مردم بعد از ۱۲ سال نفس کشیدند

فتح اله معین، هم‌زیستی محافظه‌کاری و اصلاح‌طلبی است؛ مردی که سیاست را با قدم‌های «آهسته» اما «پیوسته» طی کرده و سیاستمدارِ برآمده از دیاری شده که احمد کاظمی‌اش «محبوب» نظام است و حسینعلی منتظری‌اش، «مغضوب»...

به گزارش ایمنا، در نیم قرن سیاست‌ورزی‌اش به هیچ حزب اصلاح‌طلب نپیوسته و گرچه برای «رقبای» سنتی، سیاستمداری مورد احترام بوده، اما همین موجب شده تا برای «رفقای» جوان، محل اختلاف باشد و انتقاد، به رسم گلایه پسران از پدران.

در روزهایی که حکومت در اصفهان نصیب «چپ‌»ها می‌شود، دست «راست» غلامحسین کرباسچی در استان می‌نشیند و کلیددار سیاسی‌ترین اتاق استانداری می‌شود. وقتی در دوره سوم و چهارم، شوراهای شهر به راه «راست» می‌روند، او در فهرست اندک چپ‌گرایان راه‌یافته به پارلمان‌های شهری قرار می‌گیرد و زمانی که اصولگرایان در دوره پنجم، همه کرسی‌ها را از «کف» می‌دهند، به «سقف» جایگاه‌های درون شورا کوچ می‌کند و آقای رئیس نام‌ می‌گیرد.

به روز اقلیت، ائتلاف با رقیب را  تقلایی برای نقش‌آفرینی می‌داند و به وقت اکثریت، محافظه‌کاری را تداوم سیاستمداری می‌پندارد. روزنامه «اصفهان زیبا» گفت و گویی فتح الله معین، رییس شورای شهر اصفهان کرده است، که شرح آن را در زیر می خوانید:

اولین روزهای سیاسی شدن فتح‌الله معین به چه زمانی بازمی‌گردد؟

قبل از ورود به دانشگاه یعنی در سال‌های قبل از ۱۳۵۱. از طریق حضور در بعضی از این مجامع و محافل دینی و مذهبی چه در اصفهان و چه در نجف آباد با فرهنگ مسائل سیاسی و دینی آشنا شدم و در جلسات کانون دین و دانش که در اصفهان دایر بود  هم شرکت می‌کردم.

تا چند سالگی در نجف‌آباد  بودید؟

تا قبل از سال آخر دبیرستان. بعد به اصفهان آمدم. آن زمان به دلیل مسائل مربوط به ۱۵ خرداد ۴۲ و اتفاقات بعد از آن، مرحوم آیت‌الله منتظری به نجف‌آباد تبعید شده بودند. ایشان در مسجدجامع  شهر نماز می‌خواندند و بعد از آن، نیم‌ساعتی هم سخنرانی‌ می‌کردند و همین خمیرمایه علاقه‌مندی من برای ورود به مسائل سیاسی را شکل داد. علاوه براین، مباحثی که از سوی مرحوم آقای شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی به عنوان کسی که تفسیر  تدریس می‌کرد، مطرح می‌شد هم در شکل‌گیری علاقه من به سیاست نقش داشت. اما این فقط فضای ذهنی و اندیشه ای بود که در حال شکل گیری بود و اینکه بخواهیم بگویم فعالیتی داشتم، نه، فعالیتی نداشتم. بیشتر فعالیت‌هایم از زمان دانشجویی سال ۱۳۵۱ و دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران شروع شد.

یعنی این فضای پایتخت بود که بستر سیاست‌ورزی را فراهم کرد؟

آنجا بیشتر بهره‌مند شدم. پیش از دانشگاه به اندازه کافی بستر ذهنی‌ام آماده شده بود اما با حضور در تهران،  بلافاصله در مجامع و محافل دانشجویی شرکت کردم و همین، نمود عملی به اندیشه‌ها داد. به صورت گاه و بیگاه پای سخنرانی های مرحوم شهید مطهری، مرحوم شریعتی و شهید هاشمی‌نژاد می‌رفتم. گاهی اوقات هم به مسجد هدایت تهران که مهندس بازرگان در آن رفت‌و آمد می‌کرد، می‌رفتم. از سال ۵۳، جو دانشگاه ها رو به تغییر رفت و به تدریج، این دانشجویان مسلمان و مذهبی بودند که اکثریت جمعیت دانشگاه ها را در اختیار داشتند. افزایش تعداد باعث می شد زمینه‌ خوبی برای فعالیتشان فراهم باشد. به ویژه آنکه حسینیه ارشاد هم شور و نشاط ویژه‌ای در دانشجویان ایجاد کرد که من هم از آن بهره‌مند بودم.

مشی فکری‌تان به اندیشه‌های دکتر شریعتی نزدیک‌تر بود یا گفتمان شهید  مطهری؟

در آن زمان تفاوت زیادی بین این موضوع قائل نبودیم. جنبه‌های دینی و اشاره به متون اصلی شیعی در سخنرانی‌های مرحوم آیت‌الله مطهری بیشتر بود و مرحوم دکتر شریعتی یک نواندیش دینی بود که از منظری جدید و باتوجه به مسائل روز  مباحث را مطرح می‌کرد و البته بیان بسیار  شیوایی داشتند. چنین شیوه بیانی پیش از آن هیچ‌گاه وجود نداشت و همین باعث می شد حتی اگر سخنرانی‌هایش دو سه ساعت هم به طول می‌انجامید، نه خودش و نه مخاطبان متوجه گذر زمان نشوند.

آن زمان با تشکیلات خاصی ارتباط داشتید یا  شبیه امروز عضو هیچ گروه و حزبی نبودید؟

نه با تشکیلات خاصی، اما بیشتر با گروه‌ها و محافل مذهبی و دینی در ارتباط بودم.

و انقلاب پیروز شد و به نجف‌آباد بازگشتید.

برگشتم و در اواخر سال ۵۷، با وجود اینکه سن زیادی هم نداشتم، عضو شورای فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی نجف‌آباد شدم که مرحوم آیت الله ایزدی، امام جمعه وقت این شهر هم رئیس آن بودند. من تنها کسی بودم که از طرف ایشان حق امضا داشتم. پس از آن، وقتی در سال ۵۸ سپاه تصمیم گرفت تشکیلات استانی و شهرستانی‌اش را ایجاد کند ، همزمان با اصفهان، سپاه نجف آباد هم تشکیل شد و من اولین فرمانده سپاه در نجف آباد بودم. در عین حال، ارتباطم را با کمیته انقلاب اسلامی نجف آباد هم ادامه دادم. تا اواخر سال ۶۰ فرمانده سپاه این منطقه بودم.

