۱۲ دی ۱۳۹۷ - ۰۶:۰۰
یک عملیات و ۱۲ حکایت

هر چند محسن رضایی تلاش کرد با حضور در برنامه «حالا خورشید»، «فریب بودن» عملیات کربلای ۴ را یک «تحلیل پسینی» معرفی کرده و آبی بر آتش احساسات برافروخته شده جامعه بریزد، اما ابعاد مختلف اجرای این عملیات همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد.

به گزارش ایمنا، عملیات کربلای ۴ یکی از غم بارترین عملیات‌های جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که با هدف تصرف منطقه ابوالخصیب و تهدید بصره از جنوب انجام شد، اما دشمن هشیار شده، آسمان نیمه  شب ۳دی ماه ۱۳۶۵ اروند را با منورهایش مثل روز روشن کرد و این عملیات را به بزرگترین شکست ایران در طول جنگ تحمیلی با عراق تبدیل ساخت.

حال در سی و دومین سالگرد این عملیات، به ویژه بعد از ماجرای توییت‌های محسن رضایی، این سوال برای افکار عمومی جامعه ایجاد شده است که ماجرای عملیات ناکام کربلای چهار چه بود و آیا همانگونه که همه می‌گویند این عملیات لو رفته بود؟ روایت‌های مختلفی در رابطه با چرایی و چگونگی انجام عملیات کربلای ۴ وجود دارد.

روایت اول

آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می نویسد: چهارشنبه ۳ دی ۱۳۶۵ مغرب به امیدیه رسیدم ارتباطی با قرارگاه مقدم نداشتیم. معلوم نبود که امشب حمله آغاز می‌شود یا خیر؟ آقای سنجقی را به منطقه فرستادیم. نزدیک ساعت ده خبر دادند که عملیات با نام کربلای چهار آغاز شده است؛ غافلگیر شدیم. فوراً آقای منصور ستاری برای انتقال هاک عازم شد و به قرارگاه غرب به نیروی زمینی ارتش هم اطلاع دادیم. محسن رضایی و محسن رفیق‌دوست، تلفنی خبر از موفقیت اولیه دادند. بعد از ساعت دوازده شب خوابیدم. بیدارم کردند و گفتند عراق حمله را اعلام کرده است.

پنجشنبه ۴ دی ۱۳۶۵  وقت اذان صبح بیدار شدیم. از وضع میدان جنگ بی اطلاع بودیم. امکان برقراری تماس تلفنی از طرف ما نبود. یک تلفن مبهم آقایی که گفت قبل از رسیدن آقای سنجقی که به سوی ما حرکت کرده، مطلبی را اعلان نکنیم، نگرانی ایجاد کرد و ابهام را بیشتر نمود.

ساعت هفت صبح و قبل از رادیو، اهواز اعلان وضعیت قرمز کرد. این به معنای تحرک هواپیماهای دشمن است. تلفنی اطلاع دادند که آقای سنجقی می‌آید و اخبار حمله را می‌آورد و گفتند به اهداف اولیه نرسیده‌اند. از تهران مرتباً از طرف بیت امام و مسئولان، خبر می‌خواستند و تأخیر را موکول به رسیدن پیک می‌کردیم.

بالاخره آقای سنجقی رسید و معلوم شد به جز در دو-سه محور، موفقیت نداشته‌ایم و قرار شد اسم عملیات را کربلای چهار و هدف را جواب به شرارت‌های اخیر عراق اعلام کنیم. کم کم روشن شد که از منطقه شلمچه و جزایر بوارین و ماهی عقب نشسته‌اند و از جنوب جزیره مینو نیز که عبور کرده بودند، عقب نشسته‌اند. جزیره ام‌الرصاص را در تصرف دارند، ولی گفتند در بیانیه نیاید که معلوم می‌شود تثبیت نشده‌اند. با توجه به آمادگی‌ها و روحیه‌های خوب و امیدهای زیاد، تا این لحظه باید عملیات را ناموفق خواند و به فکر عملیات دیگر باشیم.

