به گزارش خبرنگار ایمنا، «۳۳۰ سی سی خاطره» مستندی اول شخص و چهل دقیقهای است که روایتی متفاوت از جنگ ارائه میدهد. مستندی به کارگردانی الهام معروفی که به جشنواره سینما حقیقت راه یافت. الهام معروفی تاکنون موفق به دریافت جایزه بهترین فیلمنامه مستند پنجمین جشنواره ملی فیلم حسنات، جایزه اول فیلمنامه نویسی از پنجاه و دومین جشنواره منطقهای اروند (آبادان) در اسفندماه ۹۳ و بهترین فیلمنامه پنجمین جشنواره فیلم کوتاه مستقل خورشید با فیلمنامه ۳۳۰ سی سی خاطره شده است.
این کارگردان متولد آبادان است و جنگ مقولهای است که همواره ذهن او را درگیر کرده و به عقیده خود او شاید به همین دلیل بوده است که تصمیم گرفته دغدغه و ترس خودش را که تا به حال شاید در هیچ فیلمی به آن پرداخته نشده، در قالب یک مستند بسازد.
خبرنگار ایمنا با الهام معروفی گفت و گو کرده است که در ادامه میخوانید:
ایده این فیلم چطور به ذهنتان آمد و چرا به سمت آن رفتید؟
آخرین خاطرهای که من از آبادان داشتم این بود که زمانی که ما از خانه بیرون میآمدیم عدهای کنار جاده ایستاده بودند و شیشههای نوشابه در دستشان بود. حتی بعضی از آنها برای فروش به دنبال ماشین ما میدویدند و این چیزی بود که من را مدام آزار میداد و جریان فیلمسازی بعد از جنگ به این بخش از جنگ نپرداخته بود. من با این که سن کمی داشتم ولی روزهای آخری که آبادان بودیم را به شدت به یاد میآورم.
بیان و زاویه دید شخصی برای یک مستندساز، چگونه به دست میآید؟
پایه اصلی پژوهش من بر مبنای خود نوشابه بود و مسئله خانواده هنوز در طرح و فیلمنامه ام دخیل نشده بود و همه چیز از زاویه دید مادرم روایت میشد و روی همین حساب من به تدریج بیان شخصی خودم را پیدا کردم.
ساخت این مستند باعث شد که بار تجربیات ناخوشایند زمان جنگ روی دوشتان کمتر حس شود؟
یک مقداری بله. چون تجربیاتم را با دیگران قسمت کردم و این به من احساس خوبی داد.
ترسهای شما فیلم را کلید زدهاند ولی ما در فیلم چیز زیادی از این ترسها نمیبینیم. چرا؟
کارخانه نوشابه سازی در واقع فرم فیلم است که ما به بهانه آن وارد بحث تاریخی فیلم میشویم. ولی ترسهای ما از کجا میآید؟ بخش زیادی از ترسهای ما از تاریخ ماست. آیا نمیترسیم که دوباره درگیر جنگ شویم؟ تاریخ هزاران ساله کشور ما سرشار از جنگهای مختلف است و این ترس در ما نهادینه شده است.
چرا در فیلم هیجانت ناشی از ترس خود را دخیل نکردید و ما شاهد یک فیلم آرام از جنگ هستیم؟
البته خیلی هم احساس خطری به صورت حاد وجود ندارد ولی مسئله این است که من را رها نمیکند. خوابی که من و هم نسلان من میبینیم این است که امتحان داریم ولی دیر به جلسه میرسیم. چرا؟ چون بعضی از خاطرات دست از سر ما برنمی دارند. من میتوانستم بیشتر درباره جنگ صحبت کنم ولی مخاطبم این جوری بیشتر اذیت میشد. ما نسبت به اتفاقات گذشته زندگیمان هیچ وقت خنثی نخواهیم شد ، ولی آرام چرا. من به همین دلیل نریشن های فیلمم را یک خطی و مونوتُن میخواندم و احساس را قاطی صدایم نمیکردم چون ۳۰ سال از جنگ گذشته و دیگر نباید آن هیجان را به وجود آورد.
هیجان شما در فیلم میتوانست مخاطب را هم به هیجان بیاورد؟
من واقعیت را نشان دادم و هیجانی درون من وجود نداشت و نمیتوانستم به خاطر فیلم، هیجان کاذبی را القا کنم. حتی در جامعه امروزی ما نیز هیجانی نسبت به هیچ چیز وجود ندارد که من را به وجد بیاورد!
آیا این فرآیند که تجربهای شخصی به تجربهای عمومی مانند مستند شما و یا هر فیلم دیگری تبدیل شده و میشود، معنای خوبی دارد؟
کاملاً بستگی به نوع نگاه کارگردان دارد. من جز آن دسته از کارگردانها هستم که از این کار لذت میبرم. امیدوارم مخاطبین کار هم از آن لذت ببرند.
نظر شما