همین سابقه باعث شد فرمانده سپاه یزد شوید؟

این انتصاب بنا به تصمیم شورای مرکزی سپاه در تهران انجام شد. حدود دوسال در یزد بودم تا اینکه مناطق ده‌گانه سپاه در کشور تشکیل شد. منطقه ۲ استان‌های اصفهان، یزد و چهارمحال وبختیاری را شامل می‌شد و بعد از اینکه این تشکیلات راه افتاد، ارتباط ما با مرکز قطع شد و ازطریق اصفهان کار را ادامه می‌دادیم. پس از مدتی، حاج آقا نمازی، امام جمعه کنونی کاشان فرمانده سپاه منطقه۲ شدند. رئیس ستاد این منطقه هم شهید مجتهد کلاه‌دوزان بود که بعدها به استان فارس رفت و فرمانده سپاه این منطقه شد. با رفتن ایشان، بنده رئیس ستاد منطقه۲ سپاه شدم و در مقطعی هم سرپرست فرماندهی این سه استان بودم.

تا چه سالی در سپاه بودید؟

۱۳۶۳.

چرا از سپاه بیرون آمدید؟

حضرت امام مطلبی عنوان و کل سپاه را از هر نوع دخالت در امور سیاسی منع کردند. تاکید داشتند اشخاصی که در سپاه به کار سیاسی علاقه‌مند هستند، استعفا بدهند. من همان روز رفتم و استعفا دادم. البته در این مدت سپاه منطقه ۲ فرمانده جدیدی پیدا کرده بود و آقای رضای سیف اللهی این مسئولیت را برعهده گرفته بود. من با موافقت ایشان از سپاه استعفا  دادم و در استانداری مشغول شدم. مجموعا  شش سال در سپاه بودم. سابقه سپاهی هم دست از سر من برنداشت و تا امروز با من بوده است.[می‌خندد]

و معاون سیاسی سیاسی‌ترین استاندار اصفهان شدید.

به پیشنهاد آقای کرباسچی، معاون سیاسی ایشان شدم.

کسی شما را به ایشان پیشنهاد کرده بود؟

سابقه آشنایی من با آقای کرباسچی به سال ۵۳ برمی‌گردد که در زندان هم بند بودیم. علاوه بر این، هم دانشگاهی هم بودیم. ایشان در دانشکده علوم و رشته ریاضی تحصیل می‌کرد و من در دانشکده کشاورزی. بعد از زندان هم به مناسبت‌هایی یکدیگر را می دیدیم. گذشت تا اینکه انقلاب شد. ایشان بیشتر در دفتر حضرت امام کار می‌کرد و من یکی دوبار هم آنجا به دیدنشان رفته بودم. همین که استاندار اصفهان شد، اصرار داشتند که بنده معاونت سیاسی استانداری را عهده دار شوم. فکر می‌کنم در مقایسه با بسیاری از اصفهانی ها، من با آقای کرباسچی آشناتر  و رفیق‌تر بودم.

آقای کرباسچی به عنوان چهره‌ای کاملا چپ‌گرا  درحالی استاندار اصفهان می‌شود که شخصی از دل راست سنتی به نام ناطق‌نوری در راس وزارت کشور نشسته است. این تضاد سیاسی برای استانداری اصفهان چالش‌زا  نبود؟

آقای ناطق نوری برخلاف گرایش‌های سیاسی‌شان از نظر مدیریتی، فردی بودند که با دید باز و علاقه‌مندی زیاد مسائل را دنبال می‌کردند. از طرفی، انتصاب آقای کرباسی با تاکید شخص حضرت امام صورت گرفته بود، به همین لحاظ، همکاری های لازم با آقای کرباسچی انجام می شد. همچنین، استانداری‌ها زیر مجموعه وزارت کشور محسوب می‌شوند، اما این مجموعه هیئت دولت است که به آنها رای اعتماد می دهد. به‌عبارتی، استاندار زیر مجموعه دولت هم به شمار می‌آید. در دولت آقای مهندس موسوی، شخصا شاهد عنایت ویژه ایشان به استان اصفهان بخصوص در چند موضوع مشخص بودم. حضور پررنگ این استان در دفاع مقدس باعث شده بود تا دولت نگاه ویژه ای به اصفهان داشته باشد. این استان، تنها استانی بود که دو لشکر را در جبهه‌ها مستقر کرد. همچنین به اتفاق چهارمحال و بختیاری، لشکر قمر بنی هاشم(ع) را هم اداره می کرد.  در همان سال‌ها، تیپ الغدیر که متعلق به استان یزد بود، از بدنه لشکر نجف اشرف جدا شد و به عبارتی، این، زایندگی لشکر اصفهان بود. در بمباران‌ها هم غیر از شهرهای مرزی، کمتر شهری را در کشور سراغ داریم که تا این حد مورد تهاجم دشمن قرار گرفته باشد. قریب به ۴۰۰ نقطه اصفهان مورد اصابت بمب یا موشک قرار گرفت و عدد ۴۰۰ را  آتش‌نشانی آن زمان اعلام کرد.

این می‌شود خدمات اصفهان، اما عنایت ویژه دولت وقت دقیقا چه بود؟

 خاطرم هست در مقطعی، پنج نفر از اعضای کابینه مهندس موســـوی اصفهانی بودند و همین موجب شده بود تا کارهای استان به نحو مطلوبی انجام شود. کارهای بسیاری بود که آقای کرباسچی برای اصفهان دنبال می‌کرد و با حمایت مهندس موسوی انجام می‌شد. یکی از آنها، تونل دوم کوهرنگ بود که عملیات ساخت آن قبل از انقلاب شروع شده بود. البته آن زمان پیمانکار داخلی نبود و شرکت ژاپنی کاماگایی مسئولیت کار را برعهده داشت. اما رخ دادن انقلاب در ایران باعث شده بود آنها برای ادامه همکاری دچار تردید شوند، اما آقای کرباسچی به مجرد اینکه به اصفهان آمد، به آنها اطمینان خاطر داد تا کار را از سربگیرند. ایشان با استان چهارمحال و بختیاری هم هماهنگی زیادی انجام داد و اعتبارات خوبی هم از دولت گرفت تا باقی مانده عملیات تونل دوم به سرعت انجام شود. به رغم اینکه در سال های ابتدایی انقلاب، بسیاری از طرح های بزرگ در کشور معطل مانده بود، این طرح بزرگ از طرح هایی بود که به سرعت انجام شد و آثار و برکات زیادش را دیدیم.

