۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۱
میزبانی که مهمان شده است

چشمه حیوان ندارد آب و تاب زنده رود/ خضر و آب زندگانی، ما و آب زنده رود

آب، مایه حیات است و حیات اصفهان در گرو رودی است که قرن هاست در بستر این شهر بر هامون نهاده  جاری است و آن را به شهری تبدیل کرده که به قول ناصرخسرو «در همه زمین پارسی گویان شهری نیکوتر و جامع تر و آبادان تر از اصفهان ندیدم» و مطمئنا اصفهان نمی توانست بدون منبع آبی چون زاینده رود چنین جامع و نیکو باشد.

به گزارش ایمنا، آمبروزیو کنتارینی می گوید «اصفهان شهری بسیار وسیع می نماید که در دشتی نهاده است که همه گونه نعمت درآن فراوان است. محصولات غله و میوه فراوان است و این ها را به وسیله آبیاری به دست می آورند. هرگونه میوه ای درآنجا یافت می شود و من در هیچ جا میوه هایی به خوبی میوه های اصفهان ندیده و نچشیده ام.»

ابن بطوطه نیز در سفر نامه خود از میوه های خاص اصفهان بسیار تعریف می کند « اصفهان میوه فراوان دارد از جمله زردآلوی بی نظیری که قمر الدین نامیده می شود .... دیگر از میوه های اصفهان " به " آن شهر است که نظیرش در هیچ  جا پیدا نمی شود ... دیگر از میوه های  این شهر انگور عالی و خربزه عجیبی است  که غیر از بخارا و خوارزم در هیچ کجای دنیا  مثل و مانند ندارد.» دلاواله نیز از باغات و میوه های خاص اصفهان در سفرنامه خود صحبت می کند  که این باغ ها و میوه های فوق العاده در اصفهان  به وجود نمی آمدند، اگر زاینده رود نبود همانگونه که امروز که زاینده رود به گونه از حیات اصفهان حذف شده خبری از از باغات سرسبز و میوه های عالی در اصفهان نیست.

این رود جدای از آنکه باعث آبیاری باغات می شده است، آبی بس گوارا داشته به گونه ای که ماه فرخی در  محاسن اصفهان با روایت دو داستان  از عضدالدوله و الموفق بالله عباسی به این نکته اشاره می کند که آب  زاینده رود  از فرات که گفته اند «آدم تشنه از نوشیدن آن سیر نمی شود» گواراتر بوده است. « عضدالدوله آب فُرات فرا گرفت و بریخت و گفت: با وجود زندرود، فُرات شُرب را نشاید ». « موفق وقتی از اصفهان به بغداد برگشت، آب زندرود را جهت شرب نقل کرده و در صحبت خود داشت ». ابن حوقــل نیز درصورة الارض به گوارایی آب زاینده رود اشاره می کند. حتی حافظ نیز به این اذعان می کند که زاینده رود آبی حیات بخش دارد «اگر چه زنده رود آب حیات است/ ولی شیراز ما از اصفهان به» که البته به لطف سموم بیش از حد مزارع، فاضلاب های خانگی و صنعتی این رودخانه جز رودخانه های آلوده به مواد سمی محسوب می شود.

زاینده رود جدای از  تامین آب شرب و تغذیه باغات و مزارع اصفهان، از گذشته های دور تغذیه کننده روح مردم اصفهان بوده است و به قول صائب « می شود جان، تازه از بوی بهار زنده رود/ زنده می گردد دل از سیر کنار زنده رود»،« زنده شد هر کس که چشمی آب داد از جلوه اش/رشته جان است یکسر پود و تار زنده رود» و یا می گوید « این کمانی را که از سیلاب، پل زه کرده است/کوه غم را چون کف دریا پریشان می کند» و در جایی دیگر صائب از دلتنگی برای رود می گوید « چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود/ آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند»

