ما و پیامی که هرگز نمی‌میرد

پیامبر در میان ما نیست، اما هزار سال و اندی است که همواره پیام «بخوان»، در غار دنیا طنین می اندازد...

به گزارش ایمنا، «بخوان، بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از خونی بسته شده، بخوان که پروردگار تو کریم تر از هر کریمی است، بخوان به نام کسی که با قلم می آموزد...»

شنیدن این صدا در غاری که هر سال یک ماه را در آن به خلوت و اندیشه می گذراند، هم او را به ترس انداخته بود و هم به حیرت و شعف. ندایی که یادآور می شد کسی هست، ورای همۀ کس ها و خدایی هست فراتر از آن خدایان سنگی که در آن کعبۀ چهارگوش، بی حرکت نشسته اند تا بهترین هدیه ها از ضعیف ترین مردم، توسط زورمند ترین خلایق گرفته شود  و به پای آن ها ریخته شود بلکه واسطۀ کسب خشنودی خدای خدایان باشند.

محمد(ص) حیرت زده از شنیدن این خطاب روح بخش از غار بیرون آمد و کوشش ها کرد تا قومی را از غار جهالت بیرون کشد. سنگ خورد و مهربانی کرد، دشنام شنید و کتاب خواند، مبارزه کرد تا پیروز شد و گذشت کرد تا تاریخ بدخویی پیروزمندان را مبدأیی تازه باشد.

در نظام محمد(ص) طبقه «تقوا» بود و بس، هم از این رو سلمان فارسی که غریبه ای عجم است و بلال حبشی که رنگین پوست است و ابوذر که از قوم راهزنان بریده و به او پیوسته، در نظام او با قریشیان بزرگ زاد و کنیزان، در حقوق انسانی برابرند و در نبردها سهمی بیشتر از دیگران از غنایم نمی برند؛ چرا که او به «ان اکرمکم ان الله اتقکیم» پایبند است.

در نظام محمد(ص)، حاکم در میان مردم راه می رود، زندگی می کند، مثل مردم می خورد و مثل مردم می پوشد، با مردم مشورت می کند و از آنان نظر می خواهد، مزدی برای رسالت خویش از آنان نمی طلبد جز محبت و حکمی به اقتضای پیامبری خویش بر آنان نمی کند جز با محبت، چرا که او «رحمة للعالمین» است.

چنان چه نور را جز با تاریکی نمی توان شناخت، اسلام را نیز جز با شناخت جاهلیت و محمد(ص) را نیز جز با شناخت ابوجهل و دیگر دشمنان او نمی توان شناخت.

تاریخ گواهی می دهد، که یکی به مهر می خواند و دیگری به قهر، یکی به برابری می خواند و دیگری به نابرابری، یکی به گذشت می خواند و دیگری به شکنجه، یکی به خدا می خواند و دیگری به خود.

محمد(ص) فرمان بخوان را شنید و از جان لبیک گفت. خواند و عمل کرد، عمل کرد و اسوه شد، الگو شد، رها شد و رهایی بخش شد. سپیدروی از این عالم سیاهرو رفت و حالا هزار سال و اندی است که همواره فرمان «بخوان»، در غار دنیا طنین می اندازد تا جداکنندۀ حق از باطل، نور از ظلمت و تمیز دهندۀ محمدیان از ابوجهلیان باشد. /

کد خبر 328267

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.