کار دیگری که ایشان دنبال می‌کرد و همان زمان با مشورت شرکت کاماگایی جرقه های اولیه اش را زد، تهیه پیش‌طرحی برای متروی اصفهان بود. اولین مطالعات مبدأ و مقصد و مطالعات جامعه ترافیکی برای تعیین مسیر مترو و کارهای اجرایی‌اش در زمان آقای کرباسچی انجام شد. شهردار وقت هم آقای ملک مدنی بود و اقدامات مجموعه مدیریت شهر و استان، اتفاقات بزرگی را برای اصفهان رقم زد و هنوز که هنوز است، شهرداری از امکاناتی که آن زمان ایجاد شد، بهره می‌برد.

استاندار در نقش شورای شهر امروز، مصوبات لازم را به شهرداری می‌فرستاد. از دیگر اقدامات صورت گرفته در آن دوران، آزادسازی دو طرف رودخانه از بالای ناژوان تا بعد از سد آبشار  بود. در طول این مسیر، فقط بخش کوچکی در اطراف پل‌فلزی به شکل پارک و مابقی باتلاق مانند بود که خیلی مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. در دیگر بخش های این مسیر از جمله بعد از پل خواجو تا پل بزرگمهر هم ساخت وسازهایی در حریم رودخانه انجام شده بود که همگی آزادسازی شد. تنها قسمت‌هایی که باقی مانده بودند، سرای هنرمندان  بود و قسمتی از ساختمان‌های اطراف پل خواجو.

از دیگر کارهایی که در آن دوره انجام شد، اجرای بسیاری از طرح هایی بود که در شهر اصفهان معطل مانده بود. برای مثال، آزاد سازی خیابان ها،  مسیرها و تملک اراضی برای دو نیاز عمده  شهر اصفهان اول  برای میدان میوه و تره بار که  قبلا به صورت دو واحد کوچک به حوالی خیابان آتشگاه منتقل شده بود و شاید یکی از مجهزترین و منظم ترین میادین میوه و تره بار کشور باشد و دوم، برای احداث گورستان باغ رضوان.

همچنین احداث مجتمع صنعتی امیرکبیر که موجب انتقال بعضی از صنایع مزاحم شهری به این مجتمع شد و هنوز واحدهایش قابل واگذاری است. از دیگر اقدامات، تشکیل شرکت مترو برای اجرایی کردن کارهای این حوزه و دعوت از بعضی متخصصان  خارجی برای مطالعات طرح مترو بود.

اینطور که برمی‌آید،  فضا  عمرانی بود. پس تکلیف توسعه اصفهان در سایر حوزه‌ها چه می‌شد؟

در همین دوره، به ابتکار آقای کرباسچی و ملک مدنی، شهرداری ها وارد فازهای خدماتی هم شدند و برای اولین بار در کشور، شهرداری به ساخت فرهنگسرا و کتابخانه اقدام کرد. 

اولین کتابخانه‌ای که ساخته شد، کتابخانه ابن مسکویه بود که اتمامش با دوران وزارت آقای خاتمی در ارشاد همزمان شد و این کتابخانه را به وزارت ارشاد واگذار کردند.

 زیباسازی و ایجاد فضای سبز شهری هم در آن دوران آغاز شد و می توانم بگویم حدود ۸۰ درصد از پارک های اصفهان آن روزها ساخته شد.

آنچه موجب شد دولت و شخص مهندس موسوی عنایت ویژه‌ای به اصفهان داشته باشد، برنامه ریزی و کار جدی مدیران استان برای بازسازی نقاطی از شهر بود که مورد اصابت بمباران و موشک قرار گرفته بود.

همانگونه که عرض کردم، باوجود اینکه ۴۰۰ نقطه مورد اصابت قرار گرفته بود، اصفهان از معدود شهرهایی بود که در بازسازی کمترین مشکل و بیشترین سرعت را داشت. 

فضای دوگانه سیاسی اصفهان که در یک سویش بیت و نیروهای نزدیک به آیت‌الله طاهری قرار داشتند و در سوی دیگر، چهره‌های شاخص جناح راست از جمله مرحوم پرورش، چطور مدیریت می‌شد؟

مشی سیاسی آقای کرباسچی مشخص و به قول امروزی ها، اصلاح طلبانه بود. آثار  و اقداماتی هم که او  در اصفهان برجای گذاشت، نشان دهنده نگرش اصلاح‌طلبانه در امور اجرایی بود.

 شاخص‌های این نگرش، نواندیشی و نوآوری بود که مجمــــوعه تحت مدیریت آقای کرباسچی آن را به نحو مطلوب انجام داد. البته شخصیت آیت‌الله طاهری فراموشی نشدنی است. آقای طاهری پیش تر، به دلیل فراز و نشیب‌های سیاسی در شهر، به شدت حرص می‌خورند و ناراحتی و نگرانی داشتند،  اما حضور آقای کرباسچی موجب شده بود ایشان به آرامش برسند.

از طرفی، آقای کرباسچی به‌رغم گرایش سیاسی اش، تلاش می کرد به عنوان نماینده دولت ارتباط خوبی را هم با روحانیــــونی که از لحاظ گرایش سیاسی با ایشان فاصله داشتند برقرار کند و هم با سیاسیون جناح راست.

برای مثال، با مرحوم آیت الله صافی، حاج آقا فقیه‌ایمانی و مرحوم آیت‌الله هاشمی به طور مدام دیدار و گفت‌وگو و ارتباطات بسیار خوبی داشت. 

در واقع، استاندار وقت، به لحاظ سیاسی شخص تازه دوران رسیده ای نبود و تمرکزش بر نوسازی و توسعه بود.

