آموختن، حتی از فیلم های ضعیف

چهل و پنجمین نشست پاتوق فیلم کوتاه اصفهان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، این نشست شامگاه دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ماه با نمایش فیلم های «آوا» از سهند کبیری، «مردی که آن جا نبود» ساخته عطا مجابی، «گوشه خیس خیابان» اثر پیام عزیزی، «سرزمین مادری» ساخته آلیسی تلنگوت و «جدول، روزنامه و...» فیلمی از نیما عباس پور در نگارستان امام خمینی برگزار شد.

در این نشست مسعود طهماسبی به بیان نظرات خود در مورد این فیلم ها پرداخت.

او صحبت خود خطاب به حاضران در جلسه را این گونه آغاز کرد: پیشه من، منتقدی سینما نیست و تنها تفاوت من با شما در این جلسه، این است که من با صدایی بلندتر از شما فکر می کنم، اما از شما هم می خواهم که نظراتتان را مطرح کنید تا با کمک هم به نتیجه برسیم.

او که صحبتش را با فیلم «مردی که آن جا نبود» آغاز کرد، درباره این فیلم گفت: این فیلم ما را به یاد فیلمی با همین نام از برادران کوئن می اندازد. عطا مجابی، سازنده این فیلم به داستان گویی کلاسیک وفادار است و اگرچه در فرم کلاژگونه فیلم با فضایی تجربی روبرو می شویم، اما قصه فیلم تا مغز استخوان کلاسیک است.

طهماسبی ادامه داد: این کلاسیک گرایی با تصاویر بازیگران خاطره ساز سینمای کلاسیک و حتی صدای دوبلورهای قدیمی ایرانی تقویت می شود.

طهماسبی که فیلم مجابی را فیلمی جذاب با جزئیات درخور توجه می دانست، ادامه داد: هیچ وقت این طور فیلم ندیده ام که بتوانم از دریافت هایم، یک نظام یا یک ایده کلی درست کنم. این، کاری است که یک منتقد، مسئولیت آن را به عهده دارد. من همیشه با احساسات شخصی خودم فیلم می بینم و درنتیجه دریافت های شخصی از فیلم ها دارم.

او اضافه کرد: در مورد این فیلم هم باید بگویم که وقتی پلان افتتاحیه را با تصویر تابلو "ورود ممنوع" دیدم، در حالی که دوربین به آرامی از آن عبور می کرد، انتظار داشتم از هر جهت، فیلمی متفاوت که مرزبندی های رایج را نادیده می گیرد، تماشا کنم. اگرچه در فرم فیلم، به انتظار من پاسخ داده شد، اما قصه کاملا کلاسیک بود.

طهماسبی به عنوان نکته آخر در مورد این فیلم اضافه کرد: پلان آخر این فیلم را نمی توانم ستایش نکنم. سراسر فیلم با عکس های بدون حرکت، داستان مردی را روایت می کرد که پس از سی سال در پی انتقام است، اما در لحظه آخر، زمانی که همه چیز برای انتقام گرفتن و کشتن مردی که سی سال قبل به خانواده او ظلم کرده بود، آماده است، قهرمان فیلم  در اتاق کناری متوجه حضور یک کودک می شود و به همین خاطر منصرف می شود و میل به انتقام را در خود می کشد.

او ادامه داد: در پلان آخر، از پنجره قهرمان را می بینیم که در حال دور شدن است و وقتی دوربین به عقب می آید، می بینیم که همان کودک است که دارد او را تماشا می کند، در حالی که از این جا، تصویر دیگر ساکن نیست، بلکه متحرک می شود. این، غیر از زیبایی بصری، حامل معنایی مهم است. اگرچه این معنا نیز کاملا کلاسیک است و مشابه آن را در سینما زیاد دیده ایم.

فیلم بعدی که طهماسبی به صحبت در مورد آن پرداخت، «گوشه خیس خیابان» بود. طهماسبی در واکنش به صحبت یکی از حاضران در جمع گفت: از من انتظار نداشته باشید بگویم فلان فیلم به شدت بد است. من چنین رویکردی ندارم. فیلم "گوشه خیس خیابان" اگرچه بازی ها، دیالوگ ها، تصویربرداری و فضاسازی ابتدایی و شعارزده ای دارد، اما دو نکته بسیار مهم آموزنده دارد.

او این دو نکته مهم را این چنین شرح داد: نکته اول این است که موقعیتی که از طرح فیلمنامه می آید، بسیار بار دراماتیک بالایی دارد و کاملا متناسب با اصول فیلم کوتاه است، یعنی دو زن که در یک خودرو نشسته اند و یکی از آن ها قرار است یک راز بزرگ را برای زن دوم فاش کند. این موقعیت، اگر پرداخت خوبی هم داشت، یک فیلم بسیار خوب تماشا می کردیم. نکته دوم، این است که فیلم به ما می گوید که می توان بسیار ساده فیلم ساخت و البته در صورتی که اشتباهات این فیلم را تکرار نکنیم، فیلم خوب هم ساخت. از این دو نظر، این فیلم برای ما جنبه آموزشی خوبی داشت.

پس از این دو فیلم، طهماسبی به سراغ انیمیشن خارجی «سرزمین مادری» رفت. او در مورد این فیلم گفت: وقتی در صفحات اینترنتی مربوط به معرفی این فیلم جستجو می کردم، آن را این طور توصیف کرده بودند: تراژیک همراه با تصاویر شاعرانه. اما تا وقتی دلالت های خارجی این فیلم را مطالعه نکردم، اصلا متوجه تراژیک بودن آن نشدم.

