشنگ­پور، ۱۳۴۲).

مقاله از: دکتر حامد اخگر، دکترای شهرسازی

کد خبر 391745

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.