در دوران حضور شما  در معاونت سیاسی استانداری، چند ماجرای جنجالی رخ داد که از جمله مهم ترین آنها می توان به قصه سید مهدی هاشمی اشاره کرد. آیا همه چیز تحت کنترل وزارت اطلاعات وقت بود یا نهاد سیاسی امنیتی استانداری هم در ماجرا دخیل بود؟

بیشتر موضوع از طریق اداره کل اطلاعات و دادگاه ویژه روحانیت مدیریت می‌شد. پرونده سید مهدی هاشمی ابعاد مختلفی داشت،  اما آنچه به اصفهان مربوط می‌شد، عاملیت در قتل یکی دو نفر از افراد در شهر قهدریجان بود. سایر امور شامل دستگیری‌ها و محاکمه ها همه در تهران انجام می‌شد و اینجا انعکاس زیادی نداشت. اختلاف سیدمهدی هاشمی با اشخاصی که به قتل رسیده بودند به قبل از انقلاب باز می‌گشت و هاشمی و اطرافیانش مدعی بودند که مقتولان میانه‌ای با انقلاب نداشتند. البته من از چند و چون آن ماجرا خیلی اطلاعی ندارم.

چطور می‌شود معاون سیاسی امنیتی از جزئیات یک پرونده سیاسی در دوران مدیریتش بی اطلاع باشد؟

چون همانطور که عرض کردم، همه چیز تحت کنترل تهران بود. بسیاری از افرادی که در شهر قهدریجان بودند و در قضایای سید مهدی هاشمی بعضی اتهامات به آنها وارد شد، یا تبرئه شدند یا  امتیازاتی داشتند که باعث می شد رفع اتهام شوند. برای مثال، خیلی از آنها به امام علاقه‌مند بودند و سابقه حضور طولانی مدت در جبهه داشتند .

در تهران چند خانه تیمی متعلق به افراد مرتبط با سیدمهدی هاشمی کشف شد، هیچ‌گاه در اصفهان به چنین خانه‌ها  یا سوژه‌هایی برخوردید؟

خانه تیمی نه. ولی آنهایی که دستگیر شده بودند همگی در منازلشان اسلحه داشتند.

برکناری آیت الله منتظری و حواشی پس از آن در نجف آباد هم دیگر موضوع پر سر و صدا در دوران معاونت شما بود. آنچه موجب بروز اعتراض های گسترده در نجف آباد در سال ۶۸ شد. 

این قضایا با تعطیلی عمومی بازار و مغازه‌ها شروع و روز بعدش  به درگیری وسیع و حاد در شهر نجف آباد منجر شد؛ درگیری بین نیرو های مردمی و نظامی و انتظامی آن منطقه، درگیری‌های بسیار سخت که نزدیک ظهر به اوج خودش رسید. بلافاصله موضوع به اطلاع شخص آیت‌الله منتظری رسید و  ایشان به محض اطلاع از ماجرا،  پیامی را مردم نجف آباد فرستادند و همه آنها را به آرامش دعوت کردند.

ایشان پیامشان را توسط حجت‌الاسلام دری که اکنون امام جمعه شهر اراک و نماینده ولی فقیه استان مرکزی  است، برای مردم نجف‌آباد فرستادند و آنها را به آرامش دعوت کردند.  همچنین بعضی از افراد صاحب نفود در نجف‌آباد مانند شهید کاظمی و آقای حجتی وزیر فعلی کشاورزی به تاکید آیت‌الله منتظری، آقای دری را همراهی کردند. تیم اعزامی وقتی به شهر رسید، پای حرف مردمی نشست که در اوج ناامیدی به سر  می بردند.

نزدیک غروب آفتاب مردم در مسجدجامع شهر دور هم جمع شدند و حجت‌الاسلام دری پیام آیت الله منتظری را قرائت کرد. بعد از آن، مرحوم آیت‌الله ایزدی، امام جمعه وقت نجف آباد نیز برای  مردم سخنرانی کرد.

 مردم بعد از شنیدن پیام، از مسجد خارج شدند و اعلام کردند قصد دارند شهر را پاک‌سازی  و مغازه هایشان را آماده کنند  تا برای فردا صبح و از سرگرفتن زندگی عادی همه‌چیز آماده باشد.

کسی هم در جریان درگیری ها دستگیر شده  بود؟

اگر هم بود، خیلی زود آزاد شدند، اما در طول ده روز درگیری های نجف آباد،  تقریبا ۲۱ قبضه اسلحه از پادگان های بسیج و سپاه توسط معترضان گرفته شده بود که مردم همان شب قبل از ساعت ده شب همه را بازگرداندند.

 و گویا یک نفر هم کشته شد!

تیراندازی و درگیری اتفاق افتاده بود و بالاخره احتمال کشته شدن افراد وجود داشته، اما من چیزی به خاطر ندارم.

حق تیر به نیروی انتظامی و نظامی داده شده بود؟

نه؛ برای ایجاد آرامش رفته بودند، اما در درگیری این مسائل طبیعی است.

اگر مرحوم منتظری پیام صادر نمی‌کرد، تصمیم مقامات برای کنترل و آرام کردن اعتراضات چه بود؟

اگر آیت الله منتظری به این ناآرامی‌ها واکنش نشان نمی‌داد و پیام صادر نمی‌کرد، آتش درگیری‌ها نمی‌خوابید. البته در آن زمان چالش های دیگری هم در اصفهان وجود داشت که از جمله آنها باید به مشکلات ناشی از جنگ اشاره کنم. مشکلاتی مانند نبود سوخت و درخواست کوپن، کمبود آب و اینها بود که منجر به تظاهرات می شد.

بخش زیادی از فعالیت ها نیز برای حفظ امنیت استان اصفهان بود که زمان زیادی می‌گرفت. بالاخره، یکی از عواقب جنگ و بمباران، نا آرامی در سطح شهر  بود. یکی از کارهای مهمی که در همان دوران انجام شد،  ایجاد پدافند هوایی در اصفهان بود.

 آیت الله طاهری و آقای کرباسچی از نفوذ سازمانی خود استفاده کردند و در  ایجاد پدافند هوایی بسیار تاثیرگذار بودند. مسئول پدافند هوایی کل کشور دکتر حسن روحانی بود و معاونت آن را شهید بابایی برعهده داشت.

 شهید بابایی  و آیت الله طاهری دوستی نزدیکی داشتند و از طریق دکتر روحانی، یکی از فرماندهان نیروی هوایی کشور به فرماندهی پدافند استان اصفهان منصوب شد.

اصفهان از معدود استان‌های کشور بود که پدافند داشت.  شهید بابایی در چند جلسه ستاد پشتیبانی جنگ استان شرکت کرد و آرایش پدافندی اصفهان را سامان داد. آنها یک کار ابداعی در پدافند انجام دادند که توانست از نفوذ دشمن جلوگیری کند و آن ایجاد پست‌های دیده بانی برای اعلام ورود هواپیماهای دشمن بود.

