به گزارش خبرگزاری ایمنا، وی در چنین روزی، ششم ژوئن ۱۸۷۵ در لوبک آلمان متولد شد. او فرزند دوم پدری تاجر و سناتور بود. وی در پانزده سالگی پدرش را از دست میدهد و مادرش به همراه سایر فرزندان خانواده به مونیخ نقل مکان میکنند، جایی که "مان" نیز بعدها به آنها میپیوندد و برای مدتی به عنوان کارمند در اداره بیمه که مدیر آن از آشنایان پدرش بود، کار میکند. در این مدت او که به دنبال پیداکردن شغلی در حرفه خبرنگاری بود، دورههایی مانند تاریخ، اقتصاد، تاریخ هنر و ادبیات را در دانشگاه میگذراند. در همین فاصله او یک سالی را نزد برادرش هاینریش که چهار سال از او بزرگتر بوده است میگذراند. در همین ایام درحالیکه توماس مان تنها ۲۳ سال سن داشت، اولین مجموعه داستانهای کوتاهش به نام "آقای فریدمن کوچک" چاپ میشود و اولین دستنوشتههای رمان معروفش "بودنبروکها(زوال یک خاندان) " را آغاز میکند که بعدها او را به شهرت فراوانی میرساند.
این نویسنده معروف آلمان در سال ۱۹۰۵ با دختر استاد ریاضیات دانشگاه مونیخ ازدواج میکند یعنی نوهی یکی از مشهورترین خبرنگاران برلینی که همسرش نیز نقشی کلیدی را در جنبش حقوق زنان آلمان داشت. ماحصل این ازدواج شش فرزند بود، سه دختر که بزرگترین آنها وارد دنیای تئاتر شد و سه پسر که بزرگترین آنها خود را وقف ادبیات کرد.
توماس مان در سال ۱۹۰۹ رمان "اعلی حضرت" را منتشر میکند که بعدها اقتباسی سینمایی از آن نیز تولید میشود. در سال ۱۹۱۱ او رمان "اعترافات فلیکس کرول" را مینویسد که در واقع یک پارودی است. این رمان به زعم خود نویسنده یکی از شخصیترین نوشتههای اوست که رویکردش را به سنت که در واقع همزمان هم آن را دوست دارد و هم آن را مخرب میداند، نشان میدهد. دو سال بعد "مرگ در ونیز" منتشر میشود، رمانی که وقتی این نویسنده بزرگ آلمانی بخشهای پایانی آن را مینوشت، ایدهی اثر معروفش یعنی "کوه جادو" را مییابد. در همین زمان جنگ جهانی اول مانع او میشود تا بتواند اثر بعدی خود را خلق کند چراکه به گفتهی خودش جنگ او را مجبور کرد تا ارزیابی دوباره و دردناکی از پیش فرضهای بنیادینش بکند که در نهایت منجر به جستجویی انسانی و فکری در او شد که حاصل آن در سال ۱۹۱۸ با عنوان "ملاحظات یک مرد غیرسیاسی" منتشرشد.
توماس مان بعد از جنگ جهانی اول به مجموعه سخنرانیهایی در خارج از آلمان دعوت شد. در همین ایام بود که او توانست بالاخره اثر دو جلدی خود "کوه جادو" را در سال ۱۹۲۴ منتشر کند که بلافاصله توانست توجه و علاقهی عموم را به خود جلب کند. در خلال این سالها تا پیش از آغاز جنگ جهانی دوم توماس مان به کشورهایی مانند هلند، سوییس، دانمارک، انگلستان و فرانسه سفر میکرد و به ارایه سخنرانیهای مختلف و مقالات مختلف مشغول بود و در سال ۱۹۲۹ برنده جایزهی نوبل ادبیات به خاطر رمان "بودنبروکها(زوال یک خاندان) " شد. این رمان دستمایه اقتباس دو فیلم سینمایی نیز شده است که یکی در سال ۱۹۲۳ و به صورت صامت و دیگری در سال ۲۰۰۸ و به کارگردانی هاینریش برلوئر ساخته شد.
پس از به قدرت رسیدن نازیها او مجبور به ترک وطنش شد. "مان" که گسترش فاشیسم را پیشبینی کرده بود و نسبت به آن هشدار داده بود، مبارزاتش را با فاشیسم و نازیسم از طریق مقالات و سخنرانیهایش ادامه داد. او مدتی در امریکا زندگی کرد و در نهایت در زوریخ ساکن شد و در ۱۹۵۵ در سن هشتاد سالگی چشم از جهان فرو بست. در ۱۹۴۹ جایزهی گوته را به او اهدا کردند. در میان آثار سالهای پایانی زندگی او میتوان به رمان "لوته در وایمار" اشاره کرد که شخصیت اصلی آن گوته است، در این رمان که داستان بازگشت دو دلدار پس از سالهایی طولانی است، تصویری نبوغ انگیز از گوتهی پیر را به تصویر میکشد. در سال ۱۹۷۵ بر اساس این رمان فیلمی به کارگردانی اگون گانتر ساخته شد. اثر دیگر توماس مان در این سالها، رمان "یوسف و برادرانش" است که روایتی برگرفته از تورات است که با نگاهی روان شناختی و اسطورهای ارایه میشود.
بسیاری از آثار این نویسندهی بزرگ آلمانی در ایران ترجمه و چاپ شده است که میتوان به آقای فریدمن کوچک، کوه جادو، بودنبروکها، نابغه ی خردسال، پیشخدمت و شعبده باز اشاره کرد.
منبع:
Frenz, Horst.1999. Nobel Lectures 1901-1967: World scientific publishing
نظر شما