بن‌بست و جاده یکی می‌شود مگر؟

نوشتن از حمید نعمت الله با آن سلیقه خاص و ظراوت طبع وسواس گونه برای هر منتقدی چالش بزرگی است. چه رسد که این خصایص با بازی ساده - پیچیده لیلا حاتمی همراه باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایمنا، با نگاهی به کارنامه حمید نعمت الله از روزهای دستیاری مسعود کیمیایی تا وقتی که خودش برای اولین بار در قامت یک کارگردان پشت دوربین بوتیک نشست، می توان دریافت که او سینمای خودش را دارد. نعمت الله درگیر تب این روزهای سینمای ایران نبوده و نمی شود. در حالیکه اغلب فیلمسازهای ما این روزها تحت تاثیر ساخته های اصغر فرهادی فیلم می سازند و می خواهند به گونه ای به سینمای او منتسب بمانند. فیلم های بی قهرمانی که در دنیای خاکستری شان نسبتی از خوبی و بدی را به نمایش می گذارند و در نهایت قضاوت را به مخاطب می سپارند، کارگردان رگ خواب روایت خودش را از زندگی می سازد. او خوب می داند زندگی را آدم های معمولی در لحظات معمولی با جزئیات بدیع می سازند و او به شایستگی این جزئیات و روزمره گی را به بهترین شکل به تصویر می کشد و از دل همین آدم های معمولی تهمینه و رستمی می سازد که صیقل خورده اتفاقات همین زندگی اند و تو باورشان می کنی.

در فیلم نعمت الله با ما با قصه نویی مواجه نیستیم. رگ خواب داستان رمانتیک اضمحلال یک زن است. زن آسیب پذیر امروز جامعه ما که با همه مولفه های امروزی بودنش، به نفس با مادر و مادر بزرگ اندرونی نشین خود جز در ظاهر و پوسته تفاوت چندانی ندارد. زنانی که در گیر و دار جامعه مرد سالار ایران از دیرباز تا امروز، از حقوق خود تنها به آزادی در انتخاب رنگ لباس هایشان رسیده اند و هنوز در مقابل حریف قدرتمند خود به نهالی چند روزه شبیه اند و سلاح و پایگاهی جز گوشه مطبخ خانه ها ندارند. زنانی که هنوز هم در خواب هایشان به دنبال تکیه گاهی برای عشق می گردند. و نعمت الله که پس از گذشت سال ها خیلی خوب رگ خواب تماشاگرانش را یافته است، همان گونه که کامران رگ خواب مینا را پیدا می کند، با این تفاوت که او نامردمی نمی کند و حرمت عشق را نگه می دارد و آرام آرام از مخاطبش دلبری می کند، و وقتی که می بیند تماشاگر را عاشق خودش کرده او را به وصال می رساند. وصالی جاودانه و مگر عشق چیزی غیر از این است؟!

حمید نعمت الله به خوبی می داند که "عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها" و شاید به همین خاطر است که هنوز شیرینی وصال کاممان را پر نکرده به بن بست می کشاندمان.

حمید نعمت الله با ساخت و پرداخت داستانی رمانتیک و با به کارگیری تمامی ابزارهای لازم برای به ثمر رسیدن آن همچون سوپر استاری در حد و انداره های لیلا حاتمی تصاویر جذاب و دیدینی فرشاد محمدی و تدوین بی نقص محمد سعدی و البته با کارگردانی بی نظیر خودش در کنار فیلم نامه خوب معصومه بیات، ما را به ضیافتی پردرد دعوت می کند. ضیافتی که گویا پاییز هم در آن پی نامردی آمده است.  

رگ خواب، رگ خواب تمام دختران و پسران و مردان و زنان امروز جامعه ماست. جامعه ای که در بحران اخلاق و عاطفه و تعهد قربانگاه فرزندان خویش است. دختران و زنانی که به سودای عشق پا به میدان می گذارند و غافل اند از اینکه دیگر حریف این میدان عاشق پیشه شدگی را خوب بلد شده و دیگر مرد این میدان نیست. جامعه ای که در آن حرمت ها شکسته شده چون عقل معاش اندیش جای همه شعرها و شعارها را در ذهنمان پر کرده است.  

رگ خواب داستان بی انتهای عشقی است که گناهش نامیده ایم و چنان معصومانه مرتکبش می شویم که هیچ پروانه ای مرتکب شمعی نخواهد شد./

مینا میرباقری

کد خبر 320913

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.