هواپیماهای دشمن در ارتفاع کم پرواز می‌کردند و با رادار قابل ردیابی نبودند.  وقتی به شهر نزدیک می شدند، ارتفاع را زیاد کرده و بمب ها را رها می کردند. با هماهنگی های انجام شده برای اولین بار از خوزستان تا اصفهان در مسیرهای پرواز هواپیماهای دشمن، دیده بانی با بیسیم‌های ارتش  ایجاد شد.

 در این کار، پایگاه هوایی اصفهان، توپخانه و ژاندارمری همکاری کردند.  با این تمهیدات، قبل از ورود هواپیماها به شهر، آژیر خطر به صدا در می آمد و پدافندها در حالت آماده باش کامل قرار می گرفتند. در اولین روزهای اجرا شدن این طرح،  یک فروند هواپیما میراژ در محوطه پالایشگاه اصفهان سقوط  کرد. بعد از سقوط این هواپیما، تا مدت ها شهر از حمله هوایی در امان بود.

 پس از آن، عراق هواپیماهای جدید میگ ۲۹ را  مورد استفاده قرار داد که ارتفاعشان برای ما قابل دسترسی نبود. با عملیاتی شدن اولین پایگاه پدافند موشکی کشور در اصفهان یک فروند میگ ۲۹ در اصفهـــــان سقـــــوط کرد و در پی آن،  دیگر هواپیمای دشمن بر فراز اصفهان پرواز نکرد و با حملات موشکی شهر را هدف قرار می‌دادند.

 آیت الله طاهری و کرباسچی در راه اندازی پایگاه پدافند موشکی با بسیج همه امکانات و در فرصتی کم  نقش موثری ایفا کردند. ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ در اصفهان به ریاست امام جمعه وقت ساماندهی می شد و قائم مقام ستاد هم، استاندار بود. در همه استان ها همین روال وجود داشت. همچنین ارتباط مستقیمی بین شهید خرازی و شهید کاظمی با آقایان طاهری  و کرباسچی وجود داشت. هر اتفاقی در جبهه می‌افتاد، با این چهره‌ها در میان می‌گذاشتند و پشتیبانی می خواستند.

همزمان با جنگ خارجی، در داخل هم اوضاع پیچیده بود. برای مثال، اعدام‌های دهه شصت تقریبا در همه شهرها انجام می شد. به عنوان معاون سیاسی امنیتی وقت استانداری، هیچ آماری از آن اعدام ها دارید؟

آماری از آن اعدام ها ندارم چون این امور توسط هیئتی از طریق دادستان، دادگاه انقلاب و اداره کل زندان ها انجام می‌شد و انعکاس بیرونی در سایر دستگاه‌ها نداشت.

با اینکه با آمدن آقای کرباسچی به استانداری آمده بودید، با رفتن او اما رفتنی نشدید.

بعد از کرباسچی، مهندس واقفی به استانداری آمد. من دوسال و نیم هم معاون ایشان بودم. بعد از آن آقای جهانگیری در دولت سازندگی به اصفهان آمد و من نیمی از دوران ایشان هم در استانداری بودم اما بعد از آن، برکنار شدم. 

گفته می‌شد نه تغییر استاندار  که تغییر وزیر کشور موجب برکناری شما شد.

تغییر وزیر کشور از یک سو و فشار نمایندگان وقت اصفهان در مجلس به‌ویژه مرحوم پرورش که همگی اصولگرا بودند، از سوی دیگر موجب برکناری من شد.

صرفا به دلیل اینکه در جناح رقیب آنها قرار داشتید در پی برکناری تان بودند؟

باید از خودشان سوال کرد، اما درمجموع، این طور تلقی می کردند که من مقصر مسائل سیاسی هستم که در استانداری اتفاق می افتد.

مثلا چه مسائلی؟

مثلا انتصاب ها، سخرانی ها و ... .

بعد از استانداری، مشغول چه کاری شدید؟

سال ۷۵درخواست بازخریدی دادم، اما به‌خاطر  شکل گیری دوم خرداد، پذیرفته نشد و تا سال۷۶،  مشاور عالی آقای جهانگیری بودم. سپس سال ۷۶، چهار سال استاندار هرمزگان و پس از آن تا سال ۸۴  استاندار خوزستان بودم.

که دولت احمدی‌نژاد بر سرکار آمد.

اواخر سال۸۴، قبل از آمدن احمدی‌نژاد حکم  بازنشستگی من به خواست خودم صادر شده بود، اما با نظر آقای پورمحمدی در دوران اقای احمدی‌نژاد، به کار بازگشتم و با رای هیئت دولت ایشان، در استانداری خوزستان تا شش ماه ماندم و بعد با اصرار به وزیر کشور، بازنشسته و از خدمت دولتی خارج شدم.

اگر اصرار خودتان به بازنشستگی نبود، فکر می کنید همچنان استاندار دولت احمدی نژاد می ماندید؟

شاید خیلی طول نمی‌کشید. احساس می کردم استاندار و هیئت دولت باید از جنس هم باشند تا مردم ضرر نکنند. به همین دلیل حتی اگر بازنشسته نمی‌شدم هم، دوره کارم در دولت احمدی‌نژاد طولانی نبود، زیرا رویه ها جدید شده بود و من احساس قرابت نمی کردم و  به وزیر کشور  اصرار می کردم جانشینی برای من تعیین کند.

 و بعد از بازنشستگی؟

مثل گذشته به اصفهان بازگشتم و به شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان اصفهان پیوستم. جلسات تشکیل می شد و پیگیر کارها بودیم. به دنبال این بودیم که اصلاح طلبان در صحنه های سیاسی حضور مجدد داشته  باشند  و خود را به مردم عرضه کنند.

 اولین حضورمان در انتخابات دوره سوم شوراها بود که من به همراه آقای نصر در لیست حضور پیدا کردیم.

جز شما و آقای نصر چه کسانی در فهرست بودند؟

مهندس فتاح  که در حال حاضر معاون وزیر کشاورزی است و آقای جوادی و برشان هم در لیست حضور داشتند.

مردم عادی همین حالا هم معاون استاندار  را نمی شناسند،  چه برسدبه آن موقع؛ چه شد که شما  رای آوردید؟ چهره های شناخته شده به آن معنا  هم نبودید.

