به گزارش خبرنگار ایمنا، دلدادگی با خدا زمان و مکان نمیشناسد اما برخی اوقات پرندۀ دل، قدرت بیشتری برای پرواز به سوی دلبر مییابد؛ دل شب، هنگام سحر... شاید بههمین خاطر است که معشوق، عاشق دلباخته را در سکوت شب به راز و نیاز با خود دعوت میکند، یعنی میخواهد هرطورکه هست بندهاش از میهمانی جا نماند، گاهی او را یکسره تا سپیده سحر بیدار نگه میدارد و گاهی او را با صوت قرآن و اذان بیدار میکند، پیش از این هم خداوند بندهاش را از میهمانی محروم نمیکرده، نوای مناجات دیگران، یادآور دعوتی بوده از سوی خدا... اما از آنجایی که هم میهمانی از سوی خدا است و هم دعوت آن، دوست ندارد دعوتشدۀ او، آغاز میهمانی را از یاد بَرَد و در آن شرکت نکند و یا در نهایت به میهمانی برود و روز سختی را پشت سر بگذارد، بههمین خاطر است که یادآوری آن دعوت را هم بر عهده میگرفت و به این ترتیب نوای سحریخوانها در هر کوی و برزنی جاری میشد اما با گذشت زمان، این شیوه یادآوری، کمی تغییر کرده است و اکنون خانهها به شکلی دیگر میزبان این نواها هستند.
مناجاتی که در سحر بر لبها نقش میبست و در دلها تجلی میکرد؛ در گذشته روی پشت بامها تکرار میشد و اکنون در وسایل ارتباطی همچون رادیو و تلویزیون جاری میشود. نامش را «سحریخوانی یا سحوری خوانی» گذاشته بودند؛ افرادی داوطلب میشدند برای خواندن دعا و مناجات و هرگونه مدح دلنشینی در ستایش خدا، آنهم روی پشت بامها... اهالی محل هم منتظر صوتشان بودند، با این نواها بود که از خواب شیرین غفلت بیدار میشدند و پیش از تغذیه جسم، روح را تغذیه میکردند.
سحریخوانی، مردم را در ماه رمضان سحرخیز میکرد که هم دلیلی بر سحرخیزی خودشان میشده و هم دیگران را به استقبال یک روز دیگر از ماه رمضان فرا میخواند. این فراخوان که همراه با دعا و مناجات بود از شعر و ادب در مدح خداوند نیز خالی نبوده است، شعرهایی از خواجه عبدالله انصاری و امثال او که معنایش دست کمی از مناجات مرسوم و معمول نداشته است.
آنچه میخوانید گفتوگوی خبرنگار ایمنا با حسن منصوری، پژوهشگر عرصه موسیقی درباره آیین سحریخوانی در ماه مبارک رمضان است که سحریخوانی را جدای از موسیقی نمیداند و اثرگذاری دعاها را ضمن برکت الهیشان، از لحن آهنگین آنها میداند.
سنت سحریخوانی چیست و آیا اکنون هم انجام میشود؟
این سنت که خواندن دعاهای مفاتیح از جمله دعای سحر بوده است، بیشتر در مذهب شیعه رواج داشته است. به این معنا که در هنگام سحر دعاهایی توسط کسانی که سواد عربی کمی هم داشتهاند روی پشتبامها خوانده میشده است. این آیین سبب میشد که مردم از خواب بیدار شوند و با سحریخوان همراهی کنند و سپس سحری بخورند و برای روزه گرفتن آماده شوند. اما پس از اینکه دوره تجدد شروع میشود این سنت کمکم از میان میرود و جای خود را به لوازم صوتی و تصویری همچون تلویزیون، بلندگو و رادیو میدهد. البته اکنون هم این سنت در روستاهایی که کمتر لوازم صوتی دارند، در میان برخی قدیمیها که به ثواب سحری خواندن معتقدند رواج دارد.
