۱۶ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۸
حاشیه‌نشینی؛  از منظری دیگر

حاشیه نشینی یک بحران فراگیر شهری در عرصه جهانی است. کتاب «سیاره حاشیه‌نشینی: شهری ساختن جهان از بیرونِ اینجا» نوشته راجر کیل تلاش می‌کند دیدگاه‌های جدیدی را در خصوص این حاشیه‌نشینی‌ها مطرح کند.

حاشیه‌نشینی یا حومه‌نشینی پدیده‌ای است که با اسکان غیررسمی و بدون مجوّز گروه بزرگی از مردم در مکانی در کناره شهرها ایجاد می‌شود. در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۶ وزارت راه و شهرسازی تعداد حاشیه‌نشینان در ایران را ۱۹ میلیون نفر اعلام کرد. یعنی از هر چهار نفر ایرانی یک نفر در سکونت‌گاه غیررسمی زندگی می‌کند و حاشیه‌نشین است. این حاشیه‌نشینی تا حدودی با زاغه‌نشینی یا آلونک‌نشینی که در دهه‌های گذشته مرسوم بوده متفاوت است و در ایران نیز دیگر چندان نام و نشانی از آن نمی‌توان یافت و یا درصد بسیار پایینی از کل حاشیه‌نشینی‌ها را شامل می‌شود.

حالا می‌توان محلات غیررسمی در حومه شهرهای بزرگ مثلاً محلات متعدد منطقه ۱۶ تهران، زورآباد کرج، اخماقیه تبریز، خواجه ربیع مشهد، شیرآباد زاهدان را به‌عنوان مشتی نمونه خروار نام برد. در اصفهان نیز در میان مقامات مسئول پیشتر اشاراتی از وجود حدود ۴۰۰ هزار نفر حاشیه‌نشین به چشم می‌خورد. کتاب «سیاره حاشیه‌نشینی: شهری ساختن جهان از بیرونِ اینجا» نوشته راجر کیل تلاش می‌کند دیدگاه‌های جدیدی را در خصوص این حاشیه‌نشینی‌ها مطرح کند. او معتقد است نه به‌عنوان معضل شهرهای بزرگ که به این محلات باید به‌عنوان بخشی از واقعیت قطعی جوامع شهری اولا درک شوند و ثانیا به سمت حل مسائل آنان حرکت شود. این مروری است نوشته جنی مک آرتور یک استاد اقتصاد دانشگاه لندن.

کتاب سیاره حاشیه نشینی

کتاب سیاره حاشیه‌نشینی، نوشته راجر کیل، حاصل  تحقیقاتی هشت‌ساله درزمینه حاشیه‌نشینی شهرها در نقاط مختلف جهان، به‌منظور بررسی تنوع اشکال و همچنین سیر تاریخی، حاکمیتی و زیرساخت‌های آن است.
این کتاب، یک تألیف شسته‌رفته با ساختار خوب و منظم در مطالعات شهری است که اهمیت درک شیوه‌های روزمره حاشیه‌نشینی و نقش آن در شهرنشینی برای شهرهای آینده در سراسر جهان را نشان می‌دهد.

هرچند در سال ۲۰۰۸، جهان پا به «عصر شهرنشینی» گذاشت یعنی جمعیت شهری جهان از نصف جمعیت جهان گذشت ولی آمار نشان می‌دهد که این نیمی از مردم  که در مناطق شهری جهان زندگی می‌کنند درواقع بیشتر ساکن حومه‌ها هستند؛ یعنی علی‌رغم تصور رایج، که مراکز پرجمعیت جهان مانند هنگ‌کنگ، منهتن و لندن، روند شهرنشینی را به جلو می‌برند اما این حومه شهرها هستند که جمعیت افزون‌تر و موتور محرک افزایش جمعیت شهری جهان به شمار می‌روند. این کتاب مشارکت مختصر و ساختاریافته‌ای در تفکر شهری محسوب می‌شود که  نشان می‌دهد که چالش رشد شهری تنها یک مسئله عددی نیست بلکه تغییر شکل شیوه‌هایی زندگی و کار در شهرها را نیز شامل می‌شود.

سیاره حاشیه‌نشینی، رویکردی متفاوت نسبت به انتقادهای متداولی ارائه می‌دهد که حاشیه‌نشینی را شکل شهری مشکل‌ساز و پیش‌پاافتاده قلمداد می‌کند درحالی‌که حاشیه‌ها نباید اصولاً به‌عنوان یک پدیده خوب یا بد مورد بحث قرار بگیرد بلکه باید به‌عنوان یک واقعیت موجود پذیرفته‌شده و پیچیدگی‌های حاشیه‌ها نیز درک شود اگر که ما برای رسیدگی جدی به چالش حمایت از شهرنشینی پایدارِ همه‌جانبه و انعطاف‌پذیر صادق هستیم. این دیدگاه منعکس‌کننده  نظر اندی مریفیلد (۲۰۰۲) است  که نوع مرزبندی‌های سیاه‌وسفید تاریخی ازجمله شمال و جنوب، توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته و شهر و حومه شهر را به‌کلی مردود دانست.

