اصلاحات باید تفکرش را حفظ کند

شکل گیری جریان های متنوع سیاسی در ساختار حاکمیتی کشورها، در بستر زمان و در پی تغییر و تحولات اجتماعی سیاسی امری است بدیهی و اجتناب ناپذیر.

به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) در بهمن ۵۷ و با وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله، امکان تحقق کامل مطالبات مردم در عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی دپیلماسی فراهم نشده بود، طبیعتا پس از جنگ نیز اهتمام ویژه در بازسازی خرابی های به جا مانده از دوران دفاع مقدس، مجالی برای پیگیری این مسائل باقی نگذاشت.

پس از سپری شدن دوران سازندگی، به سرداری و هدایت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، با آغاز رقابت های انتخاباتی دوره هفتم ریاست جمهوری، مردم مجددا با آرمان ها و دیدگاه هایی مواجه شدند که سال ها پیش برای تحقق آنها مبارزه کرده بودند، اهدافی چون مطبوعات آزاد، توسعه سیاسی و آزادی های اجتماعی مشروع در چهارچوب قانون اساسی که تحت عنوان "جامعه مدنی" مطرح شد. البته همچون همیشه در برهه های حساس سال های پس از انقلاب، نقش اصلی و اساسی در این تحول را، قاطبه مردم با حضور در انتخابات "دوم خرداد ۷۶ " ایفا کردند.

"دوم خرداد" روزی که سرآغاز شکل گیری جریانی در ادبیات سیاسی ایران شد که ابتدا به نام "جنبش دوم خرداد" و در ادامه تحت عنوان "جریان اصلاحات" شناخته شد. روندی که فرازی مهم از حیات سیاسی ایران اسلامی را شکل داد و همواره در دل نیروهای برآمده از متن انقلاب، جایگاهی ویژه به خود اختصاص داده است. به همین بهانه و در سالگرد دوم خرداد، به گفت وگو با حیدرعلی حجتی، سخنگوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اصفهان نشستیم تا ضمن مرور خاطرات آن دوران، شرایط جاری و آینده اصلاح طلبان را در نگاه ایشان جستجو کنیم.

به نظر شما زمینه های شکل گیری و ماهیت حرکت مردم در دوم خرداد ۷۶ چه بود؟ 

در دوم خرداد ۷۶ مردم باید پس از هشت سال ریاست جمهوری مرحوم  هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور جدیدی انتخاب می کردند. دوره ریاست جمهوری مرحوم هاشمی پس از جنگ تحمیلی بود، ایشان سازندگی های پس از جنگ را در راس اقدامات دولت داشتند و طبعا به خاطر شرایط پس از جنگ، دولت با  مشکلات زیادی مواجه بود ولی با تمرکز آقای هاشمی روی این مسائل، خدمات زیادی هم به کشور ارائه شد. البته در آن خدمات، کاستی هایی را شاهد بودیم، به خصوص در عرصه مسائل سیاسی و همچنین در عرصه مسائل اقتصادی، اجتماعی معضلاتی همچون اختلافات طبقاتی شکل گرفته بود، ولی آنچه که زمینه آمادگی مردم به خصوص طیف روشنفکر  و دانشجو و عامه مردم را متوجه این نکته کرده بود که بایستی تغییر و تحولی در کشور  ایجاد شود، همین کاستی های اقتصادی و اجتماعی بود. 

زمانی که کاندیداهای ریاست جمهوری وارد عرصه انتخابات شدند، دو چهره شاخص آنها سید محمد خاتمی و علی‌اکبر ناطق نوری بودند. ظاهرا طیفی که به دنبال تغییراتی از جمله توسعه سیاسی و آزادی بیان در کشور بودند، ابتدا از مهندس میرحسین موسوی درخواست داشتند که کاندیدای ریاست جمهوری شود که ایشان نپذیرفت، یعنی در واقع شرایط را به گونه ای دید که نیاز ندانست در این عرصه حاضر شود، پس طیف نیروهای خط امام (ره) یا چپ آن موقع، دنبال یک کاندیدا بودند، فرد شاخصی که توانستند پیدا کنند، آقای خاتمی بود که در آن زمان ریاست کتابخانه ملی را بر عهده داشت و البته سابقه تصدی وزارت ارشاد، سرپرستی روزنامه کیهان، استادی دانشگاه تهران و همچنین عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز بر عهده داشتند و به عنوان فردی فرهیخته که در عرصه سیاست هم کار کرده بود، به عنوان کاندیدای طیف چپ معرفی  و رقابت ها آغاز شد. در ابتدای رقابت های انتخاباتی طیف مقابل گمان می بردند که تعداد آرا خاتمی زیاد نیست و با همین دیدگاه تبلیغات خود را با آقای ناطق نوری آغاز کردند.