البته چون اطلاع از برنامه قرارگاه خاتم یک ندارم، فعلا نمی‌دانم چه می‌خواهند بکنند. اول شب جمعی از قرارگاه آمدند. گزارش کار را دادند. حدود شصت گردان وارد عمل کرده‌اند و فقط در حال حاضر جزیره ام‌الرصاص و سرپلی در جزیره ام‌اللبابی را در اختیار دارند و قرار است، امشب از همان جا به طرف ساحل دشمن بروند، شب را در پایگاه امیدیه ماندم. آنجا بود که خبر لورفتن عملیات را شنیدم. آقای سنجقی را با یکی از محافظانم به منطقه فرستادم تا خبرهای جدیدتری را بر اساس مشاهدات بگیرم. برای ارتش و سپاه دو محور مشخص کردیم. باید دوباره از اروند عبور می‌کردیم؛ ما در فاو عبور کرده بودیم و این‌بار می‌خواستیم از پشت نیروهای عقب (جنوب بصره) وارد شویم... معلوم شد آن نقطه اساسی که می‌خواستیم از آن عبور کنیم، عراقی‌ها مطلع شدند. حال اینکه از کجا مطلع شدند، نمی‌دانستیم.

جمعه ۵ دی ۱۳۶۵  اول وقت معلوم شد که دیشب در ادامه عملیات، کاری نشده و ام‌الرصاص را هم خالی کرده و با اینکه دیشب گفتند می‌خواهند به پیش بروند، به محل اولیه برگشته‌اند. به آیت‌الله خامنه‌ای اطلاع دادم که در نماز جمعه امروز، قبل از دریافت مطالب درست، چیزی مطرح نکنند؛ که برایشان غیر منتظره بود. شکست عملیات، با آن همه امکانات و تبلیغات که داشتیم، بسیار تلخ است. دشمن از این وضع استفاده زیادی خواهد کرد. دکتر هادی و دکتر روحانی آمدند. از مدیریت عملیات انتقاد داشتند. معمولا در شرایط شکست، درد دل‌ها اوج می‌گیرد. آمار مجروحان را دادند: حدود سه- چهار هزار نفر؛ قاعدتاً یک پنجم این تعداد هم شهید داریم.

 روایت دوم

حسن اردستانی، رییس سابق مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، در کتاب «تنبیه متجاوز» نوشته‌است: از ساعت ۲۱ غواص‌ها به درون رودخانه رها شدند، اما پس از حدود نیم ساعت، در ساعت ۲۱:۳۵ برادر عزیر جعفری اطلاع داد دشمن با تیربار نیروها را زیر آتش گرفته‌ است. این تحرک دشمن نیز مانند شب‌های گذشته عادی فرض شد، لذا دستور داده شد همه در ساعت ۲۲:۳۰ پای کار باشند. اما در ساعت ۲۱:۳۸ لشکر ۱۴ امام حسین خبر داد که دشمن روی خط، منور زیادی انداخته و داخل رودخانه نیز با تیربار به نیروها حمله کرده‌است. تمام این اقدامات دشمن داخل تنگه متمرکز شده بود. همان جایی که می‌بایستی تاکتیک ویژه عملیات انجام می‌گرفت. در ساعت ۲۲، فرمانده قرارگاه قدس اعلام کرد که لشکر ۳۱ عاشورا متوقف شده‌است و امکان استفاده از لشکر ۴۱ ثار الله نیز وجود ندارد و تیربار دشمن در خط و روی آب نیروها را هدف گرفته‌است. در محور قرارگاه قدس لشکرهای ۱۴ امام حسین، ۲۱ امام رضا و ۳۱ عاشورا در ساعات نخست حمله و قبل از درگیری، تلفات زیادی متحمل شدند. با این همه، فرمانده سپاه ابراز می‌داشت شرایط حاد نیست.

روایت سوم

محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در فصل ششم کتاب «جنگ به روایت فرمانده»، در مورد میزان «غافلگیری» عراق قبل از عملیات کربلای ۴ نوشته است: تا یک هفته به عملیات هر چه به شب عملیات نزدیک تر می‌شدیم، این رقم کاهش می یافت تا حدی که شب عملیات به حدود ۵۰ درصد رسیده بود. بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم، اما هیچ فرمانده ای را از برنامه ریزی آگاه نکردیم، چرا که باید با قاطعیت می جنگیدند و نباید تزلزلی در آن ها به وجود می آمد. هنگامی که فهمیدیم عملیات لو رفته است و با این شرایط دیگر غافل گیری معنا نداشت، از نزدیکی های صبح به نیروها دستور داده شد که برای بازگشت خود را آماده سازند.

