به گزارش خبرنگار ایمنا، فیلم جعبه پرنده فیلمی است در ژانر وحشت و داستانی پسا رستاخیزی را روایت میکند. در زمان آینده، موجوداتی نامرئی به زمین حمله کردهاند که از راه چشم، به درون آدمها نفوذ میکنند و آنها را وادار به خودکشی میکنند.
مالوری با بازی ساندار بولاک، زنی باردار است که اعتقادی به حوادثی که پیرامونش رخ میدهد ندارد تا روزی که به همراه دوستش از دکتر باز میگردد و دوستش، به طرز ناگهانی، ماشین را متوقف میکند و خودش را جلوی یک ماشین دیگر میاندازد.
مالوری به کمک اعضای یک خانه، نجات پیدا میکند و به درون خانه برده میشود. اهالی خانه در واقع آدمهایی هستند که توانستند از نفوذ آن نیروی ناشناخته به درون چشمانشان، نجات پیدا کنند.
تنها راه ادامه زندگی با وجود این نیروی ناشناخته، آن است که بیرون نگاه نکنند. با وجود تمام مشکلات، مالوری بچهاش را در آن خانه به دنیا میآورد اما اعضای خانه یکی یکی کشته میشوند و فقط مالوری و دو بچه کوچک زنده میمانند.
آنها موفق میشوند یک مکان امن را پیدا کنند تا خودشان را برای ادامه زندگی به آنجا برسانند اما شرط رسیدن به آنجا، عبور از روی رودخانه، آن هم با چشمان بسته است.
پسارستاخیزی، یکی از زیر شاخههای ژانر علمی و تخیلی است که به طور خاص، ماجراهای پیش آمده پس از یک فاجعه بزرگ را مطرح میکند. در این سبک، انسانیت نابود شده است و جز اندکی از آن باقی مانده است و افراد نجات یافته با تبعات آن فاجعه، دست به گریبان هستند.
فیلمهایی از این دست، در سالهای اخیر کم ساخته نشدهاند اما هرکدام به نوعی به تکرار رسیدهاند. فیلم جعبه پرنده اما بر خلاف تمام نقاط ضعفی که ساختار فیلم نامهاش دارد و حتی بر خلاف آنکه با فیلم هم عصر خودش یعنی یک مکان ساکت به شدت مقایسه میشود اما، دارای نکات بدیع و جذابی است که در کمتر فیلمی به آن پرداخته شده است.
در جعبه پرنده، ما شمایلی از این نیروی کشنده نمیبینیم و قدرت آنها در نابودی افراد کره زمین حتی از بمب اتم هم بیشتر است و از همه مهمتر، چون آنها را نمیتوان دید، نمیتوان آنها را از بین برد؛ همین به خودی خود به وحشت فضای فیلم میافزاید.
از طرف دیگر، نقطه قوت و یا وجه تمایز جعبه پرنده با دیگر فیلمهای آخرالزمانی در این است که این دسته فیلمها، وامدار سینمای وسترن هستند و به تبع آن، عمده قهرمانهای این فیلمها، مردان هستند. اما در این فیلم ما شاهد گره خوردن احساسات زنانه یک زن باردار با ماجرایی مرد افکن هستیم.
پایان بندی فیلم شاید جذابترین بخش جعبه پرنده باشد. اگرچه مالوری و بچههایش به خانهای امن برای نجات میرسند اما، آن نیروی شر از بین نمیرود و چنین به نظر میرسد که گویی امپراطوری دائمی بر زمین خواهد داشت.
اگرچه با به پایان رسیدن فیلم میشود یک نفس راحت کشید که:"خب! بالاخره زنده ماندند!" اما در واقع پایان جعبه پرنده، بیش از اینها تراژیک است. افراد نجات یافته، دچار یک زندگی گلخانهای شدهاند و در پس تمام آن حس و حالهای حماسی، فیلم به پایانی تلختر از آنچه تصور میشود، ختم میشود.
دستان انسان، همچنان برای خلق حماسهای باشکوه علیه نیروهای شر همچنان بسته است و از آنجایی که عناصر رئالیستی فیلم بر عناصر تخیلیاش ارجحیت دارند، فیلم حتی ایده تخیلی و تکراری رفتن به کرهای دیگر را به تماشاگر نمیدهد.
نظر شما