به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا؛ در بیست ونهم آبان ماه 1337 در آبادان به دنیا آمد؛ پدرش نامش را منصور نهاد؛ پس از گذارندن دوره دیپلم به سربازی رفت و برای خدمت در جبههها آماده شد؛ ابتدا به کردستان رفت و سپس به اهواز و پس از آن به جبهه دارخوین محمدیه رفت؛ او که در در عملیاتهای گوناگونی شرکت داشت در خطوط دفاعی دارخوین از نیروهای گردان مسلم بود، تا اینکه در مرحله دوم عملیات محرم در دامنه ارتفاعات عینخوش ودر روز دوازدهم آبان ماه 61 به شهادت رسید، منصور رئیسی که در آخرین لحظات زندگی خود با فریاد یا مهدی یا مهدی (عج) دنیا را وداع میگفت در وصیتنامهاش چنین مینویسد؛
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خدای متعال بی همتا؛ به نام آنکه جان را فکرت آموخت؛ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا؛ به حسین(ع) فکر میکنم و به ایثارش؛ به عاشورا میاندیشم و دشت بیکرانش و به بزرگی تمام کره زمین؛ حسین(ع) میدانست اگر عاشورا است، فردا عاشوراها خواهد بود، اگر سرزمین کوچک کربلا هست، فردا تمام کره زمین کربلا خواهد شد.
حسین میدانست کسانی هستند از پیروان مهدی(عج) که کربلاها خواهند ساخت و عاشوراها به پا خواهند کرد؛ میدانست که خمینیها خواهند آمد تا اسلام از خونشان آبیاری شود؛ همانگونه که از خون او شد؛ میدانست که اگر در اسارت، زینبش خطبه میخواند؛ زینبان زمانها خطبهها خواهند خواند؛ با تمام وجود میخواهم بگویم که حسین جان اگر در صحرای کربلا نبودیم، اگر در روز عاشورا نبودیم که در پای درخت اسلامت خونمان ریخته شود، اما عاشوراها ساختیم؛ کربلاها ساختیم تا خونمان در جویبار خون تو به حرکت درآید؛ اگر این افتخار با ریختن خونم نصیبم شود میخواهم بگویم که حسین جان اگر اجساد کشتگان دشت کربلا را در زیر پای ستوران لگدمال کردند؛ جسدهای بیجان و زخمیهای ما را در زیر شنیهای تانک له کردند و چه زیبایی این حماسه دارد.
همیشه دلم میخواست که گلوله تانک بخورم و شهید شوم تا احساس هیچ چیزی را نکنم؛ اما اکنون دلم میخواهد که زخمی شوم و در زیر زنجیرهای تانک ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی را لبیک گویم؛ بگویم لبیک یا حسین؛ حالا که اگر انشاءالله خداوند منان قبول کند خونم برای اسلام و برای حفظ حرمت قرآن و به یاد حسین ریخته شده است، میخواهم دمی چند وصیت کنم؛ امشب یک شب پیش از عملیات است که وصیتنامه مینویسم؛ امام ما خمینی عزیز با امام زمان(عج) در رابطه است؛ بدانید همانگونه که حسین(ع) مسلم را فرستاد تا ببیند چه کسی ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی او را جواب میگوید، امام زمان مهدی موعود(عج) خمینی را فرستاده است تا ببیند سربازان و فداکاران واقعی او کیانند.
اگر لیاقت خمینی را نداشته باشیم، اگر لیاقت مهدی را نداشته باشیم اگر خودسازی نکنیم؛ اگر برای الله قدم برنداریم، اگر برای رضای خدای بزرگ حرکت نکنیم، خداوند امام خمینی را از ما خواهد گرفت، دل امام مهدی(عج) از ما خواهد رنجید، پس بدانید که خط خمینی خط امام زمان و خط اسلام است؛ از او دور نشوید هر چه میگوید بدون چون و چرا بپذیرید بدانید که ما برای انجام تکالیف آمدهایم؛ چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم؛ بیشتر دعا کنید و نماز را با خلوص بخوانید تا لذت معنوی را درک کنید و از گناه به دور شوید.
از منافقین بگویم و یا از مزدوران داخل و خارج؛ تنها میگویم که اینان مثال گندآبی هستند که سیلاب انقلاب این گندآبها را با خود خواهد شست و نابود خواهد کرد؛ آخرین سفارشها را به خانودهام میکنم که اگر جسمم با شما نیست روحم در میان شماست؛ بدانید چیزی لذت انگیزتر از فدا شدن در راه خدا وجود ندارد، سعادت اخروی به دنبال دارد که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد.
مادرم؛ مادر عزیزم؛ مادر خوبم که 16 سال برای ما هم پدری کردی و هم مادری؛ نمیدانم چه برایت بنویسم؛ از تو نمیتوانم بخواهم که گریه نکنی؛ چراکه گریه قلب انسان را آرام میکند، اما بدان که وسیلهای برای سوء استفاده برای ضد انقلاب، گره تو نشود؛ همیشه به یاد خدای بزرگ باش و بگو این پسر در راه تو امانت بود؛ پسدادم و اگر بخواهی دیگرانش را هم خواهم داد.
زندگی حضرت فاطمه(س) را بخوانید تا قلبتان آرام شود؛ دعا کنید و راز و نیاز کنید تا قلبتان آرام شود؛ خواهران و برادرانم بدانید که اسلام خونها نیاز دارد تا بتواند آبیاری شود؛ در نبود من همیشه برای اسلام همانگونه که حرکت کردهاید باشید و از زندگی ائمه اطهار سرمشق زندگانی بگیرید».
نظر شما