روایت چهارم

 آیت الله جلال الدین طاهری، امام جمعه سابق اصفهان که در شب عملیات حضور داشت، حقیقت دیگری را بازتاب می‌دهد. او در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد ملی، ۹ خرداد ۱۳۸۵ این عملیات را این‌گونه توصیف می کند: «عملیات کربلای چهار بود، به خط مقدم که رسیدیم، دیدم که عراقی‌ها از منورهایی استفاده می‌کنند که شب را مانند روز روشن می‌کند. به خرازی گفتم خودت را به آقای هاشمی برسان و بگو که عملیات لو رفته است. خرازی رفت و برگشت و گفت که آقای هاشمی گفته که من مقلد امام هستم و باید عملیات انجام شود. من پاسخ دادم که امام هم اگر شرایط را ببینند، اجازه عملیات نخواهند داد. اما به هر حال عملیات انجام شد. بچه‌های ما چند دسته بودند، گروهی که زیر آب می‌رفتند و یک لوله‌هایی برای نفس کشیدن از بالای سرشان روی آب بیرون می‌آمد و عده‌ای هم که با قایق می‌رفتند. عراقی‌ها این لوله‌ها را می‌زدند و وقتی بچه‌های ما مجبور می‌شدند سرشان را بالا بیاورند، آنان را شهید می‌کردند. خلاصه تعداد زیادی از بچه‌های ما را شهید کردند.

روایت پنجم

سردار «حسین علایی»، فرمانده نیروی دریایی سپاه در رابطه با این عملیات می گوید: در همه عملیات‌هایی که انجام می‌دادیم، ارتش عراق متوجه می‌شد که ما قرار است در کدام منطقه عملیات کنیم و تقریبا عملیاتی نداریم که ارتش عراق به صورت کامل غافلگیر شده باشد به جز عملیات فاو. این عملیات را هم فهمیدند، اما باور نکردند. ولیکن تمام عملیات‌های دیگر را هم فهمیدند و هم قبل از اینکه ما شروع کنیم آن‌ها شروع به تقویت مواضعشان کردند. یعنی یگان‌های جدید وارد می‌کردند و آرایش نیروهایشان را اصلاح می‌کردند.

در عملیات کربلای ۴ هم ارتش عراق از دو موضوع مطلع بود؛ یکی اینکه ما در زمستان عملیات بزرگی انجام می‌دهیم و دیگر اینکه این عملیات هم در منطقه جنوب است. این موضوع برای آن‌ها روشن بود. چون ما هم به طور رسمی از رسانه‌ها اعلام می‌کردیم که سپاه صد هزار نفری محمد رسول‌الله (ص) تجهیز می‌کنیم برای اعزام و تلویزیون این را نشان می‌داد؛ بنابراین عراق می‌دانست که می‌خواهیم عملیات بزرگ انجام دهیم. اینکه منطقه آن کجا بود هم برایش روشن بود.

«حسین علایی»، در کتاب «روند جنگ ایران و عراق» عملیات‌های کربلای ٤ و ٥ را نخستین حضور نیروی زمینی سپاه پس از تشکیل نیروی زمینی مستقل عنوان کرده است و نوشته است: «با توجه به شرایط کشور در سال ١٣٦٥ و نبود هیچ‌گونه طرح سیاسی برای پایان جنگ، ایران چاره‌ای جز اجرای یک عملیات بزرگ و مهم در جبهه‌های جنگ زمینی نداشت... در زمان برنامه‌ریزی برای کربلای ٤ تصور این بود که یک عملیات گسترده و موثر می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد و دولت عراق را به پذیرش شرایط ایران برای پایان جنگ وادارد. طبیعتا پذیرش شرایط ایران از سوی عراق، منجر به سقوط سیاسی رژیم بعثی می‌شد».

سردار «علایی» هم مانند برخی فرماندهان و مقامات دیگر نتیجه این عملیات را برای ایران «شکست» می‌داند، اما بیشترین دلیلی که برای شکست در کربلای ٤ مطرح می‌شود، «لورفتن» آن است.

