شب خیام و فیتز جرالد در سیتی‌سنتر برگزار شد

سیصد و چهل و سومین شب از شبهایِ بخارا، این بار در اصفهان، به همت گروه هنری "سونره" و با حمایت دانشگاه علمی کاربردی سیتی سنتر برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، سیصد و چهل و سومین شب از شبهایِ بخارا با عنوان "شب خیام و فیتز جرالد" بعد از ظهر سه‌شنبه_هشتم خردادماه_ با حضور علی دهباشی و مسعود آلگونه، در مرکز علمی کاربردی سیتی سنتر اصفهان برگزار شد.

سپیدی سالن، هرچه بیشتر آرامشی قبل از طوفان را بشارت می‌دهد. بله، این طوفان که از کلام خیام برآید، بشارت دارد. گو همه با ولع جمع شده‌ایم تا در قلب اصفهان عطشمان را  با فرهنگ و زبانِ فارسی فرو نشانیم. آنچه این مجلس را غنی‌تر می‌کند، حضور "علی دهباشی" و "مسعود آلگونه" است، که هر یک با خوانش خود، برگی نو از اندیشه هزار برگ خیام را نمایان میکنند

فلسفه وجودی

اکنون مسعود آلگونه عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان سخنرانی خود را با عنوان "فلسفه وجودی و دورِ منطقی" آغاز می‌کند و برای تبیینِ ساده‌ترِ خوانش خود از خیام حکایت کوتاهی از "کلیله و دمنه" روایت می‌کند: روزی ساربانی در فصلِ بهار مستیِ شترها متوجه شتری می‌شود که او را دنبال می‌کند. مرد فرار می‌کند و به چاهِ قناتی پناه می‌برد، اما در لحظه پریدن در چاه متوجه افعی خطرناکی در چله می‌شود. حال او بر ریشه‌های روییده بر دیواره‌های قنات چنگ می‌اندازد و بین زمین ‌و آسمان معلق است. در همین لحظه متوجه ماده‌ای لزج می‌شود که شیرین است. آری، این ماده عسل است. کمی، بعد او صدایی خش خشی می‌شنود. اینبار موشِ سیاه و سپیدیست که ریشه‌هایِ مامنِ مرد را می‌جود

آلگونه، بیانِ سمبولیستی این حکایت را اینطور تفسیر می‌کند: شتر و فصل بهار مستی‌اش نمادِ تولد است، افعی در قعر چاه نیز، تداعی‌گر مرگ است. در نتیجه ریشه‌ها و طعم شیرین زندگی است و هم‌چنین، موش سیاه و سپید شب و روزی است که گذرشان زندگی را به سوی افعیِ مرگ می‌رانند. حال من منظور من از فلسفه وجودی، همان مرد جوانِ معلق در میانِ ریشه‌ها است

"آلگونه" در بخش انتهایی صحبتش با نقدی بر شیوه جمع آوری و گزینش رباعیات خیام، دورِ منطقی را تشریح کرد: جمع‌آوری رباعیات خیام همواره بر اساس چند رباعی بوده که آن چند رباعی بیانگرِ فلسفه و تفکر خیام خوانده شد، در نتیجه مابقی رباعیات با توجه به گزینش چند رباعی اول و نگاه‌های خاص هر جمع‌آور حذف شده است.

دیدار با مرد بلندقدی که عینک آفتابی داشت

در این قسمت از برنامه علی دهباشی ادب پژوه و سردبیر مجله بخارا پیش از قرائت بخشی از مقاله "دیک دیویس" در رابطه با خیام می‌گوید: دستگاه فکری و روحی ایرانیان در طول تاریخ، با معرفت و نوع نگاه سعدی، فردوسی، حافظ و در کنار همه این بزرگان، خیام گره خورده است.

دهباشی خاطره‌ای از کودکی خود می‌گوید: شش ساله بودم و در چاپخانۀ گوته کار می‌کردم. در آن زمان نوع چاپ و حروفچینی طوری بود که مجبور بودیم هر هشت صفحه یا حداکثر ۱۶ صفحه را نزد نویسنده ببریم تا غلط‌گیری کند. آن‌وقت به کافه نادری رفتم تا فرم‌هارا برای غلط‌گیری به دکتر باستانی پاریزی بدهم، مرد بلند قدی با عینک آفتابی آنجا دیدم. او "طه حسین" نویسنده مشهور مصری بود. وقتی فردی از او پرسید چرا فرهنگ و زبان قبطی به طور کامل از بین رفت، او با اندکی تامل گفت، چون شما شاهنامه داشتید و ما نداشتیم و این نشان از اهمیت حضور شاعران و اندیشمندانِ زبان فارسی را دارد.

خیام در تایتانیک

حالا نوبت به نمایش فیلم "حقیقت گم‌شده" ساخته "محمدعلی فارسی" می‌رسد. این فیلم برای اولین بار، در اصفهان به نمایش در می‌آید.

"حقیقت گم‌شده" با شروعی جذاب، به وجود یک جلدِ صحافی شده و نفیس از اشعار خیام در کشتی تایتانیک اشاره می‌کند. کتابی ارزشمند و با شکوه که سرنوشتی همچون تایتانیک پیدا می‌کند.

ادامه این فیلم بیانی مستند، با تصاویرِ آرشیوی از زندگی "ادوارد فیتزجرالد" است. زندگی پر چالش، عصیانی و سراسر سوالِ او، بی شباهت به افکار خیام نیست. گو او خود خیامی است، که با ترجمه‌های آزاد و اقتباسی اش از خیام خدمتی بی نظیر به فرهنگ ایران زمین و البته فرهنگ بشریت کرده است و نشانِ آن را باید در ۵۰ مرکز خیام شناسی و خیام پژوهی، تنها در آمریکا جستجو کرد

در پایانِ این جلسه هدایایی با حضور "رضا مهیمن" مستندساز اصفهانی به میهمانان ویژه جلسه اهدا شد.

کد خبر 344938

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.