به گزارش خبرنگار ایمنا، درخت گلابی وحشی روایتگر رابطهای پدروفرزندی است. قصه پسری که نمیخواهد پدرش سایه سرش باشد. آن خندهی روی چهرهی پدر، در چهرهی پسر، تبدیل به خندهای مسخرهکننده شده است و شوخطبعی پدر ــ که در ارتباط با خانوادهاش ناموفق است ــ هم در او دیده نمیشود. او (پسر) از پدرش، گذشتهاش، زادگاهش و از هرآنچه او را پایبند کرده بیزار است و این سنتستیزی در یکی از سکانسهای این فیلم که در کتابخانه و در بحث با نویسنده است مشاهده میشود.
کارگردان در همان اولین فریم فیلم میخواهد سینان (پسر داستان) را در بافتی که احاطهاش کرده است بررسی کند، از بازتابی از طبیعت که روی شیشه افتاده است شروع کند و به بازتاب آدمها و شرایط مختلف زندگی او برسد.
اما قصه فیلم تنها به رابطه سینان و پدرش خلاصه نمیشود، در این فیلم سینان وسایل قدیمی را میفروشد تا پولی بهدست بیاورد و بتواند کتاب خود را چاپ کند. کتابی که مظهر نظم نوین است. کتابی که خودش هم نمیداند چیست فقط میداند که میخواهد چاپش کند.
درخت گلابی وحشی با زمان طولانی خود با دیگر فیلمها تفاوت قابل توجهی دارد ؛ صحنههایی طولانی و کشدار از آدمهایی که مدام حرف میزنند و بحث میکنند اما در میان تمام این صحنهها در سکانسی بهتر از همیشه میتوان دید که مادر و سینان درباره پدر حرف میزنند. پدری که از نظر سینان شکست خورده است. ولی مادر چیزهایی میگوید که پدر را برای مخاطب لمسکردنیتر میکند و همچنین امکان مقایسه بهتری را بین سینان و پدرش فراهم میآورد.
علاوه بر آن این فیلم با المانهای خاص خود سعی میکند در پایان رابطه پدر و فرزندی را به سرانجامی خوش ختم کند ؛ چاه بزرگترین نشانه این رابطه پدر و فرزندی در فیلم است، چاهی که هیچوقت تمام نمیشود و تنها کسی که فکر میکند ممکن است چیزی ته این چاه باشد، پدر است. او بیاعتنا به همه مردم ده که او را از این چاه نهی میکنند کار خود را میکند در پایانبندی درخشان فیلم، سینان هم به او میپیوندد. به پدرش، که آخر سر هم تنها کسی است که سینان را بهخاطر آنچیزی که هست دوست دارد و سینان میفهمد که چیزی که همیشه از آن فرار میکرده در واقع تنها پناهگاه او بوده است.
نظر شما