شهدا رفتند تا ایمان نرود

ببین که فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل‌وار به قربانگاه آزمایش می‌شتابند و پیروزمندانه جان می‌گذارند، می‌سوزند تا با کفر نسازند، می‌روند تا ایمان نرود، می‌میرند تا چراغ توحید نمیرد و نگاه کن که اسطوره‌های شهادت چگونه حیات را به بازی و مرگ را به اسارتشان در آورده‌اند.

به گزارش ایمنا، احمد، برادر معصومه، دختری که در ابتدای جنگ تحمیلی به اسارت عراقی‌ها در می‌آید و سه سال از جوانی‌اش را در زندان‌های رژیم بعث در حالی که تا مدت‌ها خانواده از او بی‌خبر بوده‌اند می‌گذراند، پس از مدت‌ها که خانواده از زنده بودن دخترشان آگاه می‌شوند فرستادن نامه‌ها به سوی هم آغاز می‌شود؛ آنجاست که معصومه می‌فهمد در ازای آزادی او، برادرش احمد، فدا خواهد شد؛ شاید مادر هوای دخترش را بکند، اما نمی‌تواند از فرزندانش برای خدا نگذرد؛ همانگونه که در نامه‌اش به معصومه می‌نویسد «خدایا تو دخترم را به من زنده برگردان، من سهم خودم را از پسرانم می‌دهم و تو از من بپذیر»؛ به قول مادر مثل اینکه همان لحظه مرغ آمین بالای سرم نشسته بود و گفت «آمین»، آزادی تو را به خونبهای برادر شهیدت از خدا پس گرفتم.

آری احمد آباد جدای از اینکه خدایش او را برگزیده بود، خونبهای خواهرش هم بود، در واقع مادرش فدایش کرده بود، اما گویی احمد و معصومه جدای از هم نیستند، هر دو در یک راه قدم برداشته‌اند تنها مدل زیستن‌شان متفاوت بوده است، یکی شهادت و دیگری اسارت؛ تفکر احمد جدای از معصومه‌ها و احمدها نیست، همه در مسیر آرمانشان قدم برداشته‌اند، همانگونه که خون هر شهید، دل هر رزمنده و جان هر اسیر آرمانگرایی را به ذهن متبادر می‌کند. تفاوتی ندارد زندگینامه و وصیت‌نامه شهدا را بخوانی یا سیره جانبازان و اسیران و رزمندگان را، همانانی که تا پای جان در راه خود ماندند و هیچگاه راه خود را رها نکردند و مبارزه را مسیر زندگانی خود قرار دادند، سیره هر کدام را که بخوانی به آرمانگرایی آنها در عین تنهاییشان پی می‌بری، چراکه عقیده داشتند باید شهید شوند تا فردا بماند و بمانند تا فردا شهید نشود؛ همان سیره‌ای که در وصیت‌نامه شهید احمد آباد هم به نمایش در آمده است:        

«بسم رب الشهدا و الصدیقین

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ

حمد و ستایش خدایی را که حمد و ثنای گویندگان او را نمی‌رسد و کافی نیست، حمد و ستایش پروردگاری که تمام شممار لشکریان دنیا نمی‌توانند نعمت‌های او را شمارش کنند و حمد و ستایش و حمد و ستایش آن خالقی را که تمام کوشندگان نمی‌توانند حق او را ادا کنند. به نام خدای شهدای گلگون کفن، به نام معشوق شهیدانی که با خون خود اسلام را جان بخشیدند، به نام معبود مادرانی که زحمات چندین ساله خود را فدای مکتب کردند، به خدای یارانی که در انتظار آقا امام زمان (عج) هستند و به نام معشوق عاشقان حق.

اکنون که دست را با قلم همراه می‌کنم شاید لحظات قبل از کار باشد، کاری توام با هجرت است، هجرتی باوقار، وقار از جهت لقاء یار، آری، الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ اوست خدایی که مرگ و زندگی را آفرید تا آزمایشتان کند که در صحنه پیکار حق و باطل کدامین از ما نیکوکارتر است. ببین که فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل‌وار به قربانگاه آزمایش می‌شتابند و پیروزمندانه جان می‌گذارند، می‌سوزند تا با کفر نسازند، می‌روند تا ایمان نرود، می‌میرند تا چراغ توحید نمیرد و نگاه کن که اسطوره‌های شهادت چگونه حیات را به بازی و مرگ را به اسارتشان در آورده‌اند، اینان نامشان موحد، کتابشان قرآن، پیامشان ایمان، حرفشان قیام، راهشان اسلام، امامشان امام، سلاحشان تقوا و درسشان جهاد و مقصدشان شهادت است.