بنابراین، کتاب سیاره حاشیه‌نشینی به مجموعه‌ای از استدلال‌ها در مورد توسعه محیطی و اقدامات روزمره در حومه شهرها می‌پردازد و به‌این‌ترتیب، به بحث جاری در موردبازسازی تئوری شهری و ارائه دیدگاهی جایگزین برای نظریه‌های شهرنشینی کمک می‌کند؛ درواقع این کتاب در رابطه با بحث شهرنشینی مسائل مهمی ارائه می‌دهد و برای تدارک برنامه‌های پژوهشی و روش‌شناسی، بسیار ارزشمند است. دیدگاه ارائه‌شده در این کتاب توصیف‌کننده انواع مختلف حومه سازی‌های کنونی است و به ارتباطاتی میان فناوری‌های زیرساختی و اقتصاد سیاسی توسعه شهری اشاره می‌کند.

این کتاب به لحاظ ساختاری با ترکیبی از فصل‌های مفهومی، موضوعی و تاریخی، که بر روند حاشیه‌نشینی در دسته‌بندی‌های حاکمیتی و زمین و زیرساخت آن، شکل‌گرفته است. فصل‌های اولیه، تئوری حومه‌نشینی و رویکردهای تجربی به حاشیه‌ها و فصل‌های بعدی، مطالعات موردی عمیق‌تری را در مورد مقایسه حومه شهر لیکودو کالیفرنیا و فرگوسن میسوری بررسی می‌کند.

این مقایسه‌ها تضادهای آشکاری را، حتی در بخش‌های حومه آمریکای شمالی، نشان می‌دهد: یکی از این تضادها مطرح‌شدن اغلب شهرها بر طبق الگوی تاریخی «پرواز سفید» و تفکیک به بخش‌های مجزا و چشم‌پوشی از بازسازی‌های جاری در مناطق حومه‌ای است. «پرواز سفید» بیانگر مهاجرت سفیدپوستان از مناطق داخلی شهرها به حومه‌های شهری از حوالی دهه ۱۹۵۰ میلادی است.

فرگوسن همچنین نوع جدیدی از حومه‌نشینی را معرفی می‌کند که دیگر با ویژگی‌های حومه‌ای خود یعنی «مرزهای خودکنترلی یا اولویت‌های سبک زندگی»، شناخته نمی‌شود؛ در عوض فقیرتر و متنوع‌تر و همان‌طور که در تیراندازی مایکل براون در سال ۲۰۱۴  و تظاهرات سال‌های ۱۵- ۲۰۱۴ نشان می‌دهد، محل خشونت پلیس و ناآرامی‌های گسترده است.

بررسی دقیق‌تر حومه شهر رمز و رازهای پیچیدگی‌های شهرنشینی را با وضوح بیشتری نشان می‌دهد. حومه‌ها، ضرورت ارائه راه‌حل‌هایی برای مدیریت وابستگی‌های متقابل میان مراکز شهر و مناطق حومه‌ای جدید را برای دستگاه حاکمیتی شهر ایجاد می‌کنند.

فرایند حومه سازی، اقتصاد سیاسی بزرگ‌تری را به‌واسطه توسعه امر مهاجرت و جابجایی شهروندان در اثر جریان سرمایه جهانی ایجاد می‌کند. چند مورد از کشورهای جهان‌سومی نیز نسبت به تعصب غالب غرب در تئوری شهری معترض‌اند. ازجمله‌ی این موارد، می‌توان به ظهور مفاهیمی مانند «دساکاوتا»، از جنوب شرقی آسیا اشاره کرد که باعث از بین رفتن وابستگی میان معیشت و محیط محلی شده است. ازجمله اینکه در دهلی، ایجاد تحول در کشت و کار زمین‌های حومه از اهمیتی هم پای شهرنشینی برخوردار است. تغییر این الگوها و نیز چند مورد گزارش‌شده از چین، نشان می‌دهد حومه‌ها به دلیل تحول آهسته زیرساخت‌های اساسی و امکانات رفاهی از شهر عقب ‌مانده‌اند.

بنابراین با در نظر داشتن ریسک‌های سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی گسترش شهرها، دیدگاه‌های حومه‌ای به بازنویسی تئوری شهری کمک می‌کنند. در این راستا، کتاب سیاره حاشیه‌نشینی  منبعی مفید برای محققان، به‌خصوص دانشمندان علوم اجتماعی است که علاقه‌مند به شهرها و زیرساخت‌ها هستند.

