به گزارش خبرنگار ایمنا، حاتمیکیا همواره تلاش کرده تا نوع نگاه خاص خود را به جنگ داشته باشد و در این زمینه تا حدی هم موفق عمل کرده است. چه مورد قبول ما باشد و چه نباشد، ابراهیم حاتمیکیا پس از چهار دهه فیلم سازی، از کارگردانان مهم سینمای ایران به حساب میآید.
اما رسیدن به این نقطه نمیتواند خالی از حاشیه باشد و اتفاقا فیلم ساز مورد بحث ما، همواره در این زمینه زبانزد بوده است. از توقیف فیلمهایش و اعتراضات و انتقادات همیشگی نسبت به فیلم سازان دیگر تا جنجالهای فجر سی و ششم و فریاد "وابسته" بودن برآوردن؛ ابراهیم حاتمیکیا همواره چه در متن و چه در حاشیه پررنگ بوده است.
اگرچه متن در کارهای حاتمیکیا عمدتا پیرامون جنگ رقم خورده ، اما بنظر میرسد که نگاه وی به موضوعات واحد در طول زمان متفاوت بوده است. شاید ابراهیم حاتمیکیا گرفتار تناقضی باشد که وی را از اینکه همواره در یک مسیر مشخص حرکت کند، باز میدارد.
نزدیکی و همذات پنداری؛ کلید پردازش قوی سوژه
با نگاهی به دهه اول فعالیت حاتمیکیا و مقایسه آن با آثار ابتدای دهه هفتاد میبینیم که تفاوتها میان «دیدهبان» و «مهاجر» با «بوی پیراهن یوسف» و «وصل نیکان»، فاصلهای به اندازهی "از کرخه تا راین" است. فیلمسازی که در دهه ۶۰ با دید باز به مقوله جنگ مینگرد، ناگهان در دهه ۷۰ رو به شعار دادن میآورد.
کاوه قادری، منتقد سینما، درگفت و گو با خبرنگار ایمنا در همین رابطه اظهار میکند: در «دیدهبان» و «مهاجر»، فیلم ساز با سوژه زندگی کرده است و به نوعی با آن همذات پنداری و رابطهای عمیق دارد ولی در «از کرخه تا راین» و «بوی پیراهن یوسف» بیشتر از آنکه سوژه را عینا درک کرده باشد، درباره سوژه شنیده و در نتیجه درک عینی ندارد.
قادری اضافه میکند: نتیجه دور بودن از سوژه، همانطور که در «وصل نیکان» میبینیم، این است که فیلمساز رو به جملات قصار و تضادهای غلو شده میآورد و فیلم به نوعی شعاری میشود، البته نه به این معنا که عامدانه رو به پروپاگاندا بیاورد.
فیلمسازی که عاشق جنگ نبود
وی درباره دیدگاه حاتمی کیا نسبت به جنگ ما را به دو فیلم مهم ابتدای راه فیلم سازی ابراهیم حاتمیکیا، یعنی دیده بان و مهاجر، ارجاع میدهد و میگوید: دیدهبان و مهاجر گفتمان ضد جنگ ندارند اما در ستایش جنگ هم نیستند. قهرمانان این دو فیلم بیشتر از آنکه قهرمانان جنگی باشند، تلاش میکنند که خودشان را با شرایط جنگ وفق دهند.
بعد از آن و در سال ۷۲، حاتمیکیا خاکستر سبز را میسازد. داستان فیلم در بحبوحه جنگ بوسنی اتفاق میافتد، موضوعی که فیلم سازان تمام دنیا برای به تصویر کشیدن جنایتها و کشتار مسلمانان، پیرامون آن گرد میآیند، اما حاتمیکیا بار دیگر نوع نگاه خاص خود را دارد و داستان عاشقانه رزمنده و زن بوسنیایی را روایت میکند.
تا شوند از باد، گاهی راست گاهی کج
حاتمیکیا برخلاف اکثر فیلم سازان مطرح، دارای نگرش خاصی نیست و در بررسی آثار دورههای متفاوت فیلم سازی وی، به وضوح میتوان نبود یک دیدگاه واحد را احساس کرد.
این منتقد سینما با اشاره به اینکه در آثار ابراهیم حاتمیکیا نمیتوان یک گفتمان خاص پیدا کرد، میگوید: حاتمی کیا همواره در مواجهه با مسائل، یک موضع احساسی و هیجانی دارد که در تلاطمهای سیاسی و اجتماعی این موضع تغییر میکند و در نتیجه تناقضات زیادی در گفتمان وی یافت میشود.
قادری ادامه میدهد: همین تناقضات را میتوان میان قهرمانان «موج مرده» و «چ» مشاهده کرد و یا در نمونهای واضحتر، تفاوت بیان "خیبری یا موتوری" در «آژانس شیشهای» با «بادیگارد» که در مورد دوم، قهرمان از تعیین موضع خود طفره میرود و بنظر میرسد که فیلم ساز به نوعی قصد پس گرفتن موضع قبلی خود را دارد یا دچار تردید شده است.
اسکار؛ اجنبی و سیاسی یا دلخواه و مایه حسادت؟
حاتمیکیا در سال ۹۰، در متنی به بهانه ستایش «یک حبه قند»، با به کار بردن عباراتی تند، اصغر فرهادی را فیلم سازی "تلخکام" و ایستاده در "صفِ سفارتِ خرسنشان" که "متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری" است خطاب میکند.