به راستی که آخر مأموریت این وارستگان و عاشقان اللهی شهادت است و همواره در کشاکش زیستن در این دنیا این واژه را با روحی آگاه و پاک‌طلب می‌کنند، بارالها یارانمان، یاران را ربودند، آری ما «تنها» بودیم، «تنها» شدیم؛ مهاجران رفته‌اند و بی‌انصار شدیم، دلاوران قبله نور در نبرد با ظلمت به دشت روشنایی سفر کردند، رفتند تا چونان ستاره‌ای در آسمان تیره به درخشش در آورند تا همانند شمعی که می‌سوزد تا چشم‌ها روشن و بینا گردد و نور هدایت دیگران شود.

پروردگارا به فرشتگانت بگو که «إِنِّی‌َّ أَعْلَم‌ُ مَا لاَ تَعْلَمُون‌« و بگو که تقوا و عشق و ایثار و جهاد و تلاش خلیفه های خالص تو را ببینند و به محمد بگو که پیروانش حماسه آفریدند و به علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین بگو که خونش همچنان در رگ‌ها می‌جوشد؛ خدایا به برگ‌ها بگو که فروریزند و به پرندگان بگو که پرهایشان را با خون شهیدان رنگین کرده و در دل آسمان به پرواز در آیند؛ هر پرنده‌ای پیام‌آور عقیده و جهاد برای دیگران باشد.

ای امت حزب‌الله و خلق قهرمان و مسلمان، ای ایثارگران این مقطع سرخ تاریخ به خدا بچه‌های شما، اینجا به عشق شهادت و لقاء یار، هر سختی را تحمل می‌کنند تا آنجا که به آخرین منزل رسند؛ بدانید که یاران همه به سوی مرگ رفتند، در حالی که نگران فردا بودند، فردایی که همه اعمال یکجا خود را متجلی ساخته و آدمی نمی‌تواند زرق و ریا را سلاح دفاع از خود سازد؛ چه حسابگر از همه چیز آگاه است؛ بدانید که نباید به دنیایی که از آن دست خواهید کشید آلوده شوید و آخرتی که به آن منتقل می‌شوید تباه سازید.

ای بندگان خدا بدانید که وسیله شکیبایی بر طاعت خدا و دوری از معصیت و نافرمانیش نعمت‌های او را بر خودتان تمام گردانید و چه به شتاب می‌گذرد، ساعت‌ها در روز و روزها در ماه و ماه‌ها در سال و سال‌ها در عمر، پس آگاه باشید که فردا به امروز نزدیک است، پس امروز آنچنان باید زیست که گویی ثانیه‌ای بعد فردا خواهد رسید، بنابراین ای خدا تو که کریمی و بزرگی و می‌دانم که می‌دانی که خطاکارم و در عمل به نصایح تو کوتاهی به خرج دادم و چه کنم که بندگی طاعتم کم است.

ای پوشاننده عیب‌ها ببخش گناهانم را، خدایا مرا لحظه‌ای به خود وامگذار چراکه حجاب‌ها قلبم را گرفته و نمی‌گذارند تا تو را ببینم اما با تمام اوصاف از تو می‌خواهم که مرگ پرافتخاری که همانا شهادت نظیر مردان پاک است نصیبم گردان، زیراکه می‌دانی امثال ما از مردن هراسی ندارند و پنداری چون شمع ذوب می‌شویم اما از این می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر هم نسوزیم که روشنایی می‌رود و جای خود را به شب می‌سپارد، چه باید کرد؟ هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود.

خدایا، بارالها نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند، خطابم بیشتر با دولت‌مردان ماست که نکند شیطان‌های کوچک با خون این فرزندان عزیز خان شوند، و نکند زمین خون‌رنگ به تسخیر هواداران نیرنگ در آید و شهادت این عزیزان پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاریشان را با صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگی‌مسلکان افتد و خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش‌باوران غرب کام گیرند، نه، نه خدایا، پروردگارا هرگز، مردان مسئول باید آنطور باشند که خدا می‌خواهد، امروزمسئولیت شما سنگین است، مسئولیتی که علی بعد از پیام‌آور بر دوش داشت.

