هنوز هم بهترین لذت زندگی‌ام مطالعه است

سفر در دل داستان ها حال و هوای دیگری دارد "جودی" را یادتان می آید همان نویسنده کوچکی که یک شب نوشته هایش را در کوره سوزاند و دوباره از نو نوشت این عشق بود که او را یک نویسنده کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مشکلاتی که در راه نوشتن است گاهی نویسندگان را ناامید می کند و نداشتن مخاطب شاید بزرگترین مشکل این هنرمندان باشد در این روز هایی که همه می گویند مقصر اقتصاد است فضای مجازی بزرگترین ضربه را به عرصه مطالعه می زند اما نویسندگان هنوز هم قلم به دست می گیرند و می نویسند چون عاشق هستند.

سیما طاهرکرد نویسنده‌ای که در حوزه کودک و بزرگسال داستان نوشته است و آثاری مانند "کفش مهمانی" و "چای صحرایی" در حوزه کودک و "کل کل‌های زن وشوهری" در حوزه روانشناسی برای بزرگسال در کارنامه خود دارد و مجموعه داستان کوتاه او با عنوان "کی می‌رسیم" در آستانه چاپ است در این باره معتقد است که "فعالیت در شبکه‌های اجتماعی رغبت مطالعه را از بین برده است."

خبرنگار ایمنا با این نویسنده گفت‌وگو کرده است که در ادامه مطلب می‌خوانید:

چطور وارد حیطه نویسندگی شدید؟

مادربزرگی داشتم که چشم‌هایش را براثر بیماری از دست داده بود اما قبل از آن باسواد شده بود و قرآن و زادالمعاد و چند کتاب دیگر را حفظ بود. او بعد از نابینایی به راحتی مطالب را به یاد می‌آورد و درباره‌اش صحبت می‌کرد. این مادربزرگ قصه گوی خوبی هم بود و چون اولین نوه‌اش بودم وقت بیشتری را درکنارش می‌گذراندم. برایم جالب بود که چطور با چشمان بسته مطالب زیادی را به یاد می‌آورد و همیشه تحت تاثیر دانایی اش قرار می‌گرفتم. بعد از او پدرم بود که خصلت شنیداری داشت یعنی دوست داشت مطالب را برایش بخوانند و او بشنود. بخاطر همین او عاشق رادیو هم بود. یادم می‌آید از همان کلاس سوم چهارم دبستان پدر مجلاتی مثل زن روز واطلاعات هفتگی را به خانه می‌آورد و از من می‌خواست آن‌ها را برایش بخوانم. با اینکه معنی بسیاری از واژه‌ها را نمی‌دانستم یا تلفظ درست آن را بلد نبودم مدام سرش را به تأیید تکان می‌داد و به اشتباهاتم لبخند می‌زد و آن‌ها را تصحیح می‌کرد. همین رفتار پدر باعث شد تند خوانی‌ام پیشرفت کند و کتاب‌ها را با سرعت بیشتری مطالعه کنم. در مدرسه هم بهترین ساعت کلاس برای من زنگ انشا بود. حتی با پول توجیبی اندکم کتاب‌های جیبی ارزان قیمت و مجله می‌خریدم مثلاً بخش داستان مجله دختران و پسران را بسیار دوست داشتم و دنبال می‌کردم. اولین داستان کوتاهم با نام "نگاه اکرم" در سال شصت در مجله زن روز چاپ شد اما ازدواج و مسائل مادر بودن بین من و نوشتن فاصله انداخت اما هیچ وقت مطالعه را کنار نگذاشتم تا اینکه سال‌ها بعد باز به سمت نوشتن برگشتم. هنوز هم بهترین لذت زندگی‌ام مطالعه است.

اصلاً چرا داستان می‌نویسید؟

همه چیز با یک فکر شروع می‌شود فکری که تصمیم می‌گیرید در قالب داستان آن را بیان کنید و تلفیقی از اندیشه‌ها، احساسات و تخیلات شماست. کودک و بزرگسال هم ندارد می‌تواند درباره کودکی باشد که از تنهایی به مرحله افسردگی رسیده یا می‌تواند درباره جوانی باشد در آستانه بحران. معمولاً آنقدر می‌نویسم و باز نویسی می‌کنم که به شدت از حجم داستان کم می‌شود. خودم فکر می‌کنم به خاطر علاقه‌ام به ایجاز باشد چون از پر گویی فراری هستم. همیشه می گویم وقتی می‌شود فکری، حسی یا ماجرایی را در یک قالب کوتاه منتقل کرد چرا با درازگویی حوصله خواننده را سر ببریم.