استفاده از اصطلاحات جغرافیای اقتصادی چون دیالکتیک، فرآیندهای گفتمانی، جهان‌بینی و تجدید ساختار اجتماعی در این کتاب نشان می‌دهد که کتاب مذکور در درجه اول برای دانشگاهیان مناسب است. این کتاب در وهله دوم از فعالان شهری ازجمله هنرمندان، وکلا، پزشکان و ... به‌خصوص آن دسته که فقط در مرکز شهر خدمت می‌کنند، انتقاد کرده و راهی ساده برای کنار گذاشتن ایده ثابت ماندن در شهر ارائه می‌دهد و پیشنهاد می‌کند آنها درک دقیق‌تری از واقعیت پیچیده زندگی در حومه شهر داشته باشند.

این کتاب به‌نقد دیدگاه‌هایی می‌پردازد که به‌نوعی نظریه تثبیت فضاها در مرکز شهر را برای مشاغل خلاقانه تجویز می‌کنند:

«جین جاکوبز که در رساله «تعصب شهری» اخیرا به نوشته‌هایی اقتصادی فراموش شده‌ای رجوع کرده و نیز ریچارد فلوریدا که با نظریه عوام‌زده‌اش در کتاب «طبقه خلاق»، هر دو به‌نوعی از تئوریسین‌های اقتصاد سرمایه‌داری شهری به شمار می‌روند، یک دیدگاه ترجیحی در اختیار قرار دادن فضاهای مرکز شهر به مشاغل و حرفه‌های خلاقانه‌ای که به‌نوعی موتور محرک برای یک تولید مجدد ابزار در جهت اقتصاد سرمایه‌داری شهری است، گرایش دارند.»

او از تحقیقات سوزان هال شاهد می‌آورد که چگونه بر مبنای چنین نظریه‌ای تخصیص حرفه‌های خلاقانه ازجمله شرکت‌های آی‌تی یا مراکز بزرگ هنری در هسته مرکزی لندن، اگرچه مورد تحسین واقع‌شده، اما در حومه شهر  به آن اهمیتی داده نشده است و در جای دیگر آورده که «همان‌طور که نوسازی مناطق مرکزی ادامه دارد، گسترش قلمرو شهری به‌واسطه افزایش بی‌رویه قیمت ملک و افزایش بیش‌ازحد تعداد مشاورین املاک، باعث خروج گروه‌های مختلف از مرکز شهر شده و درنتیجه حومه‌ها در حال تبدیل‌شدن به فضاهای مختلط از گروه‌های متفاوت شده‌اند.»

در این کتاب همچنین، مسائل مربوط به حاکمیت و برنامه‌ریزی شهری مطرح می‌شود و تمرکز محدود بر تراکم یا افزون‌شدگی را به‌عنوان اهداف پایانی برنامه‌ریزی به چالش می‌کشد:

«تراکم یا به‌طور ویژه‌تر ترجیح تراکم بالاتر نسبت به تراکم پایین‌تر مفهومی است که در حلقه‌های متخصصان شهری بسیار محبوب است. فهم چنین اشتیاقی برای افزایش تراکم جمعیت در هر کیلومترمربع از فضاهای شهری توسط متخصصان چندان دشوار نیست  چراکه عمدتاً بر شاخص‌های هزینه‌های خدمات شهری تمرکز دارند و ملاحظات مربوط به پایداری و انعطاف‌پذیری شهری را نادیده می‌گیرند.»

در این کتاب، کیل استدلال‌های هنری لوفور را هم‌راستا با زمینه سیاسی جاری در غرب و تحولات سیاسی آمریکای شمالی و بریتانیا ارائه می‌دهد.

او دراین‌باره نوشته است «تقسیمات جغرافیایی در برخورد با رأی‌گیری  رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و نیز انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده، واکنشی بود از سوی افرادی که خارج از مرکز شهر بودند، مشابه آنچه لوفور در اواسط قرن جاری درباره  پاریس می‌نویسد: «اکنون باید درک کنیم که دنیای سیاسی ما که محدود به شهری بود اکنون پا را فراتر از مراکز گذاشته است.»

درنهایت پیامی که دیدگاه ما را از مرکز به دیگر قسمت‌ها متوجه می‌سازد، در سراسر کتاب تکرار می‌شود و تحقیق برای توسعه مفاهیم نظری و تجربی شهرک‌های حومه‌ای، با توانی بالقوه  ادامه می‌یابد. نتیجه ساده است اینکه نادیده گرفتن واقعیت‌های فاز فعلی شهرک‌های حومه و حاشیه‌ای شهرها و اقدامات روزمره کسانی که در حومه شهر زندگی می‌کنند، در آینده به زیان شهرها تمام خواهد شد.

کد خبر 350264

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.