بازنمایی ذهن هنرمند در پست مدرنیته

واقعیت این است آن را بدیع و درک نشدنی می‌دانیم، پست مدرن خطاب می­‌کنیم، بی آن که بدانیم واقعاً خواستگاه هنر پست مدرن از کجا بوده و تفاوت آن با مدرنیته در چیست؟ تعاریف پیچیده و بعضاً تخصصی، بیش از آنکه کمک به شناخت تمایز این دو کند، منجر به گنگی بیشتر برای مخاطب عام می‌­شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نقطه آغاز مدرنیته از حدود دوره رنسانس است که خیلی از گفتمان های اجباری که در قرون وسطی وجود داشته، کنار گذاشته می­‌شود و اتفاقات جدیدی رخ می­‌دهد که به توسعه گفتمانی به نام گفتمان مدرنیته دامن می‌زند.

در بخش نخست گفت و گو با زهرا جان نثاری، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان به آغاز هنر پست مدرن و تحولات آن پرداختیم، او معتقد است که "وجود مرکزیت در هنر مدرنیسم اختلاف دیگر آن با هنر پست مدرن است. با تمام گسست ها و سرخوردگی ها، در نهایت هنر مدرنیستی به سمت معنا می رود. یعنی از سمت کثرت به سمت وحدت حرکت می­‌کند. این در حالی است که در هنر پست مدرن، هرچه هست گریز و نفی معناست."

در ادامه، بخش دوم گفت و گوی خبرنگار ایمنا با این استاد دانشگاه را می خوانید:

کلمه "پُست" در فارسی چگونه معنا می­ شود؟

برخی عقیده دارند هرچه خارج از عرف است می توان به آن (پست) گفت که این طرز فکر عوامانه است. این کلمه به صورت معمول یک ابهام و سردرگمی همراه خود دارد به طوری که از طرف دیگر برخی به چیزهای پیچیده که قادر به فهم آن نیستند پست مدرن می ­گویند. به نظر می­رسد اگر ما بخواهیم قائل به یک نگاه تاریخی در خصوص پست مدرن باشیم، به مشکل برمی­خوریم چرا که در خصوص پست مدرنیته تاریخ دقیقی نمی­توان مشخص کرد.

یعنی نقطه ای مشخص برای آغاز پست مدرن در تاریخ وجود ندارد؟

همین طور است. فرانسوا لیوتارد در این خصوص می­گوید به جای «دوره» پست مدرنیته باید به «وضعیت» پست مدرنیته اشاره کنیم چرا که در این صورت از حالت یک بازه تاریخی مشخص خارج می­شویم و دستمان برای بررسی آن بازتر است و زمانی که به وضعیت می­پردازیم دیگر به ماقبل و مابعد آن کاری نداریم. هرچند که برخی از منتقدان قائل به این مسئله نیستند و عقیده دارند که اگر شما بخواهید از بستر ادبیات و هنر فراتر روید، تغییرات جهان شمولی اتفاق افتاده است که مدرنیسم نبوده؛ برای مثال انفجار اطلاعات مسئله ای است که مختص زمان ماست و در قالب هم گنجانده نمی­شود.این یکی از مشکلات شناسایی پست مدرن است، چرا که زمان شروع و پایان آن نامعین است.

جایگاه واقعیت در مدرنیزم و پست مدرنیته کجاست؟

در مدرنیزم گفته می­شد واقعیتی که سعی در بازنمایی آن می­شود، تنها واقعیت ملموس و عینی است اما در پست مدرنیته آنچه واقعیت تجربه انسان را می­سازد، چیزی است که واقعیت ملموس در واقعیت ذهن انسان است. لذا تعریف مدرن واقعیت با تعریف پست مدرن واقعیت فرق می­کند. چرا این بحث پیش کشیده می­شود؟ به این علت که مدرنیزم حرکتی علیه رئالیسم و رمانتیسسیم بود. تصور می­کرد رئالیسم درصدد تعریف واقعیت بهتری است. پست مدرنیته به این مسئله نقد دارد، چرا که خود هرچند واقعیت به چالش کشیده شد، اما هم چنان تعریف دقیقی از آن ارائه نشده است.