ابراهیم حاتمیکیا پیش از این نیز، در فیلم آژانس شیشهای، با استفاده از کاراکتری با مشخصات ظاهری مشابه عباس کیارستمی، به نوعی از این کارگردان ایرانی انتقاد میکند. شخصیت این کاراکتر با بازی مجید مشیری، کارگردانی است که قصد خروج از کشور برای حضور در یک جشنواره سینمایی را دارد.
با این اوصاف، احتمالا اگر لیستی از مخالفان داخلی جشنوارههای خارجی تهیه کنیم، نام ابراهیم حاتمیکیا در بالای این لیست قرار میگیرد. اما در سال ۹۳، هنگامی که موعد معرفی آثار به آکادمی اسکار فرارسید و نام فیلم «چ» در میان کاندیداها قرار داشت، حاتمیکیا بدون هیچ اعتراض و تلاشی برای خارج کردن فیلم از میان کاندیداها، در آستانه حضور در همان جشنوارههایی قرار میگیرد که پیش از این موضع تندی نسبت به آنها داشته است.
ساخت و پاختهای سیاسی و تاثیر آن بر گفتمان فیلم ساز
به اعتقاد کاوه قادری، حاتمیکیا یک مولف اصیل نبوده و نگرش ثابتی ندارد که بخشی از این مسئله ریشه در اهمیت دادن بیش از اندازه حاتمیکیا به ارتباط با جناحهای سیاسی دارد.
وی در رابطه با این موضوع، دو فیلم «موج مرده» و «روبان قرمز» را مثال میزند و اضافه میکند: هر دو اثر در زمان دولت اصلاحات ساخته شدند، دورهای که همه می خواستند طرحی نو در اندازند و نتیجه همین تلاشها برای روشنفکرانه عمل کردن، محتوای فیلم موج مرده میشود که عدهای آن را انتقادی و بعضا طعنهآمیز نسبت به ارگانهای قدرتمند کشور میدانند.
به نظر میرسد همان کارگردانی که تا زمانی اصلاحطلب خوانده میشد، از جایی به بعد، احتمالا پس از مورد هجمه واقع شدن در پی ساختن «دعوت» و «گزارش یک جشن»، تغییر موضع میدهد. گویا حاتمیکیا احساس میکند که از موضع قبلی نمیتواند گفتارش را به کرسی بنشاند و همین امر، زمینهساز روی گرداندن به سمت موضعی میشود که وی را قدرتمندتر میسازد و بدین وسیله میتواند موثرتر عمل کند.
حاتمیکیا دوباره تغییر موضع میدهد
یک بار دیگر باید به سینمای حاتمیکیا پیش از سال ۸۷ نگاه کنیم؛ همان طور که قادری میگوید "حاتمیکیا معمولا تلاش میکرد حتی اگر حرفی میزند که یک جناحی خوش دارد، جناح دیگر نیز ناراحت نشود." اما پس از آن زمان، یعنی اواخر دهه هشتاد، گویا شرایط برای کارگردانی که ترجیح میداد خود را مستقل و پشت و پناه "بچههای جنگ" معرفی کند و از جریان های سیاسی برائت جوید، تغییر میکند.
پس از ماجراهای جنجالی پیرامون گزارش یک جشن که اصولگرایان و تندروها شدیدا به ابراهیم حاتمیکیا تاختند، وی به کلی تغییر رویکرد می دهد. با آغاز به کار کردن سازمان "اوج" وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حاتمیکیا به سفارش این سازمان، سه فیلمی را میسازد که هر کدام به نوعی با آثار پیشین وی کنتاکت دارند.
قادری، منتقد سینما معتقد است: ابراهیم حاتمیکیا اکنون به یک فیلمساز سفارشی یا یک تکنسینِ صرف تبدیل شده است. فیلمسازی که با در اختیار داشتن بودجه کلان میتواند تکنیکهای سینمایی را با کیفیت بالایی در آثار خود بگنجاند، اما گفتمانی که حاتمیکیا به عنوان یک خُرده مولف در تعدادی از فیلمهای پیشین خود داشت، حالا در این آثار به کلی رنگ باخته است.
حاتمیکیا دیگر به وضوح به یک گروه و جناح خاص گرایش دارد و با فریاد زدن "وابسته بودن" در اختتامیه جشنواره فجر سال ۹۶، جای تردیدی باقی نمیگذارد. فریادهایی که البته نه طبعا مورد پسند جناح مخالف و نه بعضا مورد پسند جناح هوادار حاتمیکیا واقع نشد. فیلم سازی که جایزه خود را میگیرد و باز هم طلبکار است.
اگرچه تغییر دیدگاه امری طبیعی است و اتفاقا انتظار میرود که دیدگاه آدمی با گذشت زمان، پختهتر و قویتر شود، اما این موضوع، با داشتن موضعهای متعدد و متفاوت در طی زمان هم خوانی ندارد و چه بسا نشانه عدم ثبات و ناتوانی در پایداری بر اندیشه خویش باشد.
صحبت کردن درباره سینمای ابراهیم حاتمیکیا به سبب همین تغییر موضعهای متعدد، پیچیده مینماید. فیلم سازی که هیچ گاه در یک مسیر ثابت و مشخص حرکت نکرده است و آنچنان که پیداست، منتقدان دیروز وی، حامیان امروز سینمای حاتمیکیا هستند و بلعکس.
گزارش از: علی فتحی، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما