به گزارش ایمنا، یکی از مهمترین ملزومات تحقق مشارکت، ارتباط منطقی مدیران شهر، نمایندگان و شهروندان با یکدیگر است؛ این ارتباط باید متناسب با شرایط محیطی انجام شود، شرایطی که بسته به مکان و در بازه های زمانی مختلف متفاوت است.
محیط شهر حاصل برآیند فعالیت ها، تفکرات، برنامه ها و رویکردهای مدیران و شهروندان آن است بنابراین در این راستا توجه به مسائل جامعه شناختی، همینطور آسیب شناسی رفتار مدیران و شهروندان اهمیت زیادی دارد؛ چنانچه موانع مشارکت در این سطوح شناخته شود، راه برای انجام مشارکت واقعی و سودمند باز خواهد شد.
برای شناخت بیشتر این موانع و دانستن راه حل آنها با مهدی ژیانپور، یک جامعه شناس به گفت و گو نشستیم که در ادامه می خوانید:
انجام مشارکت چه ملزوماتی دارد؟
در زمینه اخذ مشارکت مردم، نظریات و تجربیات بسیاری وجود دارد، اما باید مطمئن شویم کسانی که ما را به مشارکت دعوت میکنند آیا اعتقادی به انجام مشارکت دارند؛ همینطور باید بررسی شود آیا کسانی که دعوت به مشارکت میشوند لوازم ورود و یا تمایل به انجام مشارکت را دارند. اگر کارگزاران در سطح نهادهای دولتی و عمومی اعتقادی به مشارکت مردم ندارند، نباید این انتظار را در آنان ایجاد و این مفهوم و واژه را مطرح کنند، زیرا حقیقتا نتیجه آن سرخوردگی و ناامیدی مشارکتکنندگان خواهد بود.
مدیران شهر و شهروندان هرکدام در فرآیند مشارکت پذیری چه نقشی دارند؟
گام اول در اخذ مشارکت مردم، مدیران هوشمند هستند، اما قبل از آن، مدیران باید اعتقاد به گوش دادن داشته باشند. بنابراین یک مدیر باید بپذیرد که به غیراز خودش و تجربه اش افراد دیگری نیز میتوانند در زمینه طرحها و رویدادهای شهری به او کمک کند؛ در مراحل بعدی این عادت به گوش دادن باید به مردم عادی نیز منتقل شود.
بنابراین مدیران باید مردم عادی را در جایگاهی بدانند که نظرات و حرفهای آنان میتواند به طراحان و برنامهریزان در اجرای برنامههای خود کمک کند، البته راه سخت و دشواری در پیش است. علاوه بر آن ما به مردمی نیاز داریم که حرف معنادار بزنند؛ به طور مثال مدیرانی برای شنیدن و گوش دادن کاندیدا میشوند، اما اگر حرف جدی و معناداری از طرف مردم شنیده نشود، مشارکت موفقیت آمیز نخواهد بود، بنابراین عزم جدی برای گوش دادن و بیان حرفهای جدی و معنادار برای تحقق مشارکت واقعی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
اما متاسفانه در شیوهها و مهارتهای بین مدیران و شهروندان تنها نمایش گوش دادن اتفاق میافتد این در حالی است که پایه اول حرکت به سمت مشارکت واقعی، ایجاد ارتباط است و سادهترین نوع ارتباط گوش دادن به حرف مردم است. برگزاری همایشهای عمومی یا تولید روزنامههای محلی از جمله روشهای مشارکت است، اما متاسفانه چاپ روزنامههای محلی در کشور ما معمول نیست.
چه مولفه هایی برای تحقق مشارکت واقعی لازم است؟
حداقلترین شکل اخذ مشارکت در مدلهای مدیریت شهری و سازمانهای نو نهاد تشکیل جلسات با حضور نخبگان است. فرض میکنیم که عزم لازم برای گوش دادن به مردم داریم و مردم نیز حرفهای جدی و معناداری برای گفتن دارند، اما در مرحله بعدی این سوال مطرح میشود که صحبتهای مطرح شده در جلسات چه می شود؟
برای جلوگیری ازکار تکراری، همچنین نشان دادن جدیت در ثبت و استناد مباحث مطرح شده، باید گفتگوها در جلسات نخبگانی به شکل روشمندی مستند شود، اما متاسفانه این مهم مورد غفلت قرار میگیرد؛ بنابراین باید در قالب سیستمی زمینه گفتگو نخبگان و متخصصان را فراهم کرد و نتایج این گفتگوها را ثبت و ضبط کند.