برای خود ما هم جای سوال داشت. یکی از چیزهایی که فکر می کنم باعث رای‌آوردنم شده بود داشتن سوابق طولانی و  مرتبط کار با شهرداری ها بود. هنگامی که در هرمزگان بودم، هنوز شوراها ایجاد نشده بود و من حدود ۴۰ شهرداری را به عنوان قائم مقام هدایت می کردم. در نتیجه، با نحوه کار شهرداری ها و شوراها آشنا بودم.

 همچنین در طول دوره هشت‌ساله استانداری و مدتی که در سپاه بودم، زمینه های متعدد آشنایی با مردم را  پیدا کردم.

در آن سال از لیست اصلاح طلبان، در هیچ کلانشهری بیش از دو نفر به شوراها راه پیدا نکردند و در اصفهان قرعه به نام ما افتاد. در آن زمان اعتراضات زیادی به نحوه برگزاری انتخابات و  شمارش آرا  از سوی برخی از دوستانی که در لیست بودند وجود داشت که البته پیگیری بعضی از آنها هم نتیجه هم داد.

نتیجه‌اش چه بود؟

پذیرفته شد که شمارش آرا در برخی صندوق ها مشکلاتی داشته است،  اما می‌گفتند چون زمان اعتراض گذشته، قابل بررسی نیست. حتی شکایت اصلاح طلبان به دستگاه قضا نیز نتیجه ای نداشت.

 در آن دوره از شورا،  به عنوان جناح اقلیت رابطه‌تان با  اصولگرایان چگونه بود؟

وقتی به شورای سوم راه یافتیـم، آقای سقائیان نژاد شش رای مسلم و قسم‌خورده از یازده رای داشت. مانند رای آقایان حاج رسولیـها، داوودی، بهبهانی، قربانی، فولادگر و سردار نصر که حاشیه امنی برای ایشان ایجاد کرده بودند.

خط مشی ما این بود که خودمان را به مردم عرضه کرده و مورد اعتماد مردم قرار گرفته بودیم و مکلف بودیم در حدتوان تکلیف خود را انجام بدهیم. به همین دلیل ارتباط تنگاتنگی با شهردار داشتیم و مواردی بود که ایشان ما را طرف مشورت قرار می داد. البته گاهی اوقات ایرادهای اساسی هم به کار شهرداری وارد می‌دانستیم، اما توان تغییرش را نداشتیم.

 مهـم‌ترین چالش اقلیت اصلاح‌طلب شورا با شهردار وقت در دوره سوم چه بود؟

موارد متعدد از جمله برای انتصاب نیروها که بر اساس کارایی نبود. نیروها همه یک دست بودند و بر اساس شکلی خاص انتخاب می شد و وقتی هم انتقاد می‌کردیم، می گفتند انتظار غیر  از  این نداشته باشید. بحث دوم برنامه ریزی شهری بود که نقطه نظرهای متفاوتی مانند مترو، تملک اراضی، آزادسازی و اینها داشتیم که شنیده نشد.

مهم ترین طرحی که بسیار طولانی شده بود، مترو بود. شهرداری سهم خود را پرداخت نکرده بود و تلاش می‌کردیم که با ارز هشتصد تومانی خریدهای خود را انجام دهیم و فروش اوراق مشارکت را با قوت پیگیری کنیم، اما هیچکدام مورد نظر آقایان نبود. اگر این خرید همان موقع انجام شده بود ناچار نبودیم این اواخر برخی نیازمندی‌های خط یک مترو را با ارز چهار هزار تومانی تهیه کنیم.

یعنی می‌خواستند همه هزینه‌ها را دولت بپردازد؟

اینطور می‌گفتند. اما مصوبه مجلس بود که دولت حداکثر ۵۰ درصد هزینه را تامین کند. ما به بعضی از پروژه هایی که آنها دنبال می کردند انتقاد داشتیم و مطالعات طرح ترافیک زیرگذر و روگذر را دنبال می کردیم. خلاصه در حد توان دونفری‌مان در شورا تلاش کردیم.

 دو نفری که در شورای چهارم شدند سه نفر.

در شورای چهارم سه نفر اصلاح‌طلب رای آوردیم  و ۱۸نفر اصولگرا بودند. اما در بین اصولگرایان نیز گرایش های متفاوت وجود داشت.

آقای سقائیان نژاد در شورای چهارم هم رای قسم خورده داشت؟

بود ولی نصف به اضافه یک نبود و سقائیان نژاد  ۱۰ رای مسلم داشت. این رای شکننده بود و نمی شد با آن کاری کرد.  بعد هم اتفاقاتی افتاد که منجر به استیضاح ایشان شد. اما پیش از تغییر شهردار، اولین تغییر مهم حاصل از شورای چهارم، تغییر رئیس شورا بود. احساس  می‌کردیم در مدیریت شهری تغییر و نوآوری لازم است.

شخصا هیچ وقت تصور می‌کردید آقای سقائیان نژاد با آن تشکیلات و قدرتی که  در طول ۱۲ سال به دست آورده بود، رفتنی شود، آن هم با استیضاح؟

خیر، فکر نمی کردم، زیرا برای استیضاح ۱۴ رای لازم بود و به دست آوردنش سخت بود. اما کار به جایی رسید که رای‌ها جمع آوری شد. یکی از علل استیضاح، حوزه ریاست و رئیس دفتر ایشان بود که همیشه برای شورا مورد سوال بود.

بعضی ها درباره اختیارات افراد سوال داشتند و ادعا می کردند که حتی ممکن است تصمیماتی گرفته شود که شخص آقای سقائیان نژاد هم خبر ندارد. به خاطر همین مسائل، اشخاصی که در ابتدای دوره به ایشان رای داده بودند، در زمان استیضاح از ایشان جدا شدند؛ آقایان باقربیگی، جزینی و جان‌نثاری.

ایده اصلی استیضاح را چه کسی مطرح کرد؟

یک جمع بندی مشترک به وجود آمد، نمی توان گفت کسی شروع کرد. شورا علاقه مند بود با تغییر مدیریتش، تعامل سازنده و مستمری با شهردار داشته باشد. اما آقای سقائیان نژاد به جای اینکه با کل شورا ارتباط داشته باشد، با آن ۱۰ چهره‌ای که رای دائمی به ایشان داده بودند جلسات مستمر در مهمانسرای برگزار می کرد و بیشتر کارهایش را با این ۱۰ نفر هماهنگ می کرد. در واقع، فقط مطالبات این افراد منعکس می شد.

