به گزارش خبرنگار ایمنا، حال و روز این روزهای سرزمین ما به واسطه سیل و دیگر بلایای طبیعی که در آغاز بهار ۹۸ اتفاق افتاد چندان روبهراه نیست؛ تصاویر و روایتهایی که از مناطق سیلزده مخابره میشود این حالِ ناکوک مردم بحرانزده آن مناطق را بیش از پیش به تصویر میکشد و نگرانیها را برای روزهای پس از سیل بیشتر میکند.
ماندن مردم محلی در خانه و کاشانه خود، نگاه بهت زده کشاورزان به زمینهای کشاورزیشان، حسرت مسافران در مواجهه با لِه شدن توشه سفری که همراه دارند همگی حکایت از روی تلخ و البته اصلی سیل دارد؛ آنان لحظهای از ویرانی سیل به بعد در فکر جبران خسارات آن هستند.
مخاطرات چنین رخدادها و بلایای طبیعی که تفاوت چندانی در نوع آن وجود ندارد میتواند در بیماریهای روانشناختی خود را نشان دهد و گاهی چنین اختلالاتی منتج به بیماریهای خودایمنی در بدن شده و عملکرد تمام بدن را دچار مشکل میکند.
به چنین اختلالاتی که در برخی افراد پس از تجربه حوادث شوک آور, ترسناک و خطرناک اتفاق می افتد "اختلال استرس پس از سانحه" میگویند که در پی آن فرد حملههای ترس و اضطراب را بدون اینکه در دنیای واقعی در معرض خطر باشد تجربه میکند هر چند که احساس ترس در طول و بعد از تجربه ضربات سهمگین و حواث ترسناک تا حدی در افراد طبیعی بوده و آنان بعد از تجربه چنین وقایعی تا مدتی ممکن است دچار ترس و اضطراب شوند.
اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در افراد پس از آنکه از حادثه یک ماه گذشته باشد رخ خواهد داد و در برخی حتی یک سال پس از ضربه و حادثه شدید علائم آن دیده شده است؛ این اختلال ممکن است خود را در خواب به صورت کابوس و تداعی صحنههای دلخراش در بیداری نشان دهد؛ آن حادثه و صحنه دلخراش دائم پیش چشمان فرد تکرار می شود و ممکن است آن چنان واقعی و طبیعی به نظر برسند که او احساس کند واقعا آن حادثه در حال اتفاق افتادن است. فرد آن را در ذهن خود می بیند اما ممکن است احساسات (ترس،تعریق) و یا واکنشهای حواس فیزیکی (اعم از شنوایی، بویایی، درد)که همراه حادثه بوده است دوباره احساس و تجربه شود.
البته برخی نظریات روانشناسی معتقد است که کابوس در خواب میتواند آغازی برای حل مسئله در ذهن باشد و فرد خود به خود سعی در کاهش تبعات حوادث پیش آمده پس از بلایای طبیعی داشته باشد با این حال تمام افرادی که در معرض یک رویداد آسیب زای یکسان قرار میگیرند، دچار اختلال استرس پس از ضربه نخواهند شد، بلکه میزان آسیب پذیری شخصی نقش بهسزایی را در این خصوص ایفا میکند؛ میزان این آسیبپذیری هم میتواند زمینه ژنتیکی داشته باشد و هم میتواند پس از تولد بـه صـورت اکتسابی ایجاد شود.
گاهی ممکن است این اختلال موجب بی اعتنایی فرد به بخشهای مختلف زندگی شود و در مرحله بعد منجر به افسردگی گردد؛ احتمال دارد فرد تا مدتها به صورت آماده باش در برابر حوادث باشد و مدام در مقابله با هر اتفاقی گارد داشته باشد زیرا پس از حادثه فقدان افراد مورد علاقه، درهم ریختگی ساختار اجتماعی و از دست دادن حمایتهای اجتماعی را احساس خواهد کرد.
سابقه مشکلات هیجانی، استفاده از دفاعهای نوروتیک و سطح بالای مواجهه با وقایع زندگی با طول مدت ناتوانی ناشی از اختلال استرس پس از سانحه به دنبال بلایای طبیعی مرتبط هستند بنابراین اقدامات پیشگیرانه و درمانی در این زمینه توسط گروههای متخصص میتواند تا حد قابل توجهی از ایجاد خطرات روانی آن برای افراد جامعه پیشگیری کند.
رواندرمانیهای حمایتی فردی و گروهی و روشهای رفتاری شناختی شامل آرامش بخشی عضلانی و حساسیتزدائی تدریجی و دیگر انواع رواندرمانیها میتواند در این زمینه موثر بوده و نیز سایکوتراپی کوتاه مدت مبتنی بر سوگ و تروما موجب کاهش نشانههای استرس در افراد دچار اختلال پس از سانحه میشود.
نکته قابل توجه دیگر درباره اختلال پس از سانحه فراوانی میزان سه برابری آن در کودکان و نواجوانان نسبت به بزرگسالان است زیرا این قشر به دلیل شرایط ویژه جسمانی و سنی بیشتر از دیگر افراد جامعــه در معــرض خطر رویداد، خشونت و آزاردیدگی قرار دارنـد؛ توجه به رویارویی آنهـا بـا رویدادهای آسیبزا و تشخیص، ســنجش و ارزیـابی آنها میتواند از مهمترین اقدامات پس از حوادث طبیعی مانند سیل باشد.
البته وقوع سوگ در کودکان که ممکن است در پی مرگ نزدیکانشان در سیل اتفاق افتد، با انکار و شوک، اعتراض همراه با پرخاشگری، بی قراری، احساس تنهایی و آرامش و سازمان دهی مجدد دنبال میشود زیرا کودکان پیش دبستانی مرگ فرد متوفی را قابل برگشت پنداشته و در دوره دبستان و بالاتر است که کودکان غیر قابل برگشت بودن مرگ را می پذیرند.
در کنار دستگاههای حمایتی، والدین از همان سنین پیش دبستانی میتوانند فرزندان خود را با پدیده مرگ آشنا کرده و در آماده کردن فرزندان خود در واکنش سوگ میتوانند از مردن یک حیوان خانگی پدیده مرگ را به کودکان خود آموزش دهند. والدین میتوانند با فرزند خود صادقانه سخن بگویند و از هر گونه ابهام دوری جویند و به آنها بگویند تمام موجودات زنده روزی خواهند مرد و این مسئله اجتناب ناپذیر است ولی اینکه بگویند هر کسی بمیرد به سفر طولانی رفته، قطعا پیشنهاد نمیشود.
نظر شما