این جلسات نخبگانی تا چه اندازه فرآیند مشارکت را تسهیل میکند؟
چنانچه همه تکنیکهای اخذ مشارکت، گردآوری و عملیاتیترین آن بررسی شود، یکی از پایهترین و بنیادیترین آنها تشکیل جلسات نخبگان و متخصصان در سطح شورای شهر، شهرداری و یا سازمان های مختلف است، اما مستندسازی دقیق نتایج بعد از این جلسات بسیار اهمیت دارد. البته این نتایج در قالب صورت جلساتی تنظیم میشود، اما از غنای لازم برخودار نیست، بنابراین عمق و فهوای کلام باید در این جلسات مورد توجه قرار گیرد.
چه موانعی در سطح شهروندان برای انجام مشارکت وجود دارد؟
فقدان سوژه بودگی یکی از مهمترین مشکلات در سطح جامعه و شهروندان است به بیان دیگر مدیران در سطح جامعه با شهروندانی که حرفهای آنان در زمینه مورد نظر مفید باشد، روبرو نیستند. حشو و حرفهای تکراری در بین شهروندان رایج و صحبتهای آنان بسیار کم، کلی و نامفهوم است. البته در برخی موارد نیز ایراد از روش جمعآوری و اخذ نظرات شهروندان است که مدیران را به هدف مورد نظر نمیرساند.
به طور مثال برای انجام یک پروژه از مردم به صورت کلی و جزئی نظراتی پرسیده میشود، اما نتایج این نظرات در دو حالت جزئی و کلی با یکدیگر متفاوت است. مثلا اگر در قالب یک سوال کلی از یک شهروند پرسیده شود " آیا از زندگی در شهر اصفهان رضایت دارید؟ " با زمانی که همین سوال در قالب ۷۰ آیتم پرسیده شود، نتایج آن بسیار متفاوت خواهد بود، بنابراین روش تخصصی و جزئی نتایج متفاوتی با اعمال روشهای کلی خواهد داشت.
پس نباید به حرفهای کلی مردم چندان اطمینان کرد که در این راستا به کارگیری روش مناسب برای اخذ نظرات شهروندان اهمیت بسیاری دارد. مردم با توجه به پیشینه تاریخی خود، دو خلق و خوی محلی local manner و خلق و خوی ملی nationality manner دارند. مثلا اصفهانی ها یک منش محلی دارند که با شهرهای دیگر متفاوت است این در حالی است که همه ایرانی ها به عنوان یک ایرانی خلق و خوی خاصی دارند و بر این اساس، تاریخ ، فرهنگ ، خلق و خو و حرف های کلی و جزئی آنان شبیه یکدیگر است.
نمایندگان طیفها و اصناف تا چه حد در ارتباط با مردم و تسهیل فرآیند مشارکت نقش دارند؟
با توجه به وقت گیر و پر هزینه بودن و همچنین کمبود نیروی انسانی، مشارکت و طرح سوال از تک تک شهروندان ممکن نیست در نتیجه باید به اظهار نظر نمایندگان مردم اکتفا کرد. چنانچه نظر خواهی در چهارچوب صنف و اتحادیه مورد نظر و به واقع انجام شود، به بیانی دیگر اگر اعضای صنف مورد نظر نمایندگان واقعی مردم باشند این اظهار نظر نمایندگان درست و واقعی خواهد بود. اما متاسفانه به محض اینکه چهارچوبی ایجاد می شود، این چهارچوب در سطح متعمدین محله یا سطوح دیگر به یک چهارچوب قدرت تبدیل خواهد شد؛ این افراد به جای اینکه منافع مردم ذی نفع را در نظر بگیرند؛ منافع خودشون را پیگیری و مد نظر قرار می دهند.