علایی می‌نویسد: «با آغاز عملیات مشخص شد که ارتش عراق در آمادگی کامل به سر می‌برد و عبور سریع از اروند امکان ندارد. البته از دو هفته پیش از آغاز کربلای ٤ نیروهای قرارگاه خاتم الانبیا (مرکز عملیات سپاه پاسداران) که در محلی به نام فاطمیه مستقر بود، احساس کرده بودند که دشمن تا حدی از این عملیات با خبر است». سردار «احمد سوداگر» هم دراین‌باره گفته بود: «حین کربلای ٥، کالکی را از یکی از سنگرهای دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک نقشه عملیات خودمان در کربلای ٤ است که به زبان عربی نوشته شده است. در آن کالک نام همه لشکرها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای ٤ نوشته شده بود».

روایت ششم

سرهنگ «وفیق السامرایی»، مسئول وقت اطلاعات ارتش عراق است که نوشته‌های او در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» نشان از اعتماد به نفس بالای عراقی‌ها در شب عملیات دارد. «السامرایی» آنچنان به خودشان و اطلاعاتشان اعتماد داشته که در ساعت و زمانی که حدس می‌زده حمله نیروهای ایرانی آغاز شود، برای اصلاح موی سر به آرایشگاه می‌رود.

او شب آغاز کربلای ٤ را این‌گونه توصیف می‌کند: «ما روز آغاز حمله احتمالی را شامگاه ٢٤ یا ٢٥ دسامبر ١٩٨٦(سوم یا چهارم دی ١٣٦٥) پیش‌بینی کردیم. با غروب خورشید، از مرکز اصلی فرماندهی در «قصرالسلام» با مدیر شبکه اطلاعات منطقه شرقی تماس فوری و مستقیم برقرار کردم. از او خواستم نیروهای گشتی- شناسایی را در منطقه مورد تهدید، به داخل ایران گسیل دارد و خود شخصا کار دریافت اطلاعات مربوط به هرگونه تحرک نیروهای ایرانی را از طریق بی‌سیم دنبال نماید و فورا مرا از هر تحوّلی مطلع سازد.

ساعت هشت شب، تیم‌های شناسایی خط مقدّم ما تحرکات غیرطبیعی ایرانی‌ها را مشاهده کردند. با منشی رییس‌جمهور، «حامد یوسف حمادی» تماس گرفتم و به او اطلاع دادم که حمله ایرانی‌ها بسیار نزدیک شده است. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که تلفن به صدا درآمد. تلفن را برداشتم. کسی می‌گفت: «جناب سرهنگ وفیق؟» گفتم: «بله» گفت: «چند لحظه گوشی...» و به دنبال آن صدای «صدام» به گوشم رسید. او بعد از سلام، وضعیت را جویا شد. گفتم: «تا چند دقیقه دیگر حمله در منطقه میانی آغاز می‌شود و به دنبال آن حمله منطقه جنوبی آغاز خواهد شد.»

بیش از نیم ساعت در شرایط بسیار سخت انتظار آغاز حمله باقی ماندم. برای اینکه خود را مشغول کنم و از اضطرابم بکاهم، با دفتر شعبه اطلاعاتی‌ام در منطقه کاظمین بغداد تماس گرفتم و از آنها خواستم تا آرایشگاه را آماده نمایند. زیرا احساس می‌کردم که اندازه موهای سرم از حد طبیعی بلندتر شده است. مرکز فرماندهی را در آن شرایط بغرنج رها کردم. یکی از افسران با درجه سرهنگی، در حالی که کاملا شگفت‌زده شده بود، نزد من آمد و گفت: «قربان! آیا ما در پیش‌بینی زمان حمله دچار اشتباه شده‌ایم؟! چرا الان آرایشگر را می‌خواهید؟» به او گفتم: «نه ما اشتباه نکرده‌ایم، ولی من نمی‌توانم تاخیر را تحمّل کنم و به آرایشگاه آمده‌ام تا وقت را سپری کنم». آرایشگر در نیمه‌های کار اصلاحِ من بود که زنگ تلفن به صدا درآمد، به من اطلاع دادند که حمله ایرانی‌ها آغاز شده است و باید خیلی زود خود را به مرکز فرماندهی برسانم....حمله در دو منطقه آغاز شده بود و در پیش‌بینی زمان و محور حمله و میزان نیروهای مهاجم موفقیت بزرگی نصیب ما شده بود. این حمله به شدّت سرکوب گردید.

