به گزارش خبرنگار ایمنا، انتظار اهل قلم داستان نویس اصفهانی بالاخره سرآمد و چشم به راهی آنان پس از چهار دوره جشنواره، برای رونمایی از "مجموعه داستان چهارگاه" به پایان رسید تا از قلم جوانان اصفهانی برای آنهایی که طالب داستان هستند، ارمغانی بینظیر و نو با سر و ریخت متفاوت ارزانی کند و در نهایت در شامگاه روز گذشته_ شنبه سوم آذرماه_ از این مجموعه رونمایی شد.
ذوقی و شوقی که در مراسم رونمایی در چهره و کلام دبیر جشنواره و صاحبان اثر دیده میشود، چهارگاه را اثری برای رفع تکلیف و درآمدن یک اسم و رسم ساده معرفی نمیکند بلکه به خوبی میتوان فکر، صبر و عمل ارزشمند پشتوانه آن را فهمید.
الهه رضایی، دبیر جشنواره داستان چهارگاه، راه سختی را که برای امروزِ این فرزند شایسته "قلمستان" پیموده است، اینگونه شرح میدهد "تهیه آن اصلا کار ساده ای نبود؛ داستان برمیگردد به نیمه دوم سال ۹۴ که شوق بهره بردن از استعداد جوانان اصفهان و اینکه میخواستیم بفهمیم داستان نویسی شهر چه حال و هوایی دارد، ما را به فکر چهارگاه انداخت؛ در دفتر تخصصی زبان و ادبیات و مرکز آفرینشهای قلمستان که زیرمجموعه سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری اصفهان است، شورایی تشکیل دادیم و پس از ساعتها حرف و نقد و نظر قرار شد مسابقهای فصلی برگزار شود."
او از اینکه چگونه چهارگاه، چهار گاه شد میگوید "در بهار ۹۵ اولین "گاه" در قالب داستان کوتاهِ کوتاه برگزار شد و بدون آنکه موضوعی انتخاب شود، هدف این بود که هر نویسندهای با هر اثری امکان حضور پیدا کند؛ حجم آثار آنقدر زیاد بود که انگیزه ما برای ادامه دادن بیشتر شد. قالب آزاد را در سه گاه دیگر نیز ادامه دادیم و در کنار آن در هر کدام محوریت خاص برای هر یک تعریف کردیم."
"گاه دوم در تابستان همان سال، با موضوع "اصفهان"، گاه سوم با موضوع "آداب، رسوم، سنت در گستره ایران، اسلام، اقلیتهای قومی و دینی" و در قالب داستان کوتاه اجرا شد. در گاه چهارم نیز با دعوت از "ماهنامه طنز نیمروز" در قالب طنز با عنوان "اصفهان شهری که هست" چهارگاه پایانی، داستانهای طنز را پذیرفت."
او که ریاست دفتر تخصصی ادبیات و زبان و مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان را نیز بر عهده دارد، حساسیتهای زیادی را برای آنکه چهارگاه به بهترین شکل جمع و جور شود به خرج داده است "در همه نهادهای دولتی که دست به برگزاری جشنواره میزنند، به دلیل مدیریتهای کوتاهی که وجود دارد، احساس میکنم ایراد عمده این است که جشنوارهها بدون اینکه نتیجه مهمی داشته باشد، برگزار و تمام میشود. برای اینکه از این آفت دور باشیم، در کنار برگزاری جشنواره، کارگاه نیز برگزار کردیم و برای حمایت از نویسندگان نو قلم، آثارشان را حتی اگر جزء برگزیدگان نبود چاپ کردیم اما در عین حال کیفیت آن را نیز مدنظر داشتیم؛ از طرف دیگر سعی شد آنانکه شاید همت چاپ آثار خود در مجموعهای مستقل را ندارند، در چهارگاه سهیم باشند."
بهتر از هر زبان دیگری، یک داستان نویس میتواند آنچه چهارگاه را ارزشمند کرده، توصیف کند، سلمان باهنر هم مینویسد هم نوشتن را یاد میدهد هم داوری میکند و از آنهایی است که کم زحمت برای چهارگاهِ چهارجلدیِ داستان اصفهان نکشیده است "یکی دو کار مشخص با نویسندگانی مشخص از صد سال پیش تا کنون در مکتب اصفهان وجود دارد که هرگاه در جمع داستان نویسان، قصد معرفی داستان نویسی اصفهان را داشتیم، مجبور بودیم از همان ها نام ببریم؛ اما حالا که چهارگاه آمده، آنقدر در فرم و محتوا رویکردی تازه را بهکار گرفته که به جرات میتوان آن را به عنوان نماینده داستان نویسی اصفهان معرفی کرد؛ مجموعهای که ویرایش هوشمندانه آن، به نوعی داستانها را نجات داده است"
او به نویسندگان و داستانهای چهارگاه بسیار امیدوار است و میگوید در سالهای آینده زیاد خواهید شنید "در اوایل قرن نوزدهم، عدهای جوان شلوغ و تازهکار رئالیست خواستند در مقابل غولهای اومانیسیسم مانند هوگو و گوته قد علم کنند و در نهایت برگ برنده آنها ستاره کردن و قهرمان بودن شهرها در داستانهایشان بود. در آثار آنها دیگر شهرها گورستانهای تاریک نبودند که انسان برای یافتن آرامش باید از آن فرار کند. در شهری که رئالیستها ساختند، نور و رنگی رویایی موج میزند و جایی برای زیستن است."
به نظر او این تجربه، ادبیات را متوجه شهرها کرد و آنها به کاراکترهای داستان تبدیل شدند، با فردیت، سن و سال و قیافه که میتوان در یک لحظه عاشق یا متنفر آن شد "باید داستان نویسی شهری را جدی بگیریم، آن هم کهن شهری مانند اصفهان زیرا ما از جایی که در آن زندگی میکنیم هرگز جدا نیستیم؛ آنچه چهارگاه آغاز کرده، دنبال کردن این هدف در قالبهای گوناگون است مثلا برای آدمِ عجولِ امروزی که دیگر حوصله خواندن "ابله" داستایوفسکی را ندارد، داستانهای کوتاهِ کوتاه را میتوان تجویز کرد."
چهارگاه نتیجه اعتماد و صبر در برابر اندیشه و عمل صاحبان قلم، در شهری است که دوستش داریم، شهری که اگر رنگ داستان بر آن نقش ببندد هرگز از بی رنگی و ناامیدی روزگار رنجور نخواهد شد چرا که داستانها از مردم و برای مردم نوشته و خوانده میشود.
نظر شما