۱۰ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۶
هنر یعنی زیبا آفریدن

فرصتی حاصل شد تا از دروازه دولتخانه صفوی به میدان جهانی نقش جهان گام بگذاریم و در میان عناصر چهارگانۀ این میدان و حجره های اطرافش بار دیگر هنر هنرمندان سپاهان را نظاره گر شویم و در چنین اعجابی انگشت به دهان بمانیم...

به گزارش ایمنا، گویا آسمان این میدان رنگی دگر دارد و آدمیانی که تار و پود گوشه‌ گوشۀ نقش جهان را بهم بافته اند از آنِ جهانی دیگر بوده و هنرشان را در این جهان به رخ آدمیان کشیده اند! اینجا غوغایی از هنر است، درست در نقطه ای از زمین که سیاحان از آن بسیار نوشته اند... یک سو سر در بازار قیصریه قد فراز کرده که نمایان کنندۀ بنیاد اصفهان بر برج قوس است، سویی دیگر عالی قاپویی که چونان دروازه ای بلند استوار است و آن طرف، مسجد جامع عباسی و آن سوتر مسجد فاخر و بدون منارۀ شیح لطف الله با آن گنبد یگانه اش چشم نوازی می کند و به راستی اینجا می توان شعرها سرود...

از کنار مسجد شیخ لطف الله به سرای اسپادانا وارد می شویم و میان جمعی از هنر و هنرمندانش نفسی چاق می کنیم. درست در ورودی این سرا حجره ای کوچک قرار دارد که گردانندۀ آن پیری است موی سپید که از هنر و هنرمندان ایران، تاریخی در سینه دارد. میهمانش می شویم. مرتضی مستغاثی بر روی صندلی کوچکی در حجره اش نشسته است و انواعی از آثار طراحی، نقاشی، خط و قلمزنی در این مکان کوچک اما پُر از دانش و فروتنی به چشم می آید. وی فعالیت خود در هنر را ابتدا در رشته قلمزنی آغاز کرد و طراحی را زیر نظر نقاش و نگارگر بلندآوازه اصفهان، حاج مصورالملکی آموخت و بعد از آشنایی با یک باستان شناس، فعالیت در خواندن و نوشتن خطوط باستانی را آغاز کرد.

این پیشکسوت هنر قلمزنی که بعدها راه خواندن و نوشتن خطوط باستانی ایران را پی گرفت و سرآمد شد، درخصوص قلمزنی ایران می گوید: «بهترین مدرک قلمزنی ایران به هزاره قبل از میلاد بازمی گردد که مربوط به گنجینه ای است که در شمال ایران به دست آمد و مارلیک نام دارد. در جام مارلیک فلسفه ای نهفته است و نشان می دهد هنر قلمزنی ایران باید از سال ها قبل شروع شده و به آنجا رسیده باشد. کم‌کم قلمزنی در آثار هخامنشیان دیده شد و سپس در قبل از اسلام به دوران اشکانیان و ساسانیان رسید، به خصوص بر روی سکه های به دست از این دوران ها هنر قلمزنی به خوبی نشان داده شده است. هرچند که سکه نقره را فینیقی ها زدند اما هخامنشان موفق به ضرب سکه طلا شدند که البته ضرب سکه در زمان اشکانیان و ساسانیان هم رواج داشته است و سپس قلمزنی در دوران اسلام ادامه یافت تا به اوج شکوفایی خود در دوره صفویه رسید.»

وی ادامه می دهد: «در دوره صفوی یکدفعه کار عوض شد و شاه عباس به اصفهان آمد و هنرمندان زیادی از هر هنری به این شهر آمدند و معروف شدند، البته خیلی از این هنرمندان در زمان شاه عباس راهی هند می شوند که کتابی با عنوان "راهیان هند" هم در این خصوص منتشر شده است. اما قلمزنی در زمان شاه عباس خیلی رشد کرد و آیات چهارده معصوم هم به دور ظرف ها به صورت قلمزنی نوشته شد. قلمزنی در دوره قاجاریه زیبایی دوره صفوی را نداشت هرچند که در این دوره خطاطان بسیار خوبی مثل میرزاغلامرضا و عباس نوری ظهور می کنند.»

این هنرمند تصریح می کند: «آن موقع که ما برای آموزش قلمزنی نزد استاد می رفتیم یک نفر نمی توانست بگوید مثلا یکسال پیش من کار کن، بلکه ما پیش یک استاد کار می کردیم و نقره اش که تمام می‌شد پیش یک استاد دیگر می رفتیم. من مدت ها در رشته قلمزنی کار کردم و بعد به باستان شناسی روی آوردم و تا قبل از روی آوردن به باستان شناسی، نسبت به این رشته خواب بودم، اما مطالبی آموختم که باعث بیداری من شد و از آن موقع تا الان در این رشته فعالیت کرده ام و امیدوارم تا زمانی که زنده هستم به فعالیتم ادامه دهم.»