 این مسئله برای بقیه اعضا  قابل هضم نبود. اما این مسئله برای ما اصلاح‌طلب‌ها عادی بود، چون در دوره قبل هم شاهدش بودیم و می دانستیم محدوده فعالیت ما وسیع نیست.

در نتیجه ما توقعی هم  نداشتیم. سایر اعضا  اما مُصر شدند که تغییرات اعمال شود. تغییر در ریاست شورا و تغییر در شهرداری جزو  اهداف اصلاح طلبان هم بود. می‌دانستیم که ما نمی توانیم این سمت ها [رئیس شورا و شهردار] را داشته باشیم، اما از ابتدای شورای چهارم به دنبال تغییر در ریاست شورا و فراکسیون بودیم.

در واقع به دنبال این بودید که اصولگرایان، اصولگرایان را  از دور خارج کنند.

هر زمان که صحبت از تغییر می آمد، سایر اعضا می پرسیدند چه کسی جایگزین شود؟ ما هم می گفتیم هر کسی جز  نفر قبلی. زیرا دوره تاثیرگذاری آن نگرش تمام شده و تغییر هم جزو شعارهای ما بود و هم برای مدیریت شهری لازم. اصولگرایان شورا هم این مسئله را  تایید می‌کردند. 

موافق ریاست آقای امینی در شورا بودید؟

 برای ما خیلی فرق نمی کرد که چه کسی رئیس شورا شود،  اما آقای امینی مورد تایید و تفاهم سایر اعضا قرار گرفت و رئیس جدید شورا شد.

چه شد که آن سه نفر به جمع استیضاح کنندگان  پیوستند؟

چون آنها هم به جلسات ۱۰ نفره دعوت نشده بودند.

اگر بر سر تغییر توافق بود، چرا از همان ابتدا فرد دیگری برای شهرداری انتخاب نشد؟

چون ۱۱ نفر باقی مانده نتوانستند برسر یک فرد به توافق برسند، آقای سقائیان‌نژاد دوباره شهردار شد.

رای شما به آقای سقائیان نژاد منفی بود؟

اتفاقا من هر دو دوره به ایشان رای دادم زیرا احساس می کردیم چه ما رای بدهیم چه ندهیم، ایشان شهردار می شود. به خودش هم گفتم که به او رای می‌دهیم که با قوت بیشتری رای بیاورد  اما  ایشان را برای رای هایمان بازخواست می‌کنیم. ایشان قول همکاری و هماهنگی  به ما داده بود.

گفته می‌شد که در دولت یازدهم معاونت یکی از وزارتخانه‌ها به شما پیشنهاد شد، ولی نپذیرفتید و گفتید در اصفهان کارهای مهم‌تری برای انجام‌دادن دارید. رد این پیشنهاد تقریبا با استیضاح آقای سقائیان نژاد مصادف بود. آیا کار مهم تری که اشاره  کرده بودید، بسترسازی برای رفتن اصولگرایان از شهرداری بود؟

همیشه احساس می کردم چون خودم از مردم خواسته ام  به من رای بدهند،  جداشدن از شورا توهین به رای دهندگان است و خلاف اخلاق. به همین دلیل تا پایان دوره در شورا می مانم حتی اگر  یک عضو ساده باشم.

بعضی از هم جناحی‌های خودتان این ابهام را مطرح می‌کردند که آیا استیضاح شهردار، ارزش ائتلاف با اصولگرایان را داشت؟

دیدید که داشت [می‌خندد]. جدا از گرایش‌های سیاسی، ما با دوستانی که به استیضاح رای دادیم، به تفاهماتی درخصوص نحوه اداره شهر و شهردار بعدی رسیدیم. ابتدای دوره چهارم که سقائیان نژاد رای آورد،  با دوستان اصولگرا که رای هایمان یکسان بود، سرانتخاب شهردار به تفاهم نرسیدیم، چون آن آقایان افرادی را معرفی می کردند که ما معتقد بودیم شهرداری با آنها دچار عقب ماندگی می‌شود. این مقایسه نسبی باعث شد ادامه حضور سقائیان نژاد را ارجح بدانیم.

آن افراد چه کسانی بودند؟

چون رای نیاوردند، بگذارید اسمشان را نیاورم.  اما بعد از استیضاح، تفاهم کردیم که چهره معتدل تری سرکار بیاید و خط‌مشی آقای سقائیان نژاد را ادامه ندهد.  بنابراین آقای جمالی نژاد رای آورد. ایشان خیلی معتدل تر از  آقای سقائیان‌نژاد بود و تغییراتی ایجاد کرد. مردم هم بالاخره بعد از ۱۲سال نفسی کشیدند. این ائتلاف نبود و تنها یک هماهنگی بود. در نهایت هم ما ناراضی نبودیم.

شخص فتح‌اله معین چقدر در بستن لیست دوره پنجم شورا  نقش داشت؟

در مقاطعی که بحث چارچوب انتخاب اعضای لیست بود، از آنجایی که نایب‌رئیس شورای اطلاح طلبان بودم، تاثیرگذار هم بودم. البته بحث اشخاص مطرح نبود، بلکه بحث ضوابط و اصول در میان بود.

به دنبال آن بودیم تا همه احزاب و تشکل‌های اصلاح طلب درباره این چارچوب به تفاهم برسند. شخصا هم علاقه مند بودم طیف های مختلف در شورا حضور داشته باشند و افرادی که جوان تر  از ما هستند هم به جایگاهی در شورا برسند. وقتی زمان انتخاب اسامی رسید، چون خودم در انتخابات شرکت کرده بودم، اعلام کردم که تا یک ماه (تا پایان بستن لیست) در جلسات حضور پیدا نمی کنم تا لیست طبق نظر  سایرین بسته شود.

فکر می‌کردید در انتخابات شوراها در سال ۹۶، پیروزی مطلق نصیب اصلاح طلبان شود؟

امیدوار  بودیم، اما در مطلق بودن آن تردید داشتیم.

در مجموع از لیست راضی بودید؟

رضایت من شرط نبود، ولی مردم آن را قبول داشتند. تبلیغات منفی زیادی علیه آن صورت گرفته بود، اما شورای پنجم ویژگی های نمونه‌ای داشت. در این شورا، جز صدای همدلی شنیده نشد، به طوری که هم آقای نوروزی با ۱۳ رای مطلق انتخاب شد و هم بنده در هر دو سال با ۱۳ رای. در مجموع، با وجود اختلاف نظرها بعد از جمع بندی مجموعه‌ای یکپارچه به وجود آمد.