برادران بدانید که خواست علی این ابرمرد تاریخ  شیر روز و شاهد شب و تشنه عشق الهی و سیراب از غم و غصه برای مکتب ایجاد جامعه‌ای نمونه جامعه‌ای خالی از هر ظلمی، خالی از خواسته‌های نفسانی و خالی از بهره‌کشی انسان از  زورگویی بنده‌ای بر بندگان و رسیدن به معرفت و قرب الهی است.

وبالاخره برداران می‌خواهم بگویم که برای مستضعفان کار بی‌منت کنید و در آخرین سخن می‌خواهم که این امت و دولت اسلامی همواره پشتیبان ولایت فقیه و روحانی به خصوص این اسطوره مقاومت و نائب بر حق امام زمان (عج) باشند، که همانا اطاعت از خداوند متعال است.

اما صحبتی چند با خانواده‌ام دارم؛ پدر و مادر عزیزم می‌دانم که غم از دست دادن یک فرزند به شما بسیار مشکل است اما باید بگویم که عمر دنیا کوتاه است، بالاخره آدمی یک روز آمده و یک روز هم از دنیا می‌رود چه بهتر که مرگ با توشه و در راه الله باشد، عزیزانم نمی‌خواهم بگویم که مرا فراموش کنید، اتفاقا برعکس همیشه مرا به یاد داشته باشید و از اینکه خدا این نعمت را به شما ارزانی داشته و شما را از این ثواب برخوردار گردانیده کمال تشکر را از او کنید و نکند خدای ناکرده اجر و منزلت خود را در برابر پروردگار از میان ببرید و باو قار و افتخار به همه بگوید که فرزندی به نام احمد داشتید که جان خود را آگاهانه در به ثمر رسیدن حکومت اسلامی هدیه کرد.

این راه را خود انتخاب کردم و به قول معلم شهید، شهادت یک انتخاب است و هیچ عامل دیگر نمی‌تواند اسباب آن شود، پس نگران این مطلب نباشید، که خدا بر همه چیز آگاه است و این آگاهی را بر رهروانش الهام می‌بخشد، و اما خواهران و برادران قهرمان محرومان را دریابید و هموراه بوی خدا را حس کنید تا انسانیت در جسمتان حل شود و جزء وجودتان شود، برادران بدانید آرمان مولا علی این بود که گرسنه‌ای در زمین وجود نداشته باشد سعی کنید همنشین فقرا باشید، خواهرانم شما نیز با رایت و حفظ اصول و شرع اسلام سنگری محکم برای مؤمنان و سلاحی کوبنده برای آنان باشید، و به خصوص به خواهر کوچکم دلم می‌خواهد که همیشه نام من و حرکت و کارم در ذهن تو باشد تا ملکه ذهنت باشد، دیگر فکر یاریم نمی‌دهد و نمی‌دانم چه بگویم در حالی که در قلبم برایتان سخن‌ها دارم.

بزرگ شدن برای من هدف نبود، بلکه وسیله‌ای می‌خواستم برای مکتبم و مکتب انسان شدن و خدمت به محرومین و هم‌اکنون که در این راه قدم نهاده‌ام افسوس که و دریغ می‌خورم که ای کاش یک جان بیشتر داشتم تا قربانی رسالتم و خدایم کنم و در آخرین صحبت از دوستان می‌خواهم که نیازهای هر زمان را به خوبی درک کنند و بدانید که اسلام وسیع‌تر از برداشت‌های سطحی است و سعی کنید فرهنگ و جامعه و سنت این مردم را به خوبی مطالعه و درک کنید و از انزوا پرهیز کنید و شهیدان یک وصیت بزرگ دارد و آن اینکه خدایا امام را نگدار و قیامش را به قیام آقا امام زمان (ع) متصل کن و خدایا، برخیزان آتش خشم مجاهدان را و درهم کش چهره منفور ظالمان را که پرچم توحید عاشقان، کافران را مهلت نخواهد داد. احمد آباد- دوم دی‌ماه 1365».               

کد خبر 347279

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.