هرچه به روز انتخابات نزدیک تر می شدیم، رقابت های دو جناح بیشتر و حساس تر می شد، جو کشور و حضور مردم به گونه ای بود که احساس می شد مردم به دنبال  فضای باز جدیدی در کشور هستند، گفتمان آقای خاتمی هم در اولین سخنرانی ها در همین راستا بود. رقابت بین دو جناح در انتخابات ۷۶ به نحوی پیش رفت که شاهد فعالیت های تخریبی و منفی نسبت به ستاد انتخاباتی و شخص آقای خاتمی بودیم و بحث هایی مطرح می کردند به این امید که مردم کمتر به خاتمی رای دهند، مثلا  می گفتند ماجرای مشروطیت قرار است تکرار شود یعنی لیبرال ها قرار است وارد شوند که در ماجرای مشروطه باعث انحراف از اهداف مشروطه شده بودند، خب رقابت های شدید انتخاباتی اوج گرفته بود، نهایتا در روزهای واپسین مانده به انتخابات بین مردم شایعه شده بود که قرار است تقلبی در انتخابات صورت گیرد که آقای هاشمی به عنوان رئیس جمهور وقت در نماز جمعه تهران به مردم اطمینان دادند جلوی هرگونه تقلب احتمالی در انتخابات را می گیرند.

سرانجام یک رقابت بسیار داغ و گرم که شاید کمتر در انتخابات دیده بودیم، شکل گرفت و با فرارسیدن دوم خرداد ۷۶ مردم گروه گروه در ساعات اولیه روز به شعبات اخذ رای آمدند که در آن روز من به خاطر مسئولیتی که داشتم شاهد این حضور بودم. به عنوان مثال در یکی از حوزه های انتخاباتی غرب اصفهان در سمت آتشگاه، پیرمردی را دیدم که با مشقت زیاد فرزندانش او را برای رای دادن آورده بودند که در پاسخ به سئوال من گفتند «لازم بود شرکت کنیم.» این حضور که بعدا به جنبش دوم خرداد معروف شد واقعا شگفتی ساز بود. حماسه یا جنبشی از طرف مردم ایران که در صحنه های بین المللی باعث شکل گرفتن نقطه قوتی بسیار مهم بود و در داخل هم امیدهای مردمی شکل گرفت. از همین رو حامیان سید محمد خاتمی از آن روز به بعد به عنوان دوم خردادی ها با گفتمان قانون گرایی و توسعه سیاسی و تشکیل جامعه مدنی مشهور شدند که بعدها با مخالفت افرادی روبرو شد که می پنداشتند قرار است جامعه مدنی غربی در کشور حاکم شود؛ آقای خاتمی به اصلاح این تفکر پرداخت و به نوعی سعی کرد حالت تعدیلی را در این زمینه به وجود آورد.

در کل خاتمی در مدت ریاست جمهوری خود، از آنجایی که شخصی متفکر، آگاه، اهل مطالعه و با بینش سیاسی عمیق بود، سعی می کرد مردم را با حلم و حوصله و سعه صدر فرا بخواند و مسیر را در این می دانست که باید با صبر و تحمل جامعه مدنی را پایه گذاری کنیم و افکار  مخالف را بپذیریم که در همان روزها شعار "زنده باد مخالف من" شکل گرفت و واقعا این تفکر سمت و سوی خودش را به مرور پیدا کرد.