 اما در ماه های ابتدایی شورای پنجم اختلاف ها پررنگ بود و حتی صدایش به بیرون هم می رسید.

به عنوان رئیس شورا چطور فضا را کنترل کردید تا  اختلاف ها در همان شورا بماند، کم رنگ شود و بروز بیرونی نداشته باشد؟ اوایل دوره پنجم، برای انتخاب شهردار اختلاف نظر بسیاری در شورا وجود داشت که طبیعی بود. گزینه های شهرداری متعدد بود و به همین خاطر اختلاف نظرهایی به بیرون درز کرد. اما بعد از چندماه اختلاف نظرها رفع شد و بعد از جمع بندی نهایی، آقای نوروزی شهردار شد و بقیه از نظراتشان عدول کردند. این اختلاف ها ماهیت همه انتخاب هاست.

گفته می‌شد پیش از انتخابات، قول شهردار شدن در صورت پیروزی به آقای نوروزی داده شده بود و حتی بعضی افراد ادعا  می کردند که مصاحبه با گزینه های مختلف برای شهرداری نمایشی است.

ترکیب شورای شهر نشان می دهد که اگر قولی هم داده شده بود، از جانب این ترکیب نبود.

دلیل رای نیاوردن آقای حسینی چه بود؟

نظر اغلب اعضای شورای شهر این بود که  چهره ای جوان بر سر کار بیاید که جنبه های اجرایی اش هم قوی تر باشد.

ولی اختلاف سنی آقای نوروزی و آقای حسینی آن قدرها هم زیاد نبود. گفته می شد حتی کدورتی هم برای آقای حسینی ایجاد شده بود.

بعضی مسائل از جمله همین موضوع سن، درباره آقای حسینی وجود داشت که باعث شد آقای نوروزی رای بیاورد و ایشان رای نیاورد. در نهایت، جمع بندی بر سر آقای حسینی صورت نگرفت. ما هنوز هم با آقای حسینی رابطه داریم و به ما زیاد سر می‌زنند.

اوایل  دور  پنجم، انتقادهایی مبنی بر توقف پروژه‌های شهری به تیم جدید مدیریت شهری مطرح می شد.

درباره شهرداری صداهایی بلند شد که کارهای عمرانی خوابیده، اما در شورای پنجم، همه طرح‌های عمرانی که در گذشته وجود داشت، مورد بازنگری قرار گرفت و بعضی ها اصلا شروع نشد، چون برخی از این تصمیمات بدون اولویت‌بندی گرفته شده و ناقص بود. برای مثال، طرحی وجود داشت که قرار بود  از  زیر پل دو طبقه خیابان امام خمینی(ره)، اتوبوس هایی را بیاورند که روی نوار حرکت کنند که شهرداری و شورا  آن طرح را تعطیل کردند و پروژه‌های جایگزین تعریف شد.

به دلیل اینکه پروژه های قبلی در ذهن مردم بود، بعضی ها مدعی می شدند که کارها روی زمین مانده است. ابتدای شورای پنجم، از معاون عمرانی وقت وزارت کشور، آقای افشانی، دعوت شد تا برای بازدید از مترو به اصفهان بیاید. آنجا به ایشان اعلام کردیم که تا پایان سال ۹۷ مترو را راه اندازی خواهیم کرد. از نظر ایشان این موضوع غیرممکن بود، اما با سه شیفت کار در مترو، به قولمان عمل کردیم.

پیش تر، یک بار تا میدان شهدا افتتاح و دومین بار ایستگاه تختی، افتتاح شده بود. امااینها خط مترو نبود و ۲۴کیلومتر تکمیل نشده بود. عمده کارها در ایستگاه دروازه دولت و میدان آزادی تا بالا به دلیل موقعیت کوهستانی مانده بود. بالاخره مترو به سرعت افتتاح و قطارها تست شد. در واقع، مترو شاخص‌ترین کار عمرانی اصلاح طلبان بود.

اما اصولگرایان مترو را میراث عمرانی خود  می‌دانند.

شروع کار مترو در دوره کرباسچی بود و در دوران آقای جوادی و عظیمیان ادامه پیدا کرد. اتفاقا این طرح در دوران آقای سقائیان نژاد طولانی شد. مدیریت جدید شهری، هیچ پروژه عمرانی را در اصفهان تعطیل نکرد، بلکه اولویت ها را تغییر داد. در واقع پروژه‌هایی حذف شد که شروع نشده بود.

 بودجه سال ۹۶شورا دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان بود، درحالی که وقتی ما مدیریت شهری را از اصولگرایان تحویل گرفتیم،  میزان بدهی به روز شده شهرداری بیش از سه هزار میلیارد تومان بود. حتی در برخی قسمت ها مانند سازمان عمران، چند ماه بود که حقوق پرداخت نشده بود. تورم نیروی انسانی در شهرداری به شدت بالا بود،  به طوری که تعداد نیروی انسانی سازمان فرهنگی شهرداری از زمان آغاز به کار آقای سقائیان نژاد در شهرداری تا پایان کار ایشان، ۱۰ برابر شده بود.

وجود سازمان های موازی هم یکی دیگر از مشکلات بود.  سازمان ورزش هم با وجود اینکه فقط دوسال (در سال‌های پایانی شهرداری آقای سقائیان نژاد ایجاد شده بود) از راه‌اندازی آن گذشته بود، تورم نیرو و بدهی داشت.

اما یکی از انتقادها به مدیریت فعلی هم همین ورود بیش از حد افراد خارج از شهرداری به شهرداری است.

ما سالانه این موضوع را بررسی و کنترل می کنیم که این اتفاق نیافتد. اما ممکن است در بعضی از قسمت ها نیروهای کیفی خاصی وجود داشته باشد، اما عدد اینها به آنچه در گذشته و رقمش نزدیک ۱۴ تا ۱۵ هزار نیرو بود، اصلا نمی‌رسد و یک دهم آن هم نمی شود. حتی در این دوره خروج و بازنشستگی هم زیاد داشتیم. آنچه دست و پای ما را بست، شرایط دشوار اقتصادی کشور بود. احساس ما این بود که بعضی از افرادی که در شهرداری بر سر کار هستند، امکان اشتغال بیرونی نخواهند داشت، برهمین اساس قدری مماشات کردیم.

کد خبر 383896

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.