روایت هفتم

 سرلشکر رحیم صفوی،  یکی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس در دی ماه ۱۳۹۲ اظهار کرد: این عملیات در شرایط بسیار پیچیده سیاسی، نظامی داخلی و بین المللی، انجام شد. در سال ۱۳۶۵ محور تبلیغاتی در کشور بر این بود که عملیات سرنوشت سازی قرار است انجام شود، از همین رو کشور خود را برای یک عملیات بزرگ آماده می‌کرد، اما پس از چند ماه کار و برنامه ریزی، اجرای عملیاتی با نام کربلای ۴ به دلیل لو رفتن توسط فرد خبیثی که بعدها پناهنده شد، با شکست مواجه شد.

برای این عملیات ۳۰ هزار پاسدار رسمی به جنوب اعزام شده بودند. عملیات کربلای ۴ در همان نیم روز مجبور به توقف شد. زیرا بررسی ما در همان چند ساعت شروع عملیات نشان داد که نیروهای عراقی به تمام محورهای مورد نظر عملیاتی ما آگاهی کاملی داشتند. بعد از این مساله تصمیم به اجرای عملیات جدید در کنار شرق بصره گرفته شد.

روایت هشتم

احمد سوداگر، رییس سابق پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس و از بنیانگذاران اطلاعات عملیات سپاه، مهرماه ۱۳۸۵، در مصاحبه با سایت بازتاب نزدیک به محسن رضایی، «بهرام افضلی»، فرمانده نیروی دریایی ایران در ابتدای جنگ ایران و عراق را عامل لو دادن عملیات کربلای ۴ دانسته است.

سرتیپ سوداگر گفته: «در عملیات کربلای چهار، فردی از قرارگاه به بالا اطلاعات را برده و به عراق داده است... بعدها هم که مشخص شد احتمالا افضلی، فرمانده نیروی دریایی که بعدا اعدام شد، جاسوس سیا بوده و اطلاعات را انتقال داده است.»

این ادعا، در شرایطی مطرح شده که بهرام افضلی، به اتهام توطئه علیه امنیت ملی و جاسوسی در اسفند ۱۳۶۲ یعنی حدود سه سال قبل از عملیات کربلای ۴  در زندان اوین اعدام شده بود.

روایت نهم

سپهبد «رعد مجید رشیدحمدانی» در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام»، درباره کربلای ٤ می گوید: «به دلیل حجم بالایی که برای تلفات دشمن ادعا شده بود، صدام کربلای ۴ را نبرد روز بزرگ(معرکه الیوم العظیم) نامید و با این احتمال که حمله ایرانیان شش ماه عقب افتاده، به نیروها راحت باش و مرخصی داد و آنها را برای سازماندهی مجدد و گذراندن آموزش‌های بیشتر به مناطق پشت جبهه بردند.

این برای همه فرماندهان و سربازان عراقی فرصتی برای استراحت بود. همچنین صدام در یک حرکت نمایشی و برای نشان‌دادن قدرت خود به زیارت خانه خدا رفت. با وجود اینکه نیروها و فرماندهان عراقی از حقیقت ماجرا خبر داشتند و می‌دانستند که تعداد کشته‌شدگان و اسرای ایرانی آن مقدار که اعلام شده نیست و نیروهای ایرانی مجدد در حال تدارک حمله به سوی بصره هستند و همچنین در عملیات فریب نیروهای ایرانی توانستند از راهکار پنج ضلعی وارد شوند، اما از ترس صدام بسیاری از اطلاعات را به او نمی‌دادند«.

روایت دهم

حسام الدین آشنا، مشاور رییس جمهور  در صفحه تلگرام خود نوشت : عراق آنقدر آسمان را نورافشانی کرده بود که استتار بی معنا بود. از کسی پرسیدم آسمان چرا اینقدر روشن است مگر نمی‌خواهیم عملیات کنیم؟ گفت: ناراحت نباش شب‌های گذشته هم همین قدر روشن بوده است!

شروع شلیک قبضه ما ساعت ۱۰ شب بود، من در زیر زمین خانه ماسوره‌ها را می‌پیچیدم که ناگهان در ساعت ۱۰.۴۵ دقیقه قبضه مورد اصابت توپ دشمن قرار گرفت و خانه خراب شد. سقف بر سرم ریخته بود و کمرم به شدت درد می‌کرد، ولی چاره‌ای نداشتم که خود را به هر بدبختی از زیر آوار بیرون بکشم. نیم ساعتی طول کشید تا از زیر آوار بیرون آمدم؛ نگاهی به حیاط انداختم هیچکس در حیاط نبود فقط آتش بود که به جان گلوله‌ها افتاده بود. خودم را روی گل‌ها می‌کشیدم تا به خانه‌های کناری (قبضه‌های همسایه) برسم.

