۶ تیر ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۴
جای پای آب

مرگ نمی‌تواند سد راه آن شود که جای پای آب را می‌بیند و در جشن بهار همراه غنچه‌ها از شهد گل می‌نوشد.

به گزارش ایمنا، برای کسی که پیچش باد در مرغزار و رقص گل‌ها در سمفونی بهار، جلوه‌گاهی است بی‌بدیل که با جولان کلمات در ذهن و روان سنگ‌بنای منظومه‌ای آهنگین را می‌گذارد که روح از شنیدنش پای بر ابر خیال می‌گذارد و همسفر باد به دوردست‌ها سفر می‌کند، مرگ گذری است به سوی جاودانگی؛ پس قدم‌هایم را محکم‌تر بر می‌دارم تا به مزارش برسم.

آرام و ساکت در گوشه امامزاده مشهد اردهال آرمیده. نزدیک مزارش که می‌رسم یادم می‌آید که خواسته آرام به سراغش برویم، نرم و آهسته چونان نسیم تا مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی او. سنگ مزارش سفید در قابی قهوه‌ای رنگ است و نام او را به زیبایی بر آن حک کرده‌اند. کنارش می‌نشینم و «هشت‌کتاب» را باز می‌کنم. بیت بیت کلامش را قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب تا دور شوم از این خاک غریب که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند.

و چه کسی می‌دانست از طلوعی در ۱۳۰۷ تا غروبش در ۱۳۵۹ فصلی این‌چنین شاعرانه بر تاریخچه ادب پارسی افزوده شود. آرامگاه علی‌ابن محمدباقر با همه جلال و جبروتش مزار سهراب را در میان گرفته است. چند گلدان کوچک بر بالای قبر سهراب و در تابلوی کوچکی عکسی نقاشی شده از او را در کنار "هشت‌کتاب" گذاشته‌اند. رهگذران به مزار سهراب که می‌رسند ناگاه می‌ایستند و برایش فاتحه می‌خوانند. برخی هم که خاصه برای زیارت قبر او از شهرهای دور و نزدیک آمده‌اند از دور اشعارش را زمزمه می‌کنند و آهسته آهسته نزدیک می‌شوند.

مردی از دور دست می‌آید و شعر سهراب را با آواز می‌خواند: 

همچنان خواهم راند

همچنان خواهم خواند

«دور باید شد، دور

مرد آن شهر، اساطیر نداشت

زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود

هیچ آئینه تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد

چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود

دور باید شد، دور ...

شماری ازا زائران مزار سهراب دسته‌های گلی را برای او هدیه آورده‌اند و شماری دیگر گل‌ها را پر می‌کنند و بر سنگ می‌ریزند. خط "رضا مافی" به سنگ قبر سهراب جلوه و نمایی دیگر داده است. برخی همانطور که فاتحه می‌خوانند با انگشت بر خطوط شعری که بر آن حک شده می‌کشند و با لبخندی بر گوشه لب به سهراب سلام می‌کنند.

کاشانی‌ها خوب قدر سهراب را می‌دانند. او را در ضلع غربی امامزاده مشهد اردهال ما بین مسیر ورودی آقایان و خانم‌ها به خاک سپرده‌اند تا در هر مراسم و هر روزی، یاد او را زنده کنند، کسی می‌گفت فخر ادب معاصر ایران را یادمانی زیبنده‌تر لازم است، اما سهراب به زلالی آب روان زیست و به سادگی خو داشت، پس روزگارش بد نیست، جان‌مایه زندگی او اشعاری است که از خرده‌هوشی و سر سوزن ذوقی مایه گرفته و هر صبح تا شام لای این شب‌بوها، پای آن کاج بلند و روی آگاهی آب به گوش می‌رسد.

نمی‌توان به کاشان رفت و مزار سهراب را ندید، اما پیش از رفتن اندکی با اشعارش همراه شوید تا وقتی بر خاک او نشستید، بیشتر در هوای سهراب غرق شوید. گویی با مرگ سهراب رنگ‌ها هم مردند. "زندگی خواب‌ها" بی‌وجود سهراب دیدنی نیست. "مرگ رنگ" را به شعر و ترانه سرود، اما ترانه زندگی او با شاه‌بیت خاک تیره پیوسته شد.

کد خبر 380393

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.