وی می افزاید: «من کتاب های زیادی خوانده ام و جمله ای که "ویل دورانت" درباره هنر گفته است از دیدگاه من بهترین تعریف درباره هنر است، او مشرق زمین را مرکز علمی و تمدن بشر می داند و اشاره کرده که هنر یعنی زیبا آفریدن و این می تواند بهترین تعریف درباره هنر باشد.»

این پژوهشگر حوزه خطوط باستانی به جمله ای از "مهاتما گاندی" اشاره و تأکید می کند: امیدوارم همگی به این جمله گاندی که می گوید عقایدتان برای خودتان است ولی کشور به همه شما تعلق دارد، فکر کنیم.» سپس می گوید: «من تابلویی به صورت قلمزنی و با تصاویری از گاندی، لعل نهرو، محمدرضا پهلوی، داریوش، جان کندی، آبراهام لینکلن، چرچیل، مارکس، لنین، خروشچوف، مائوتسو، فیدل کاسترو، و لوبومبو و گاگارین را ساختم و افتخار می کنم که این افراد را درکنارهم در یک تابلو قرار دادم.»

مستغاثی می گوید: «تا قبل از سال ۱۷۰۰ میلادی همه چیز بر دوش نیروی بازوی انسان و حیوانات بود اما بعد از اختراع ماشین بخار انسان به لحاظ صنعتی پیشرفت کرد. حدود ۱۸ سال قبل کتابی به فارسی ترجمه شد که موج سوم نام داشت، در این کتاب آورده شده بود وقتی کار از بازوی انسان به ماشین بخار منتقل شد، تحولات بسیاری ایجاد شد اما حدود ۲۰۰ سال بعد ماشین بخار به ایران آمد و این در حالی بود که ایران همچنان در زمینه تلاش برای توسعه فنون خواب بود تا اینکه یکی از کارهایی که شاه اول پهلوی می کند این است که می گوید آنچه برای جهیزیه فوزیه می خواستند را در اصفهان تهیه کنند و به این ترتیب کارهای قلمزنی رونق گرفت و اثرهای خوبی تهیه شد و هنرمندان زیادی ظهور کردند مثل سیدشیرازی و حاج ابراهیم دایی زاده و بعد سبک ها ادامه پیدا کرد و تغییراتی در آن ها داده شد؛ ضمن اینکه طراحان خوبی هم پیدا شدند. ازطرفی آلمانی ها کارخانه ای را در اصفهان ایجاد کرده بودند و این هنرمندان را به آن کارخانه می بَرَند و کار یکدفعه عوض می شود یعنی سابق در قلمزنی قلم را مایل می گرفتند و می زدند و قلم عمود نبوده است، البته این را به استاد ذوفن نسبت می دهند ولی شاید قبل از ایشان هم استفاده می‌شده است.»

این هنرمند پیشکسوت قلمزنی و پژوهشگر حوزه خطوط باستانی ایران ادامه می دهد: «استاد ذوفن طراح خوبی هم بود و خیلی خوب است که قلمزن، طراح هم باشد و آن زمان آقای ذوفن و حاج مصورالملکی طراحان خیلی قوی بودند و من یکبار از حاج مصورالملک پرسیدم بعد از شما طراحی چه کسی قوی است گفت حاج تقی ذوفن.»

وی که از شاگردان حاج مصورالملکی نقاش و نگارگر شهیر ایران و اصفهان بشمار می رود و سال ها با استاد قلمزنی اصفهان علی ظریفی و استاد سفال زرین اسماعیل شیران رفت و آمد داشته است، تصریح می کند: «اگرچه در دوره قاجار خطاطان خوبی داشتیم اما ۲۰۰ سال از دنیا عقب افتادیم و در قلمزنی و نقاشی هر زمان یک طراح قوی داشتیم کار جلو رفت. در گذشته مس و نقره را آب می کردند تا آن ها را با چکش به ورق تبدیل کنند اما سال ۱۳۱۴ نوردی ایجاد شد که فلز را تا ۱۴ سانتی متر ورق می کرد که این کار در سرای تحدید اصفهان انجام می‌شد و به این ترتیب قلمزنی توسعۀ بیشتری پیدا کرد.»

این هنرمند ادامه می دهد: «ما در این کشور خیلی می توانیم کار کنیم، ایران خیلی عظمت دارد. خدا شاهد است که من برخی شب ها گریه می کنم و امیدوارم همه ایرانی ها جدا از هر عقیده ای که دارند، برای پیشرفت ایران فعالیت کنند. جامعه به خیرخواه نیاز دارد که کم وجود دارد. بیشتر کارهای هنری با این وضع اقتصاد درحال نابودی است.»