مشکلات نویسندگان در ایران چیست؟

اولین مشکل نویسنده بعد از نوشتن و چاپ اثر شروع می‌شود. نویسنده می‌نویسد و به قولی متنش را در دنیای نوشته‌ها رها می‌کند بلکه خواننده‌ای آن را دریابد. اگر خواننده متن را ببیند که چه بهتر اگر نبیند اول گرفتاری نویسنده است چون نویسنده که نمی‌تواند کتابش را برای دیده شدن دستش بگیرد و مدام آن را به اینجا و آنجا ببرد.

مشکل بعدی این است که همه آثار به صورت درهم قضاوت و داوری می‌شود و بعد با یک حکم کلی از دور دیده شدن خارج می‌شود. مثلاً یک اثر پلیسی در کنار یک اثر اجتماعی یا روانشناسی بررسی می‌شود یا به نویسنده می گویند داستان کوتاه طرفدار ندارد برو رمان بنویس و بعد که نویسنده رمان را می‌نویسد همان رمان نه چاپ و نه معرفی می‌شود.

چقدر این مشکلات می‌توانند نویسندگان را ناامید کند؟

ببینید اگر نویسنده عاشق مطالعه و نوشتن باشد و حرفی برای گفتن داشته باشد هیچ وقت ناامید نمی‌شود حداقل برای دل خودش می‌نویسد تا اینکه بالاخره خوانده شود. بهترین مثالش را از دنیای داستان می‌آورم از کتاب "بابا لنگ دراز" جایی که ناشر، اثرجودی را رد کرده و او درنهایت ناامیدی دست‌نوشته‌اش را داخل کوره موتورخانه می‌اندازد اما فردای آن روز با طرح داستانی جالب و تازه‌ای که به ذهنش رسیده از خواب بیدار می‌شود و شروع می‌کند به ساختن شخصیت‌های اثرش. چنین نویسنده‌ای نا امید نمی‌شود.

چرا مردم رغبتی به مطالعه ندارند؟

اگر این سؤال را از خود مردم بپرسید قطعاً به شما خواهند گفت مشکلات اقتصادی و درگیرشدن ذهن با این مسائل دلیل آن است اما به نظر من فعالیت در شبکه‌های اجتماعی هم رغبت مطالعه را از بین برده است.

حضور در فضای مجازی چقدر تأثیر گذاشته است؟

نویسنده با اشتراک گذاشتن بخشی از داستان خود در فضای مجازی می‌تواند حضور اثر خود را اعلام و به دیده شدن آن کمک کند.

به نظر شما مردم به بحث مطالعه علاقه‌مند خواهند شد؟

رغبت به مطالعه از کودکی آغاز می‌شود. چند وقت پیش از دیدن بچه‌های کتابدار خانه کودک واقعاً خوشحال شدم. اینکه کودکان برای کتابخانه‌ خود عضوپذیری کنند و در معرفی و مطالعه کتاب نقش داشته باشند از اقدامات خوب و بنیادین در این مسیر است‌ و آثارش در آینده معلوم خواهد شد.

آیا می‌توان بر اساس فرمول خاصی داستان نوشت؟

گمان نمی‌کنم. هیچ دستوری نمی‌تواند ضامن این باشد که اثر شما خوب از آب دربیاید. داستان نویسی در عین سادگی کاری پیچیده است. هر نویسنده از میان ماجراهای مختلف دست به انتخاب می زند بعضی با شخصیت، برخی با کشمکش و بعضی با حال و هوا یا دیالوگ و تصویر. مهم این است که داستان مورد نظر ارزش تعریف کردن داشته باشد و به خوبی هم بیان شود.

گفت و گو از: مهناز مصطفوی خبرنگار فرهنگ و هنر ایمنا

کد خبر 359759

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.