به گزارش خبرنگار ایمنا، قلمی با دستی عجین شد، مرکب از خون گرفت و با جان دل روی صفحهای لغزید و نوشت، از جامعه، از مردم، از درد و از صبر نوشت؛ اندیشهای را بیان کرد، سخنی را به گوشی رساند، دردی را درمان شد، توانخواهی را آرام جان شد، دست غوغا کرد صفحهها آراست، چشمها بینا کرد، دلها روشن ساخت، به سوگند خداوند اتکا کرد، در هر ثانیه تقدس نون و القلم را به خود یادآوری کرد .
قول امانت را به جای آورد و حقیقت را به عقد عدالت درآورد و قلم غوغا کرد، قلم دست شد، دست قلم شد، مرکب خون شد، خون مرکب شد و قلم به مرکب آغشته شد، دست با قلم عجین شد و روایات آفریده شدند، گاهی روایتی از کوره راهی دور، بی جان، بدون کور سوی امید که بر لوح نشست و جان گرفت، امید پیدا کرد.
روایتی که راه به میدان یافت و جولان داد، درد بود و درمان یافت، روایتی از اعماق گنگ زمین، مدفون شده زیر خروارها آوار، روایتی از صداهای مانده در گلو، گویی حاصل یک عمر خفقان، روایتی از چشمهایی پنهان پشت انبوه گرد و خاک حاصل از غم روزگار، غم دوران، روایتی حاکی از درد ماندگار، غم رنجهای بی انگار، روایتی از صبر، از صبور، از آرام، از بیقرار، از لبخند، از آه، از عشق، از ایثار، روایتی که حکایت میکرد، صدایی که طغیان میکرد، فریادی که فوران میکرد.
روایتی که ندای برخاسته از اعماق حنجرهای را بر لوح حقیقت میآورد که سالها راه عبور کلماتش برای فرار سد شده است و قلم صدا شد، صدا جریان یافت، باد شد و وزید، باران شد و بارید، حق شد و حقیقت آفرید، قلم سلاحی بود که برگزیده شد، سلاحی برای مبارزه در جنگی گران، گران به قیمت و قدمت جان، سلاحی که در دست اهل قلم، مسلح است به خشابهای حق طلبی، آزادی خواهی و عدالت پروری، سلاحی که رسالتش پیوند دادن است و نه گسستن، جان بخشیدن است و نه جان گرفتن، سلاحی که آفریده شده است تا جوامع را به هم متصل کند و در جبهه عمل و اندیشه نقش آفرینی کند.
سلاحی که خون نمیریزد ولی از خون کسی مرکب میگیرد که آن را در دست گرفته است، از آرامش وجودش تغذیه میکند و از آسایش روانش بهره میگیرد، سلاحی با "حرمت قسم به قلم" در دست صاحبان علم و دارندگان ارزش قلم، مخصوص سربازان اول صف جنگ نرم، مخصوص آگاهی دهندگان همیشه بیدار و ایثارگران بی انکار؛ آری، سلاحی مخصوص خبرنگار...
نظر شما