مستغاثی با اشاره به بازارچه بلند که در زمان گذشته مکانی مهم برای هنرمندان صنایع دستی و به ویژه قلمزن ها و زرگران بوده است، می گوید: «من ۱۳ سال در بازارچه بلند کار کردم که الان به آن بازار هنر می گویند، من نفر سومی بودم که به بازارچه بلند رفتم اما الان کسی در آن باقی نمانده است. اکنون بسیاری از هنرمندان در خانه های خود کار می کنند و چگونه می شود در یک خانه ۷۰ متری و با حضور خانواده به هنری پرداخت که هم برای خلقش به آرامش نیاز است و هم مانند هنر قلمزنی سروصدایی دارد که سبب آزار خانواده می شود. نکته دیگر، مسئله مالیات و بیمه است. زمانی که یک هنرمند به عنوان مثال اعلام می کند که فلان اثرش شش میلیون تومان است، دیگران تصور می کنند او میلیاردر است، در صورتی که این اثر درطول ماه ها و با وجود گرسنگی خلق شده است.»

وی می گوید: «استادی در دانشگاه اصفهان بود که خط پهلوی درس می‌داد و نامش دکتر آبادانی بود و فکر می کنم زرتشتی بود مرد بسیار شریفی بود. پسر من در مدرسه ای می رفت که پسر او هم می رفت و ما با هم آشنا شدیم. ایران دوست بود و من به واسطه او عاشق این کار شدم. قلمزن بودم در بازارچه بلند که با ایشان آشنا شدم. ۱۳ سال بازارچه بلند بودم و نفر سوم بودم که به این بازارچه رفتم. شش سال است که تصادف کرده ام و علیرغم این که در بیمارستان از من قطع امید نمودند ولی هنوز زنده ام و تا آخرین لحظه برای هنر و ایران تلاش می کنم. اگر همه ما از گذشته مان اطلاعات خوبی داشتیم بهتر فکر می کردیم. من یادگرفتم که کسی که بخواهد باستان شناس شود باید تعصب را کنار بگذارد، البته من بعدها به سنگ شناسی هم روی آوردم.»

وی درباره حاج مصورالملکی می گوید: «هر وقت به منزل حاج مصور می رفتیم دیوان شمس تبریزی جلویش بود، او خودش شاعر و رییس جامعه شعرا بود. طراح بی نظیری بود. پشت چهلستون کارگاه حاج مصورالملک بود و محمود دهنوی هم که بعدها دامادش شد آنجا بود. البته آن زمان حاج میرزا آقا امامی هم طراح خیلی خوبی بودند اما حاج مصورالملک چیز دیگری بودند. حاج مصور هشت ماه تخت جمشید را دید و طرحش را کشید و با این تابلو در نمایشگاه جهانی بروکسل برنده شد و جایزه گرفت. مرد بزرگی بود. هر وقت ما نمونه ای مانند حاج مصورالملک را داشتیم کار جلو رفت.»

این هنرمند اظهار می کند: «اگر مسئولین مشوق صنایع دستی و مشوق جوانان باشند، این هنر جلو می رود، عباس شیردل که رییس اتحادیه صنایع دستی اصفهان است در این باره بسیار زحمت کشیده ولی هنوز کاری پیش نرفته است. جوانان، دیگر به صنایع دستی روی نمی آورند و علت آن نیز عدم امرار معاش در این زمینه، عدم مکان برای تولید و موضوع بیمه است. چرا ما نباید دانشگاه های فنی داشته باشیم که به صورت جدی و به شیوه مهارت آموزی به امر آموزش صنایع دستی بپردازند و جوانان به آن وارد شوند! از سویی دیگر معتقدم به این که مدام در فکر گذشته باشیم، غلط است. ما باید جلو برویم و نگذاریم طرز فکر هنرمندان عوض شد و هنر خود را رها کنند و به شغل دیگری روی بیاورند.»

به گزارش ایمنا، قصد رفتن که می کنیم استاد مستغاثی استکانی را از چای پر می کند و ما برجای می نشینیم و با نوشیدن این چای، گرما را در این هوایی که رو به سردی رفته است حس می کنیم... خداحافظی که می کنیم استاد می گوید: «ما افرادی داریم که هنردوست هستند، افرادی هم هنرشناس هستند و وقتی کسی هنرشناس باشد به یک گیاه که نگاه می کند حکمتش را درمی یابد، اما باید ایران شناسان و ایران دوستان به صورت یک انجمن ملی در این حوزه وارد شوند و به ایران کمک کنند چرا که ایران به کمک آنها نیاز دارد و افسوس که پیران همه رفتند...»

گزارش از: شیرین مستغاثی، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا

کد خبر 357419

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.