متاسفانه پیشینه فرهنگی ما نیز این شرایط را دشوارتر می کند، زیرا فرهنگ ما برای زندگی در جامعه صرف تمهید خود است و چنانچه فردی در مسندی قرار بگیرد در چهارچوب حلقه حاکمیت خود به جای نماینده مردم، نماینده خود است. بنابراین در چهارچوب های دموکراتیک نیز امکان وجود این مشکل هست که صرفا هم حزبی و سیاسی نبوده و در همه گروه های قدرت، حتی در سطح شهروندان به صورت محسوستری مشاهده می شود. در نتیجه میتوان گفت مشکل خود محوری از سطح شهروندان نشات میگیرد.
راه حل برای رفع موانع بر سر راه مشارکت چیست؟
مدیران ما ماجراجو هستند و تمایل به انجام کارهای نو دارند به علاوه گزارش کاری نیز هستند بدین معنی که در زمان ریاست باید گزارش کار مناسبی برای خود فراهم کنند تا نشان دهند کارشان نسبت به دیگری بهتر بوده است. رتبه فعالیت ها از جمله اخذ مشارکت باید به جای کار در سطح کلان، خرد و میانه انجام بگیرد، بنابراین بهتر است از کار در مقیاس های کلان و پروژه های بزرگ جلوگیری شود.
در ابتدا باید درستی طرح ها در پایلوت های کوچک مد نظر قرار بگیرد، سپس از به هم پیوستن ایده های کوچک به دنبال طرح های بزرگ بود. لذا بسیاری از مسائل حتی در سطح کشوری به صورت یک سره قابل تحلیل نیست و باید در هر دو سطح مدیران و شهروندان و با رعایت موارد ذکر شده انجام بگیرد.
برخی مواقع در زمینه اخذ نظرات شهروندان چند باره کاری صورت می گیرد به طور مثال در یک دهه گذشته، پژوهش های جدی در زمینه طرح جامع شهر اصفهان با استفاده از نظرات مردم و در قالب نمونههای سه، هفت و ۱۰هزار نفری به انجام رسیده است.
چنانچه نتایج حاصله تجمیع، تحلیل، طبقه بندی و دسته بندی شود بسیاری از ایده های مردمی برای کارشناسان و تحلیلگران روشن خواهد شد، بنابراین نیازی به کار مجدد و تکراری نیست. در بسیاری از نقاط دنیا نیازهای مردم هر دو سال یکبار سنجیده می شود چون نیازهای آنان در این بازه زمانی تغییر پیدا می کند. اما مثلا در شهر اصفهان هر دو سال یکبار این نیازسنجی انجام شد و بعد از چند دوره نیازسنجی نتیجه حاصله نشان از عدم تغییر نیازهای مردم اصفهان دربازه زمانی کوتاه مدت داشت؛ این نیاز سنجی باید در بازه های زمانی طولانیتر انجام شود، زیرا سرعت تغییرات در بازه زمانی دو ساله در شهر اصفهان محسوس نیست.
در نتیجه در یک بازه زمانی ۱۰ ساله می توان به یافته های همان پژوهش ها و مستند سازی های جدی و تخصصی مبتنی بر نظرات نخبگان و شهروندان اکتفا کرد. باید به مشارکت مردم معتقد بود و روش و فضا را به درستی انتخاب کرد تا زمینه انجام مشارکت فراهم شود؛ روش نیز باید عالمانه باشد بدین معنی که با انتخاب صحیح و به آرامی آگاهی و نظرات مردم را سنجش و با تصمیم گیری درست، فضا را به نحوی فراهم کرد که آنان تمایل و اشتیاق لازم برای مشارکت را داشته باشند.
رعایت این مولفه ها در زمینه مشارکت مردم از اهمیت والایی برخوردار است، اگر مشارکت شهروندان با رعایت اصول ذکر شده انجام بگیرد در برخی موارد مشکل سوژه بودگی نیز رفع خواهد شد. بنابراین باید از مستندات و پژوهش های گذشته در زمینه نظر خواهی و رتبه های خرد و میانی در قالب یک پایلوت استفاده کرد، زیرا آمادگی ساخت و سازها و پروژه های بزرگ در سطح شهروندی و در سطح مدیران وجود ندارد. درغیر اینصورت منابع مالی، انسانی، وقت و سرمایه به هدرخواهد رفت.
گفت و گو از: بهناز عرب زاده، خبرنگار سرویس شهر خبرگزاری ایمنا
نظر شما