به گزارش ایمنا، لحظات پیش از جدایی معمولا تلخ هستند، مثل روزهای پیش از طلاق، ناراحت کننده و اعصاب خرد کن. حتی لحظات شیرین گذشته را هم با استهزا به یاد میآورید "ممنون، ولی تمومش کن و برو".
رئال و گرت بیل به چنین نقطهای رسیدهاند. زوجی که با هم حرف نمیزنند و سرشان را به ظاهر گرم کردهاند به کار خودشان. زیدان به یافتن ترکیب خط حملهاش با هازارد مشغول است و بیل سرگرم بازی گلف. میدانیم اسپانیاییها چندان اهل گلف نیستند.
بیل در گذشته روزهای خوبی را پیراهن رئال مادرید سپری کرده. یک تنه در ال کلاسیکو از جناح چپ مارک بارترا را پشت سر گذاشته و دروازه بارسا را به آتش کشیده، آن برگردان زیبا را در فینال لیگ قهرمانان زده. ولی همه آنها به گذشته تعلق دارد و در زمان حال حضور داریم.
او شش سال پیش با تکریم از تاتنهام به رئال مادرید پیوست. زمانی که بسان شخصیتهای کارتونی به سرعت باد میدوید. او در اولین بازیاش دروازه ویارئال را گشود، ولی اسپانیاییهای پرشماری از همان زمان او را به صلیب کشیدند و شاید هم غیرمنصفانه بود.
مارکا نوشت "بیل فقط دویدن بلد است و نه بازی کردن". او برای خرده گیرانش پسر شسته رفته بریتانیایی بود برای سخره گرفتن. او محبوبیت بکام در برنابئو را تکرار نکرد.
مادریدیها برایش مبلغ گزافی پرداخته بودند، اما او را در سایه رونالدو و حتی بنزما میدیدند و مصدومیتها تمام نمیشد.
همه چیز با عشق و تنفر توامان جلو رفت و پرس نیز خود را کنار کشید و بیل دریافت قاعده بازی با ارقام درشت همین است که هست و چهار بار فتح لیگ قهرمانان طی پنج سال هم کارساز نبوده.
بیل شده نماد تک افتادگی ابر ستارههای گران قیمت و آن مراوده هم یادآور سقوط از بلندی با حرکت آهسته در کابوسهای شبانه که میگوید : "تمومش کن، تموم".
نظر شما