به گزارش خبرنگار ایمنا، انقلاب اسلامی که ثمره آن برقراری جمهوری اسلامی بود حالا به ایستگاه چهل سالگی خود رسیده است که همیشه سن پختگی بوده و دیگر از آن نهالی که سالها انقلاب را به آن تشبیه میکردند خبری نیست.
در این روزها که مقارن میشود با ایام فجر انقلاب، طبق عادت معمول ذهن به سمت روزهای مبارزه و ایستادگی مردان و زنان انقلاب میرود، بهانهها همگی جفت و جور میشوند تا یاد کنیم از فرزندان روحالله که هرکس به طریقی پای او و نهضتی که بپا کرد ایستادند.
لازم نیست دلداگی به امام امت لزوما یادآور خیابانها و ایستادن مقابل تانکهای به خیابان آمده رژیم پهلوی باشد، حتی نیاز هم نیست رگ انقلابی فرد از زیر یقه بستهاش بیرون زده باشد؛ این شهر پر است از آنهایی که در سینه و زبان خود عشق به خمینی(ره) را یدک میکشند و از سالهای بودن و آمدن و رفت او سخن میگویند.
زیر پوست شهر، حوالی خانههای وصل شده به بازاچههای قدیم، اینجا محله "پشت بارو" اصفهان است؛ مکانی که فاصله چندانی با خیابانهای سالهای انقلاب در این شهر نداشته و در دل خود مردی را پنهان کرده که یادگار سالهای آغاز انقلاب نه از سال ۵۷ که از نقطه ابتدایی آن یعنی دهه چهل است؛ سالهایی که عجین شده با دم حضرت روحالله و نطقهای روشنگرانهاش که از همان ابتدا بوی انقلاب میداد.
محمدرضا شاهنگی ملقب به مشکین، پیرمرد سالخوردهای است که مجموعهای از نوارکاستهای سالهای انقلاب را در زیر زمین خانه خود نگهداری میکند؛ او چه خود بخواهد چه نخواهد با دستگاه ضبط خود تبدیل به یکی از رویشهای مردمی انقلاب شده است زیرا یکی از کسانی بوده که در جوانه زدن انقلاب در اذهان ستم دیده مردم ایران نقش بزرگی ایفا کرده و اکنون حرفهای بسیاری از آن سالها در میان مجموعه نوار کاستهای او به یادگار مانده است.
"خاطرات انقلاب شاید برای خیلیها با ورود حضرت امام(ره) آغاز شده باشد، یعنی همان روزی که آنقدر جمعیت اطراف خودروی ایشان را گرفته بود که به سختی خود را به مردم دیگر در بهشت زهرا رساندند؛ من حرفهای امام(ره) را ضبط کردم، همان حرفها که بعد هم معروف شد، حتما میدانید که امام آن روز گفتند "من در دهن این دولت میزنم" و به این شکل حرفهایشان ماندگار شد؛ قبلتر از آن آقای صدوقی حرف زد، آقای مطهری هم آن روز سخنرانی کرد، قرآن خواندند، سرود خواندند و من همه را ضبط کردم."این اولین سخنانی بود که در زیرزمین خانه آقای مشکین ما را به دهه ۵۰ برد.
به قول آقای مشکین شاید برای خیلیها خاطرات انقلاب با همان سال ۵۷ آغاز شود اما او اینگونه نیست، عمر خاطراتش از انقلاب هم قد اولین رگههای نهضت انقلابیون به رهبری امام(ره) است "این یک ردیف کامل نوارهای مربوط به دورانی است که آقا پیش از تبعید در قم سخنرانی میکردند؛ نوارهای معروف هم بین آنها پیدا میشود مثلا نوار مربوط به کاپیتلاسیون؛ نوار مربوط به شب شهادت امام جعفر صادق(ع) را هم دارم که ایشان سخنرانی کردند و به همین دلیل ساواک عدهای از طلاب را که معترض بودند به قتل رساند؛ من حتی آن روز دو بیت شعر هم گفتم که هنوز به یاد دارم:
گشت در ایران بپا لوای خمینی
خانه دلها شده است جای خمینی
روز وفات امام جعفر صادق
قم شده یکباره کربلای خمینی"
او میگوید "از روزهای درس و بحث امام(ره) در نجف هم نوارهای زیادی دارم، رژیم سابق که امام(ره) را برای حکومتش خطر میدانست، ایشان را به نجف فرستاد؛ آن روزها هرکس را میخواستند تبعید کنند، به جزیره خاش میفرستادند اما جایگاه و تاثیر آقا آنقدر بود که ایشان را به نجف فرستادند تا در کنار سایر علما در حوزه باشند."
"فکر میکنم یکی از نوارهای کمیابی که از امام دارم، مربوط میشود به دهه چهل که در نجف منبر رفتند و گفتند "انا لله و انا الیه راجعون، مصطفی را از دستم گرفتند" با این جملات شروع کردند، حرف زیادی نزدند اما ناراحتی زیاد در بیان ایشان وجود داشت؛ بعید میدانم که کسی این نوار را داشته باشد، شاید خیلی از افراد از خودم گرفته باشند آن را اما من اولین کسی بودم که آن روزها این نوار را ضبط کردم"
او تنها از امام(ره) نوار ضبط شده ندارد، صدای شخصیتهای بسیاری در زیرزمین او به گوش میرسد "همیشه و هرجا که میرفتم، پای منبرها، در زورخانهها، پای روضه مداحان، کوچکترین سخنرانیها را ضبط میکردم؛ یک بار به حج مشرف شدم، روحانی کاروان برای نابودی رضاشاه پهلوی دعا کرد، به او میگفت "رضا پالونی" من هم از ترس اینکه نکند این حرفها برایم دردسر شود، هنگام برگشت آن نوار را پنهانی به ایران آوردم چون اگر میدیدند مجازات میکردند."