در خانه کناری قبضه بود، ولی نفرات نبودند. خودم را به خیابان رساندم آمبولانسی مجروح جمع می‌کرد مرا هم از کف خیابان جمع کرد. اول به یک درمانگاه نزدیک خط و بعد به بیمارستان صحرایی امام علی(ع) منتقل شدم. صحنه‌های دلخراشی که در این بیمارستان دیدم تا آخر عمر همراهم خواهد بود فقط می‌توانم بگویم که مجروحان قبل از ما می‌گفتند وقتی به بیمارستان رسیده‌اند کادر درمانی به آن‌ها گفته بودند که آمادگی عملیاتی نداشته‌اند چرا که به دلیل حفاظت بالای عملیات آن‌ها را خبر نکرده اند. نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم. عراق و منافقین از عملیات خبر داشتند، ولی کادر درمانی بی خبر بود.

روایت یازدهم

دکتر محمد مرندی، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته توییتی، مشاهدات شخصی خود از عملیات کربلای ۴ را نوشته است: صدام می‌دانست می‌خواستیم عملیاتی در یکی از مناطق نزدیک به بصره انجام دهیم. مگر می‌شد با توجه به کمک گسترده اطلاعاتی غربی‌ها ایشان نداند که ۲۰۰ هزار نیروی بسیج و سپاه و ۵۰ هزار نیروی ارتش برای چه کاری در منطقه اردو زدند؟ ولی قطعاً نمی‌دانست کجا و کی...

نیروهای ما فوق‌العاده حرفه‌ای بودند و برخی در عملیات‌های زیادی حضور داشتند. وقتی که غواصان عزیز موج اول وارد آب شدند و به سمت جزایر حرکت کردند فضا کاملاً ساکت و آرام بود. طبیعتاً اگر دشمن متوجه حضور نیروهای غواص می‌شد آن‌ها بسیار آسیب پذیر می‌شدند. جا برای پنهان شدن یا عقب نشینی نبود.

وقتی که بچه‌های موج اول توی آب بودند اصلاً درگیری نشد. عملیات موقعی افشا شد که برخی نیروها به ساحل جزایر رسیده بودند و درگیر شدند. به سرعت نبرد شدت پیدا کرد و ما کماکان منتظر دستور برای ورود به آب و حرکت به سمت ساحل غربی رودخانه بودیم. بعد از حدود ۲ ساعت درگیری فرماندهان به این نتیجه رسیدند که نیروهای دشمن را با هزینه قابل قبول نمی‌شود در این منطقه شکست داد، اگر چه برخی از یگان‌های غواص با موفقیت به اهداف مورد نظر رسیدند. شاید حدود ساعت سه یا سه و نیم صبح بود که دستور عقب نشینی فوری را دادند و ما قبل از طلوع آفتاب از منطقه خارج شدیم.

به هیچ وجه قبل از عملیات آسمان پر از منورهای چلچراغی نبود، بلکه فضا بسیار تاریک بود. اگر اکثر قبضه‌ها منهدم شدند، چطور بعد از دو هفته توانستیم از دژهای مستحکم نونی شکل با موفقیت عبور کنیم؟

 روایت دوازدهم

دیوید کریست، مورخ ارشد و مشاور سابق وزارت دفاع ایالات متحده، در مرداد ۱۳۹۲ در مصاحبه‌ای با بی بی سی تایید کرد که ایالات متحده با ارائه اطلاعات عملیات کربلای ۴ به عراقی‌ها، باعث شکست این عملیات شده است.

آمریکا،حداقل از حدود دو سال قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم به حمایت اطلاعاتی از حکومت عراق گرفته بود. مطابق یک سند از طبقه بندی خارج شده، در سال ۱۹۸۴ رونالد ریگان در دستوری دولت آمریکا را موظف به جلوگیری از سقوط صدام در مقابله با جمهوری اسلامی ایران کرده بود. دستوری که در سال‌های بعد، به کمک‌های اطلاعاتی موثر واشنگتن به بغداد انجامید.

منبع: گردآوری

کد خبر 363187

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.