انگیزه مردم برای رای دادن به آقای خاتمی چه بود؟ آیا هنوز آن آرمان ها در بین مردم وجود دارد؟

ببینید مطالبات مردمی شاید هنوز همان است. اما وقتی مباحثی همچون توسعه سیاسی در کشور مطرح شد، ممکن بود به مذاق خیلی ها خوش نیاید. به هرحال مخالفان زیادی پیدا کرد، آقای خاتمی مجبور بود با توجه به شرایط داخلی و خارجی به گونه ای حرکت کند که خدای نکرده جامعه دچار یک معضل و بحران اجتماعی نشود. سعی ایشان در برقراری جو متعادل در جامعه بود. چراکه توسعه سیاسی باعث می شود اگر بخواهیم توسعه اقتصادی داشته باشیم، بتوانیم موفق باشیم. چرا که در تحقق توسعه سیاسی مردم دیده بان شرایط کشور هستند، احزاب دیده بان هستند، گروه های اجتماعی می توانند دیده بان باشند و از قضا اگر این توسعه سیاسی به خوبی شکل گرفته بود، شاید ما امروز شاهد این حجم از اختلاسی که گریبان اقتصادمان را گرفته است، نبودیم. یعنی توسعه سیاسی منجر به دیده بانی مردم و مطبوعات می شد و می توانست دست من مدیر را اگر دارم به راه خطا می روم رو کند.

در بحث احزاب، البته قبل از دوم خرداد احزاب بودند ولی به آن شکل فعالیت نداشتند، مثلا ما حزب کارگزاران سازندگی را داشتیم که در مجلس پنجم فعالیت هایی را هم داشتند، اما می توان گفت عمده احزاب بعد از دوم خرداد شکل گرفتند. الان در جوامع دیگر احزاب با رقابتی که با سیاسیون مخالف خود دارند، دیده بانی هم می کنند. به عنوان مثال در انگلستان حتی دولت در سایه را حزب مخالف شکل می دهد، نه به معنای چوب لای چرخ دولت گذاشتن، بلکه دولتی که او هم در مسائل جاری کشور دارای روش و متد خاص خود است و اگر زمانی متوجه شوند در جایی امکان آسیب دیدن دولت رسمی وجود دارد، حزب مخالف هشدار می دهد و انتقاد می کند، البته این به آن معنا نیست که در کشورهای دارای احزاب قوی، مشکلی وجود ندارد؛ اما شما ملاحظه کنید در همین نوسانات اخیر نرخ ارز و تخصیص دلار ۴۲۰۰ تومانی چه رانت ها و معضلاتی ایجاد شد، یا حتی همان اختلاس های اولیه، در حالی که اگر جامعه مدنی به معنای واقعی کلمه شکل گرفته باشد، اگر احزاب رشد کرده باشند، این قبیل مسائل را مورد واکاوی قرار می دهند و مانع از رشد این قبیل انحرافات می شوند و قبل از آن که همه از مردم گرفته تا مسئولین و نظام از آن فساد آسیب ببینند، مانع شوند. خب،تفکر آقای خاتمی این بود که این توسعه سیاسی و جامعه مدنی را شکل دهد تا در کنار آن، توسعه اقتصادیِ کم آسیب تر را شاهد باشیم.

با توجه به اشراف و تاکید رییس دولت اصلاحات نسبت به اینکه مطبوعات آزاد، رکن چهارم دموکراسی است، تعداد زیادی از نشریات مختلف در سال های آغازین دولت هفتم شروع به فعالیت کردند؛ روزنامه ها و مطبوعاتی که به صورت مستقیم یا با واسطه بیانگر دیدگاه های حزب یا گروه خود بودند، اما پس مدتی این جریان قطع و شاهد توقیف برخی از مطبوعات بودیم، به نظر شما این برخورد قهر آمیز با روند رشد توسعه سیاسی و شکل گیری جامعه مدنی، آنگونه که مد نظر جنبش دوم خرداد بود، ریشه در چه نوع تفکری داشت؟ آیا رفتار و موضع گیری احزاب آن مقطع حرفه ای و در چهارچوب های لازم نبود؟ یا اینکه علت دیگری را برای آن متصور هستید؟ 

 به صورت نظری این مباحث از مجلس اول شکل گرفته بود و بحث چپ و راست، نه آن چپ و راست مارکسیستی و لیبرال؛ چپ و راستی که در خودمان وجود داشت شکل و در مجلس سوم اوج گرفت، ولی در مجلس چهارم سعی شد یک نوع نظارت استصوابی بدون اینکه قانونی برای آن وجود داشته باشد اعمال شود و این حالت استصوابی به صورت نسبی شکل گرفت و یک مجلس بی اثر تشکیل و بعد هم قانون نظارت استصوابی در همین مجلس چهارم تصویب شد مبنی بر اینکه آنچه در قانون اساسی آمده است به معنای نظارت استصوابی است، در صورتی که در مجلس سوم نظارت همان بود که در قانون اساسی آمده است.