کشوهای پر از نوار کاست را بیرون میکشد و چهارصد نواری که از شریعتی دارد را نشان میدهد و میگوید "اکثر دانشجوهایی که با انقلاب همراه شدند با حرفهای دکتر شریعتی نسبت به رژیم شاه آگاه شدند؛ حتی میان این نوارها هم یک سخنرانی از آیتالله طالقانی دارم که او را تایید میکند و میان حرفهایش میگوید: به قول شریعتی خودمان"
مشکین یک پا منبری پر و پا قرص است "بیشتر از همه از مرحوم کافی نوار دارم، ۷۰۰ تا نوار میشود؛ با او خیلی نزدیک بودم، او را برای روضه دوستانم دعوت میگرفتم و وقتی منبر میرفت حرفهایش را ضبط میکردم؛ آقای مطهری هم هر هفته در اصفهان سخنرانی داشت، برای ضبط کردن صدای او میرفتم مثل آقای فلسفی که نوارهای زیادی از او دارم که مربوط به منبرهایش در مسجد سید میشود"
او از زمانی که امام خمینی(ره) در فرانسه بودند نیز اینگونه روایت میکند "زمانی که امام پاریس بودند، من حرفهای ایشان را ضبط میکردم؛ دوستی داشتم به نام محمد منتظری که وقتی امام را به پاریس تبعید کردند، او هم از ایران رفت به سمت فرانسه و بعد از آمدن امام به ایران برگشت؛ او از پاریس با تلفن برایم صحبتهای امام را میفرستاد و من این طرف ضبط میکردم. همان سالهای قبل از انقلاب خیلیها آمدند و کپی این نوارها را از من گرفتند و بعدها همه جا پخش شد."
نوارهای او میان انقلابیون دست به دست میشوند "خیلیها میآمدند از ما نوار میگرفتند؛ حتی برایمان دردسرساز هم شده بود و یکی از دوستانم تا پای محاکمه هم رفت چون ندانسته با یکی از همافرهای رژیم سابق در ارتباط بود؛ او را مدتی به زندان انداخته بودند و بعد از آزادی خواب همین زیرزمین را دیده بود که به یک درخت در خانهام عکس شاه را زدیم و همان لحظه تمام برگهایش ریخت."
درست است که چشم هایش نمیبیند اما کافی است یکی از نوارها را به او بدهید تا با تمام جزئیات آن را تعریف کند ""خیلیها بودند که آمدند نوارهایم را بردند، اعتماد میکردم به آنها اما یا پس نمیدادند یا ناقص برمیگردادند؛ حالا هم که دیگر حوصله دسته بندی کردن و جمعآوری مطالب آن را ندارم اما اگر کسی باشد که این نوارها را منظم کند، شاید ناگفتههای بسیاری از سالهای انقلاب و حتی قبلتر از آن به دست آورد؛ سازمان تبلیغات ۲۷ تا از نوارهایم را که فکر نکنم کسی آنها را داشته باشد میخواست که نزدیک آنجا از خورجین چرخ سرقت کردند."
او غصه وحدت نداشته این روزها را میخورد که برخی نمیخواهند شکل بگیرد "اگر انقلابیون موفق بودند به خاطر همین وحدتی بود که میانشان وجود داشت وگرنه نمیتوانستند شاه را سرنگون کنند؛ هرجا حرف از دودستگی و اختلاف است، پای انگلیسیها درمیان است؛ شک نکنید تنها آنها هستند که از تفرقه سود میبرند؛ امروز عدهای خواسته یا ناخواسته به انگلیس خدمت میکنند، آنها از چند دسته شدن مردم نفع میبرند و برای این کار حتی تهمت میزنند؛ درحالی که از قدیم به ما یاد دادند اگر به مومنی تهمت بزنی و نتوانی آن را اثبات کنی، باید حد شرعی بر تو جاری شود."
او به چند نواری که از صحبتهای بنی صدر، نخستین رییس جمهور پس از انقلاب برایش باقی مانده اشاره میکند و میگوید "البته همیشه هم میل به وحدت درست نیست، مثلا همین بنیصدر یک اشتباه بزرگی که میکرد به همه میدان میداد، هم مجاهدین را به خود نزدیک میکرد هم مذهبیون، او میخواست همه را دور خود جمع کند اما اشتباه بزرگی کرد و نتیجهاش را هم دید."
درست است که او نوارهای انقلابی زیاد دارد اما رد پای مجاهدین در میان نوارهایش مشخص نیست "ابتدای جوانی یکی از فرزندانم همان کودکی از دنیا رفت، خیلی اوایل ناراحت شدم اما او چند دوست و رفیق داشت که اوایل انقلاب به منافقین پیوستند، همان زمان فهمیدم که خدا نمیخواست آبروی من برود، من از منافقین متنفر بودم و اگر پسرم بزرگ میشد قطعا جزئی از آنان میشد."
این زیرزمین پر رمز و راز با تمام منحصر به فرد بودنش، خاک بی توجهی را بر خود گرفته است و دست حمایتی را میطلبد که آن را سر و سامان داده تا شاید رازهای مگوی سالهای انقلاب و مردان انقلاب از دل آن بیرون آید تا ره توشهای برای ما و بعد از ما شود.
نظر شما