زاینده رود نه تنها برای همشهریانش نماد شادی و نشاط است که هرکه گذر بر این خطه کند نشاط ساحل زاینده رود فراموش نکند و در وصف آن چیزی گوید همانگونه که حافظ نیز به نشاط و آواز خوانی جوانان در کنار زاینده رود اشاره می کند « خرد در زنده رود انداز و می نوش /به گلبانگ جوانان عراقی» یا خواجوی کرمانی گوید « راستی را در سپاهان خوش بود آواز رود/ در میان باغ کاران یا کنار زنده رود»، «باده در ساغر فکن ساقی که من رفتم بباد/رود را بر ساز کن مطرب که دل دادم برود» یا عبید زاکانی که می گوید « صباح عید و رخ یار و روزگار شباب/ خروش چنگ و لب زنده رود و جام شراب»، «هوای دلبر و غوغای عشق و آتش شوق/ نوای بربط و آواز عود و بانک رباب» و یا اوحدی مراغه‌ای « بدان گفتم: چه داری آرزو؟ گفت/که: دیدار و بهشت جاودانی»، «بپرسیدم که: دیگر چیست؟ گفتا:/ و وادی زنده‌رود و اصفهانی»  و یا  ملک الشعرای بهار «زنده‌رود از اثر مستی باران گذرد/ سرخوش و عربده‌جو رقص کن و دستک‌زن»، «بیشه‌ها بر دو لب رود، چو خط لب یار/ ذوق را راه گذر گیرد و دل را دامن»

این ارتباط معنوی میان مردم و رودخانه زاینده رود چون گذشته باقی است، آمار بالا رفتن خشونت های رفتاری در زمان های خشکی زاینده رود و افسردگی مردم  و هیجان زاید الوصف آن ها در هنگام جاری شدن رودخانه  نشان از آن دارد که این ارتباط کهن هنوز گسسته نشده و زاینده رود نه تنها یک میراث طبیعی که یک میراث معنوی برای مردم اصفهان محسوب می شود و این ارتباط عاطفی حتی به گردشگران نیز منتقل می شود زیرا در هر بار باز شدن زاینده رود شاهد افزایش  حضور مشتاقانانه گردشگران داخلی و خارجی هستیم.

زاینده رود بنا بر اسناد موجود، خشکی ها و سیلاب های فراوانی را پشت سر گذاشته است به قول تاورنیه «رودخانه‌ی زاینده‌رود در زمستان طغیان می‌کند ولی تابستان آبش به قدری کم می‌شود که به جای عبور از پل‌ها می‌توان به آب زد.» و حمزه اصفهانی از خشکسالی بزرگ رود در سال 323 هجری قمری خبر می دهد و ملک الشعرای بهار از سیلاب در عصر حاضر «سیلی آمد به زنده‌رود فرود/که کسی را به عمر یاد نبود»، «بست سی‌وسه چشمه را سیلاب/ وز دو بازوی پل برون زد آب»، «سیل افتاد در خیابان‌ها/پای دیوارها و ایوان‌ها» و همه این موارد می گوید که زاینده رود هیچگاه در یک حالت ثابت قرار نداشته است اما از گذشته های دور به فکر حل این مشکل بوده اند از تقسیم آب در زمان ساسانیان و تا تهیه طومار شیخ بهایی تا علاقه شاه عباس برای اتصال کارون و زاینده رود؛ همه نشان از آن دارد که همه سعی کرده اند تا این رودخانه بماند و برای حیات طبیعی و تاریخی این منطقه سالهای سال در مسیر تاریخیش حرکت و زمین های اطراف خود را سیراب کند «می دهد چون خضر، تشریف حیات جاودان/خاکهای مرده دل را فیض آب زنده رود» و از همه شاید پر اهمیت تر لب تشنه تالاب گاوخونی است که باید پیش از آنکه از شدت تشنگی  با غبارهایش منطقه را ببلعد، سیراب شود و در کنار این آبادانی  زاینده رود در مسیر خود شادابی و نشاط را به مردم اصفهان عرضه کند، زیرا هیچ مهمانی حق ندارد صاحبخانه را بیرون کند و زاینده رود صاحب این خانه است و ما  همه مهمان این میزبان که امسال عیدانه به خانه باز می گردد تا نشاطی مضاعف برای مردم در این سال جدید ایجاد نماید . زنده رود از جلوه مستانه طوفان می کند/پل به آیین تمام امسال جولان می کند

یادداشت از: لیلا شکوه فر، دکترای زبان و ادبیات فارسی

کد خبر 370789

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.