او ادامه داد: فیلم در مورد مردم کالمیک است که امروز در سرزمین قالموقستان، یکی از هشتاد و چند سرزمینی که فدرال روسیه را شکل می دادند، زندگی می کنند. سرزمینی با سیصد هزار نفر جمعیت در همسایگی داغستان. در طول جنگ دوم جهانی، مردم این سرزمین به اجبار به مناطق عموما سردسیر کوچ داده شدند. روند کوچ اجباری این مردم و شرایط دشوار زندگی شان پس از آن، باعث شد نیمی از آن ها در اواخر دهه پنجاه میلادی که اجازه یافتند به سرزمین مادری شان بازگردند، دیگر در قید حیات نباشند. با دانستن این موضوع، متوجه می شویم که فیلم، اشاره ای به موقعیتی تراژیک است.

طهماسبی بیان کرد: ایراد این انیمیشن موزیکال خوش ساخت، این است که دلالت های خارجی آن مطلقا با تماشای آن فهمیده نمی شود. البته ممکن است سازنده قصد این کار را نداشته که در این صورت، این اثر برای من تبدیل به یک مرثیه موزیکال در قالب یک کلیپ خواهد شد.

فیلم کوتاه بعدی «جدول، روزنامه و...» بود که طهماسبی به بیان نکاتی درباره آن پرداخت: نیما عباس پور که سابقه و تجربه زیادی در ساخت فیلم کوتاه دارد، به یک موضوع معتقد است.

طهماسبی باور عباس پور را این چنین شرح داد: عباس پور در گفتگوهایش معمولا این باور را زیر سوال می برد که برای ورود به سینمای بلند، باید از فیلم کوتاه شروع کرد. او معتقد است هر کسی با هر حرفه ای که دارد، می تواند برای دل خودش فیلم کوتاه بسازد و مخاطب خودش را هم داشته باشد. فارغ از این که این اعتقاد چقدر صحیح است، باید بگویم محصول این نگاه، همین فیلمی است که تماشا کردیم.

او اضافه کرد: این فیلم از تصاویر آرشیوی زیاد بهره برده و اگرچه در مواردی درگیر شعارزدگی می شود، اما به سادگی و با کمترین امکانات، حرف خودش را می زند. با ایده «تنهایی» یک پیرمرد و پیرزن شروع می کند، اما آن را به اکثر مردمی که در جامعه زندگی می کنند، تعمیم می دهد.

در نهایت طهماسبی به سراغ فیلم «آوا» رفت، فیلمی که به نظر او، مهم ترین فیلم این مجموعه است: به دو دلیل، این فیلم برای همه ما، فیلم مهمی است. از سابقه سهند کبیری، سازنده فیلم و حرفه ای بودن عوامل دیگر که بگذریم، به نظر من دو نکته بسیار مهم در این فیلم خودنمایی می کند.

طهماسبی این دو نکته مهم را اینچنین شرح می دهد: نخست این که یک فیلم دقیق و درست در اجرا را تماشا کردیم. کارگردانی، فیلمبرداری، بازیگری و حتی موسیقی، کار خودشان را به خوبی انجام می دهند. از این جهت، فیلم قابل ستایش است، اما دلیل دیگر اهمیت این فیلم، بیشتر جنبه سلبی دارد.

او ادامه داد: شاید گاهی بشنویم که مشکل اصلی سینمای ایران، فیلمنامه است و برایمان این سوال پیش بیاید که این حرف، چه معنایی دارد. این فیلم، پاسخ سوال ما را می دهد. فیلمی که فیلمنامه آن، زحمات زیاد عوامل اجرایی را به باد می دهد.

طهماسبی افزود: شخصیت آوا، یک تیپ به شدت تکراری دارد. دیگر کاراکترها، فاقد توانایی ارتباط برقرار کردن باهم هستند و رنگ آمیزی فضای دوستی آنها با شیطنت های جوانی، فقط حربه ای برای پوشاندن ناتوانی نویسنده برای خلق عمیق دنیای شخصیت ها است.

او ادامه داد: شخصیت اصلی فیلم، درگیر بیماری سرطان است و شخصیتی که در نقش منجی ایفای نقش می کند، «امید» نام دارد. جالب این که این شخصیت نجات دهنده که قرار است دنیای جدیدی را به آوا معرفی کند تا به واسطه آن بتواند با بیماری اش بجنگد، مادر خود را به خاطر همین بیماری از دست داده است. این در حالی است که کسی که سرطان دارد، لزوما یک آدم بی حوصله افسرده منزوی نیست.

طهماسبی بیان کرد: این کلیشه در معرفی این آدم ها، ظلم به آن ها است. در این فیلم، یکی دو مورد حرکت های دوربین مرا به وجد آورد، اما متاسفانه فیلمنامه یک حرف سطحی را با پرداختی سطحی تر به زبان می آورد و زحمت همه عوامل را تا حدود زیادی از بین می برد.

طهماسبی درنهایت از این که مجموعه این فیلم ها، نکات آموزنده زیادی داشت، ابراز خوشحالی کرد و گفت: این فیلم ها، غیر از آموزنده بودن، بسیار انسانی هم بودند. از این بابت خوشحالم که در کنار شما چنین فیلم هایی تماشا کردم.

کد خبر 342937

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.