قرار نیست خاورمیانه روی آرامش ببیند

یک استاد روابط بین الملل دانشگاه اصفهان ابعاد مختلف داخلی و منطقه ای حادثه تروریستی اهواز را تشریح کرد.

به گزارش ایمنا، شهروز ابراهیمی در یادداشت خود که برای خبرگزاری ایمنا ارسال کرده، آورده است: حمله تروریستی در مراسم رژه نظامی در اهواز که متاسفانه به جان باختن حدود ۲۴ نفر از غیر نظامیان و سربازان و مجروح شدن تعدادی دیگر از مردم عادی منجر شد ،از دو جنبه قابل تأمل و تحلیل است؛ یک جنبه برمی گردد به تحولات پرآشوب منطقه که از چند سال گذشته (بطور مشخص از سال۲۰۱۱) در منطقه شروع شده و هجمه آن نه تنها کم تر نشده بلکه در جاهایی شتاب گرفته و بویژه که بازیگران منطقه را در قالب "موازنه تهدید" و "موازنه ترس" رویاروی یکدیگر قرار داده است. کنایه معنادار آن بطور کلی این است که ظاهرأ قرار نیست خاورمیانه روی آرامش ببیند. آمیزه ای از دولت های رانتی و غارتگر و دسپوتیسم با فرقه گرایی و تشدید فرقه گرایی به همراه "ناعقلانی بازیگران در کنش جمعی معطوف به همکاری" وهمین طور مداخله خارجی در طی چندین دهه ، این وضعیت خاورمیانه را تشدید نموده و چشم اندز مثبتی هم وجود ندارد. هرچند که در نهایت از این سیاهی و ظلمت ممکن است نور زاید و به قولی گاهی در پس نقمت ممکن است نعمتی باشد؛ هیچ چیزی بی هزینه نیست.

پس وجه اول این تحلیل، رویارویی بازیگران منطقه ای است که سعی کرده اند بی ثباتی داخلی خود را با بی ثباتی منطقه ای گره بزنند. ظاهرآ در محیط دسپوتیسم و اقتدارگرای منطقه ،تمایلی به پیوند دادن بی ثباتی داخلی با بی ثباتی منطقه ای برای رهایی از مشکلات و به منظور حفظ بقا وجود دارد. دشمن تراشی از خصیصه های پایدار بازیگران منطقه است. چنین ویژگی وقتی با ماهیت جهانی شدن و تغییر در هویت ها و در عصر خود بیگانگی ها پیوند خورده، ناامنی را در منطقه تشدید کرده است و یکی از پیامدهای آن روی آوردن به حملات تروریستی است. به احتمال زیاد بازیگران منطقه ای رقیب در پشت این حملات قرار دارند و طبیعتا واکنشی در برابر این رویارویی منطقه ای و درگیر شدن بازیگران در بحران های منطقه ای است.

در این وجه بزرگترین درس این حمله تروریستی برای ما این است که در نهایت دولت ها چاره ای جز روی آوردن به همکاری جمعی و حل کردن مشکلات مبتلابه فراملی همچون تروریسم ندارند. "عقلانیت فردی" بازیگران در چارچوب منافع ملی مضیق ، در نهایت سر از "ناعقلانی جمعی" برمی آورد که به نفع هیچ بازیگری نیست. بازگیران منطقه لازم است برای رسیدن به عقلانیت جمعیِ همکاری جویانه و دوری از عقلانیت تنگ نظرانه فردی، به راه کارهای جمعی بیاندیشند؛ همان راهی که اروپا بعد از جنگ جهانی دوم پیش گرفت و نتیجه به نسبت مطلوبی داده است.

وجه دیگر حمله تروریستی در اهواز- که گفته می شود جنبش الاحواز و همین طور داعش مسئولیت آن را برعهده گرفته اند- حاوی اشارات معنادار به ساخت سیاسی و مطالبات مدنی دارد. از سال ها پیش مکرر گفته ایم و نوشته ایم که متاسفانه بزرگترین چالش کشور ما و تمامیت ارضی ما، چالش واگرایی است. مقصر و مسئول اصلی این چالش نه واگرایان، بل تمامیت خواهان در ساختار سیاسی هستند. سوال این است که چگونه جنبش الاحواز( اگر واقعأ عامل حمله تروریستی بوده باشد) از یک جنبش مدنی و مطالبه گری به فاز نظامی کشیده شده است. چرا ما فرصت سوزی کرده ایم و فرصت مطالبه خواهی را تبدیل به تهدید کرده ایم.

بزرگترین درس این حادثه در این وجه این است که باید نگاه تمامیت خواهی را دور اندازیم و مطالبات مدنی، قومی، فرقه ای و ملیتی را در چارچوب "ایران برای همه ایرانیان"(نه در شعار و شوهای تبلیغات انتخاباتی) بلکه در عمل و با نهادسازی و در چارچوب قانون اساسی شکل دهیم و ترتیبات اجتماعی و اداری و سیاسی ایجاد کنیم که به قول رهبر اصلاحات، مخالف را تبدیل به منتقد و منتقد را تبدیل به هوادار نماییم. تشدید مرز کشیدن ها بین خودی و غیر خودی و گسترده کردن دایره غیر خودی ها می تواند یک جنبش مدنی را به تدریج وارد فاز نظامی و یک فرصت را تبدیل به تهدید کند. اگر چه باید برخورد قاطع با برهم زنندگان امنیت کشور و حملات تروریستی صورت گیرد، اما در کنار آن در افق میان مدت و بلند مدت لازم است تمهیداتی اندیشیده شود تا موج نارضایتی از جانب فرقه ها و اقوام گسترده نشود. بزرگترین خطر برای تمامیت ارضی کشور، تمامیت خواهی است و به قول پست مدرن ها قدرت مقاومت می آورد. نگاه انعطاف پذیر به اقوام و ملیت های داخل کشور در چارچوب " ایران برای همه ایرانیان" و نه برای فرقه و قوم خاص و ایجاد ترتیبات سیاسی، آموزشی و اداری می تواند تأثیر معجزه آسایی برای مشکل و چالش واگرایی باشد.

اصولأ انگاره ناسیونالیستی که در اروپای قرن هیجدهم و نوزدهم پرورش یافت در همان منطقه موجد جنگ های بزرگ شد و امروز آن ها آن انگاره را به دور انداخته و "کثرت گرایی" را جایگزین "ناسیونالیسم" تنگ نظرانه کرده اند. این نگاه تنگ نظرانه ناسیونالیستی متاسفانه در همه کشورهای منطقه خاورمیانه با شدت زیاد وجود دارد و بخشی از مشکلات منطقه که در قیام کشورهای عربی چهره خود را آشکار ساخت، از این انگاره ناسیونالیستی و بیرون گذاری فرقه ها، اقوام و ملیت های داخل یک سرزمین برخاسته است. از این منظر تمام کشورهای منطقه به خانه تکانی انگاره ناسیونالیسم نیاز دارند. لازم است کثرت گرایی را جایگزین ناسیونالیسم کرد. با نگاه کثرت گرایانه هیچ کس احساس نخواهد کرد که وطن متعلق به او نیست، اما با آن انگاره ناسیونالیستی مرتجعانه که مرزهای خودی و غیر خودی کشیده می شود، بیرون گذاشته شدگان و به حاشیه رفتگان نه خود را متعلق به کشور می دانند و نه کشور را متعلق به خود.

کد خبر 354366

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.