اما در همان شرایط مجلس پنجم که شکل گرفت، متحول تر بود، در واقع حزب کارگزان سازندگی که به تعبیر امروز اصول گرای معتدل بودند شکل گرفت و با حدود ۹۰ نفر نماینده ای که داشتند، مجلس پنجم پر تحرک شد و  شاید همین مجلس زمینه ساز دوم خرداد شد و تعدادی از نمایندگان آن هم به عنوان وزیر توسط آقای خاتمی انتخاب شدند. این شکل و شمایل از همان زمان شکل گرفته بود تا رسیدیم به دوم خرداد و توسعه سیاسی شکل گرفت؛ انواع نشریات منتشر و گسترش مطبوعات ایجاد شد که خب مطالب خوبی هم منتشر می شد، ولی گاهی اگر از یک حالت بسیار داغ وارد یک فضای بسیار سرد شویم یا برعکس، کمی از حالت تعادل خارج می شویم؛ این حالت هم برای فضای مطبوعات ما به وجود آمده بود و شاید برخی نکات، موازین و هنجار ها و برخی مسائلی که نیاز بود بود مصالح نظام و جامعه و کشور در آن مدنظر گرفته شود، رعایت نمی شد. و یک حالت افراطی برای برخی ها جا افتاد و به جایی رسیدند که اقدام و واکنش آنها دامن کل یا اکثریت مطبوعات آن زمان را گرفت و با اسنتاد به قانونی که مصوب قبل از انقلاب بود، بسیاری از روزنامه های بعد از دوم خرداد را یک شبه بستند و آن فضای داغ مطبوعاتی یک دفعه کم شد و پایین آمد. شاید اگر در همان موقع مطبوعات کمی بیشتر رعایت تعادل را کرده بودند و جانب افراط نرفته بودند آن مشکلات حادث نمی شد.

پس در واقع اولین نقد شما به جریان اصلاحات در آن مقطع این است که نتوانست خط تعادل را در خودش حفظ کند؟

بله، البته این هم از سر عمد نبود؛ شاید به نوعی ناخودآگاه بود ولی خیلی از خط قرمزها را رعایت نمی کردند که باعث شد مطبوعات آن زمان ذبح شود. وقتی فضا باز می شود، موج هایی به وجود می آید که علی رغم مثبت بودن ممکن است تبعات منفی هم داشته باشد. این حالت در ایام پس از دوم خرداد هم به وجود آمده بود، اما در مقابل، افراد با نظر مخالف هم فضا و امکانی در دست داشتند که به شکلی مانع شدند.

حرکت دوم خرداد برای کشور وآینده کشور چه دستاوردی داشت؟ آیا توانست پاسخگوی آرمان‌های مطرح شده برای مردم باشد؟ 

از جمله تاثیرات سیاسی دوم خرداد می توان به فعال شدن احزاب در کشور اشاره کرد، ولی از جنبه اقتصادی در دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی که بیشتر تمرکز خود را بر توسعه سیاسی قرار داده بود، از طرف مخالفینش مورد انتقاد قرار می گرفت که مباحث اقتصادی  را رها کرده، اما در دوره دوم ریاست جمهوری خود به مباحث اقتصادی پرداخت و نتایج خوبی را برای کشور به همراه داشت و اگر شرایط اقتصاد آن زمان را از نظر رشد اقتصادی مطالعه کنیم متوجه خواهیم شد که خاتمی دولت را با رشد اقتصادی ۶ درصد تحویل آقای احمدی نژاد داد، دولتی که  آرمان ها و گفتمانش توسعه سیاسی بود، توسعه سیاسی را به هرحال با فراز و نشیب ادامه داد و شاید همان هم راهگشا شد که بتواند از افرادی استفاده کند که در مباحث و مسائل اقتصادی به خوبی پیشرفت کند، یعنی اگر دولت نهم و دهم در همان راستای حرکت اقتصادی دولت هشتم مسیرش را طی کرده بود، در حال حاضر شاید بسیاری از مشکلات و معضلات را شاهد نبودیم و یا مشکلات بسیار کمی داشتیم و مملکت توسعه پیدا کرده بود، ولی متاسفانه به این گونه عمل نشد.

توسعه سیاسی خوب بود اما در کنار آن یکی دیگر از دستاوردهای حرکت دوم خرداد، ایجاد ارتباط و تعاملات بین المللی دوستانه با کشورهای منطقه و سایر کشورهای جهان بود، آن هم در شرایطی که تا قبل از این روابط بین المللی ایران به گونه ای بود که به دلایلی، بسیاری از کشورها سفیران خود را از ایران فراخوانده بودند، بعد از دوم خرداد به ایران بازگشتند و تعاملات خاتمی در سازمان ملل با کشورهای جهان باعث ایجاد روابط گرم با ایران شد. با کشورهای منطقه که خیلی عالی بود، مثلا روابط قابل قبول با عربستان سعودی که از زمان مرحوم هاشمی هم شکل گرفته بود واین ها خیلی مهم است.

 یکی از پارامترهای قوی برای رشد اقتصادی ایران، روابط و تعاملات سازنده با دنیا بود که این تعاملات افتخار آمیز بود. آقای خاتمی این باب را گشودند و خب البته بحث توسعه سیاسی در دوره دوم یک مقدار کم رنگ شده بود که اثرات منفی بر قشر دانشجو و روشنفکران داشت که بحث عبور از خاتمی را مطرح می کردند. ولی آن بحث هم بسیار افراطی بود. یعنی در حقیقت متوجه نمی شدند که باید یک مسیر توام با آرامشی وجود داشته باشد که بتوان کشور را از تلاطمات عبور داد.

 بیش از بیست سال از دوم خرداد ۷۶ گذشته است، اساسا در شرایط فعلی جریان اصلاح‌طلبی چه مسیری را طی می کند؟ 

بله، تفکر اصلاح طلبی که در جامعه موجود و فراگیر هم شده، البته ممکن است افراد مختلفی در طیف اصلاح طلب حضور داشته باشند، گروهی از اصلاح طلبان هستند که مشی و روش آقای خاتمی را قبول دارند و در چهار چوب توجه به همه‌ی آرمان های نظام حرکت می کنند و مسیرشان این است. احزابی هم که حالا در همان چهار چوب شکل گرفته، همین مسیر را دارند، اما ممکن است افرادی هم جزو اصلاح طلب ها با روشی تندتر و انتقادی تر حضور داشته باشند، بنابراین من معتقد هستم که تفکر اصلاحی در جامعه در حال حاضر به خوبی وجود دارد، البته ممکن است این سوء تفاهم برای بعضی ها به وجود بیاد و ممکن است بگویند اصلاح ناپذیر باشیم، که اتفاقا این حرف را بیشتر براندازان می گویند، یعنی براندازان خارج ، داخلی ها که صدایی ندارند، آنهایی که سعی دارند براندازی کنند حرفشان این است که اصلاح طلبی نتوانسته است کاری انجام دهد و مردم باید مسیر دیگری را انتخاب کنند و این تفکر را  که یک تفکر افراطی است دارند به وجود می آورند، اما اعتقاد ما این است که  آن تفکر اصلاحی، همان مسیر دوم خرداد است که آقای خاتمی الان هم در حال رهبری و جهت دادن به آن جریان هستند؛ یعنی بدون اینکه نظام و انقلاب آسیب ببیند، نقاط آسیب خیز را چه در دولت، چه در نهادهای دیگر نشانه روند و بعد خواستار این باشند که این حالت اصلاحی جوری به وجود آید که اصل ارکان نظام آسیب نبیند. این حالت تفکر اصلاحی هنوز هم هست اما با این تفکر مبارزه می شود به خصوص از جانب براندازان خارج و از داخل هم افراطی های جناح اصول گرا که شاید بشود گفت این ها دولبه قیچی هستند که می خواهند مانع اصلاحات شوند و اصلاحات باید تفکرش را حفظ کند و حرکتش را برهمان اساس ادامه دهد.

کد خبر 376781

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.