بیشتر بخوانید:

شما وارد یک دنیای آثار انتزاعی دیر یاب می­شوید، چرا که شما با واقعیت ذهن نویسنده سر و کار دارید و از بافت ذهنی او آگاه نیستید. نکته جالب این است که تعاریف پست مدرنیته از ملت به ملت و حتی فرد به فرد تفاوت میکند. البته این قضیه در خصوص مدرنیزم هم صادق است و تفاوت ها باید درک شوند. این نگاه ذهنی گرا حالا که تبدیل به واقعیت ذهنی شد، بازنمایی مکان و زمان، از آنچه در مدرنیزم اتفاق افتاد که باعث ایجاد تفاوت با دوره های قبل شد، دوباره رخ می­دهد. این دو مفهوم در متون پست مدرنیته بعد روانشناختی پیدا می­کند. یعنی زمان و مکان آنگونه که من به ذهنم می­رسد و تعریف من است.

ریشه کثرت گرایی در پست مدرنتیه کجاست؟

لنگر محور ذهن و نگاه انتزاعی فرد، اگر در مدرنیزم به یک انسجام و ثبات می­رسید، در پست مدرنیته دیگر ثباتی وجود ندارد و لایه های ذهنی زیرین روان انسان است که این ذهنیت را تعریف می­کند. به همین دلیل کثرت گرایی زیاد می­شود. دنیای ناخوداگاه ما زمانی که می­خواهد در عنصر زبان برای خود شکلی تعیین کند، به شکل نمی­رسد و به بی شکلی می­رسد. به همین دلیل است که در رمان های پست مدرن نویسنده خجالت نمی­کشد که برای روند داستان گزینه های مختلفی به خواننده بدهد و کتاب را شبیه به بازی کند. در مدرنیزم ذهن بازنمایی می­شد اما در پست مدرنیزم دنیاهای جدیدی را خلق می­کند و به آنها واقعیت می­دهد. پس واقعیت بیرونی را خودمان می­سازیم. به همین دلیل است که شبیه سازی در دنیای پست مدرن بیداد می­کند. چرا که دنیاها خالق افراد است و از هویت ها تشکیل می­شود. به همین دلیل است که در زمان ما ژانر فانتزی به شدت تقویت شده است. فانتزی ژانری است که هیچ منطقی ندارد.

نقطه عطف مشخصی در تاریخ وجود دارد که نشان دهد هنر مدرنیزم از کجا رو به افول گذاشت؟

در دهه ۱۹۶۰ بود که هنر مدرنیستی شگفتی و اعجاب آفرینی خود را از دست می­دهد، البته این به معنای از دست رفتن نیست. گویی که هنر مدرنیزم تبدیل به یک سنت کهنه می­شود. از دهه ۱۹۶۰ حیات پست مدرن با قوت هرچه بیشتر دیده می­شود. جالب است که حتی پیش از ۱۹۶۰ استفاده واژه پست مدرن وجود داشته است. برای مثال حتی پیش از قرن بیستم، یک هنرمند بریتانیایی به اسم جان واتکینز چاپمن اولین بار از واژه پست مدرن استفاده می­کند. و در  ۱۹۱۷هم فردی به اسم رودلف پانویتس برای دومین بار از این واژه استفاده می کند. به همین ترتیب در دهه ۱۹۶۰ این واژه عمومیت پیدا می­کند و مسبب آن فردی به اسم چارلز جنکس که در کتاب زبان معماری پست مدرن خود به این واژه اشاره می­کند.

حال سوال این است که در فارسی زمانی که می­خواهیم بگوییم پست مدرنیزم یا پست مدرنیته، به زعم برخی بگوییم پس، یا پسا؟ دکتر امیرعلی نجومیان در کتاب خود این بحث را پیش می­کشد و می­گوید این یک اشکال عمده دارد وقتی ما می­گوییم پس و پسا، آن را به یک محور معنایی تقلیل می­دهیم. زمانی که پست به پس و پسا ترجمه می­شود تنها به تقدم و تاخر زمانی آن اشاره می­کنیم. دکتر نجومیان پیشنهاد میکند که ترجمه آن غلط است و باید به واژه اصلی انگلیسی مراجعه کنیم.

گفت و گو از: علی فرقانی_ خبرنگار ایمنا

کد خبر 389539

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.