پیشینه سحریخوانی به چه زمانی بازمیگردد و بیشتر در چه مناطقی رواج داشته است؟
از آنجایی که این آیین بیشتر در میان شیعیان وجود داشت تنها محدودۀ سرزمین ایران را در بر نمیگرفته و به جهان شیعه اختصاص داشته است، اما ورود این آیین به سرزمین ایران به دوره صفویه برمیگردد چراکه در این زمان بود که تشیع به عنوان مذهب رسمی در مملکتی همچون ایران معرفی شد. شاید پیش از آن کشوری نبوده که مذهب رسمی آن تشیع باشد و بیشتر مردم آن شیعه باشند اما هنگامی که ایران خود را از جهان اسلامی که به دولت عثمانی معروف بود، جدا کرد و جنگهایی را با دولت عثمانی پشت سر گذاشت، برای شیعه کردن مردم از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد. هرچند اکنون هم مردم برخی مناطق، اهل تسنن هستند اما از دوره صفویه و قاجار به بعد کشور را میتوان به عنوان کشور شیعی مستقل با حکومتی شیعی آن هم از نوع اثناعشری دانست.
اگرچه روزهداری در همه ادیان و مذاهب وجود داشته و دارد اما آیین سحریخوانی تنها در جهان شیعی رواج داشته چراکه به عنوان نمونه اهل تسنن در زمینه دعاخواندن عقایدی متفاوت از عقاید شیعه دارند، با این حال در برخی مناطق که شیعهنشین هم بودند سابقه سحریخوانی وجود ندارد، شاید تقیه میکردهاند اما برای بیدار شدن و مناجات کردن و سحری خوردن جایگزینی همچون رصد آسمان و ستارگان داشتهاند، یعنی مناطقی که نه سحریخوانی رواج داشته و نه وسایل ارتباطی و الکترونیکی وجود داشته با رصد ستارگان، متوجه آغاز سحر میشدهاند. البته برگزاری این آیین به صورت خودجوش بوده است و افراد بهصورت داوطلبانه برای مناجات اقدام میکردهاند، یعنی اینطور نبوده که دیگران تعیین کنند که چه کسی موظف به انجام آن است.
سحریخوانی چه تاثیری بر انسان داشت و آیا میتوان این تاثیرات را مانند دعا و مناجات دانست؟
ما نمیتوانیم منکر تأثیرات ادعیه باشیم اما معتقدم شناخت ادعیه با موسیقی همراه است، شاید سحریخوان به خاطر سواد کم به معانی آن پی نمیبرده اما نوای دعاها خود به خود انسان را به عالمی دیگر میبُرده است. یعنی میان افراد و دعاها همحسی ایجاد میشده که این همحسی را موسیقی ایجاد میکرده است. البته سحریخوانی منحصر به ادعیه نبوده و اشعار مذهبی و دعایی هم در هنگام سحر خوانده میشده است. این اشعار که به زبان فارسی بودهاند ریشه در مهدویت و مذهبیت و مانند اینها داشتهاند که جذابیتی خاص داشته، در واقع دعاها به زبان عربی بودهاند و اشعار به زبان فارسی که هر دو در ستایش و یاد خدا بوده است.
از آنجا که اعتقاد دارید شناخت ادعیه با موسیقی است، سحریخوانی را باید در چه گروه از موسیقی قرار داد؟
سبک سحریخوانی در بخش موسیقی، سبک آوازه است، البته ممکن است سحریخوان آموزشی در این راستا ندیده باشد اما سبکی بوده که در زندگی روزمره مردم مورد استقبال قرار میگرفته است. در هر منطقه از سرزمین با سبک مخصوص به خودشان آوازهخوانی داشتهاند که ممکن است مهارت آنها ناشی از شنیدهها و تجربه بوده باشد.
احیای سنت سحریخوانی چگونه و تا چه اندازه لازم است؟
زنده کردن یک سنت از میان رفته نیازمند خواست جامعه است. شاید این سنت که تنها اختصاص به ماه رمضان داشته اکنون به خاطر تغییر شیوه زندگی مردم نتواند زنده شود اما به این خاطر که کامل از یادها نرود بهتر است به صورت نمادین در محلهها برگزار شود؛ یعنی بر اساس برنامهریزی خاص قرار بر این شود که برای زنده کردن آیین سحریخوانی و یادی از گذشته در یکی از محلات به صورت نمادین فردی به عنوان سحریخوان، دعا، مناجات و اشعاری را در ستایش خداوند در هنگام سحر بخواند. اما باید توجه کرد برخی سنتها مخصوص به دوران خودش است و لزومی ندارد در دوران کنونی هم رایج باشد.
نظر شما