از دور زیبا، از نزدیک هراس انگیز

اکثر مردم تصور درستی از حرفۀ خبرنگاری ندارند...

به گزارش ایمنا، تصوری که از خبرنگاری پیش از خبرنگار شدن داشتم تصوری شبیه به کار گویندگان خبری بود، فکر می کردم خبرنگار همان کسی است که هر شب رأس ساعت ۲۰:۳۰ یا ۲۱ یا ۲۲ دوربین ها روی او زوم می کنند تا با خیال راحت وقتی تصاویر دیگری در حال پخش است او از روی گزارشش بلند بلند بخواند و دیگران تحت تاثیر نطق قرّای او مدام نچ نچ کنند.

پیش تر که آمدم و سایت ها و روزنامه ها را دیدم، فهمیدم همۀ این تشکلات، همۀ آن گزارش های نچ برانگیز، همۀ آن بلندگوهای تو در تو که مسئولان را در تنگنای وظیفۀ پاسخگویی قرار می دهد و همۀ خبرهای کوچک و بزرگ سایت ها و جراید  روی انگشت یک نویسنده می چرخد که هر روز مطالبی را دست و پا می کند و در قالب های مختلف به ادارۀ مربوطه می فرستد.

از مصائب نویسندگی در دیگر شاخه ها باخبر بودم، می دیدم که سال ها پیش همگان تنها نام بازیگران را می دانستند و سال ها گذشت تا به نام کارگردان برای انتخاب یک فیلم توجه کنند و شاید صد سال دیگر طول بکشد تا مردم بگویند فلانی نویسندۀ خوبی است فیلمش را ببینیم... می دانستم که مراسم تشییع کسی که از روی شعر یک شاعر و نویسنده می خواند بسیار باشکوه تر از تشییع یک نویسندۀ اثرگذار است، می دانستم هیچ کس در خیابان نویسنده ها را نشان نمی دهد و با اشتیاق نمی گوید: این همان کسی است که فلان فیلمنامه یا فلان کتاب را نوشته...اما فکر می کردم نگاری که پشت خبر آمده از وضعیت خوب این حرفه برای نویسنده اش خبر می دهد اما خب از نزدیک این خبرها هم نبود.

نگاری که در خبرنگاری با آن مواجه شدم در اغلب موارد شوربختی بود که حتی از درج نامش پای خبر، گزارش و مصاحبه ای که نوشته بود پرهیز می شد و این نعمتی بود که مولفان و فیلمنامه نویسان حداقل روی جلد و پایان فیلم ها از آن برخوردار بودند. جالب تر آن که وقتی یک روز از سال به برگزاری جشنی برای او، برای سنجش آنچه در طول سال نوشته بود اختصاص می یافت، مسئولان برگزاری جشن برای تشویق مدیران رسانه پیش شرط درج نام را در نظر می گرفتند تا مدیران را به اصل اخلاقی درج نام تشویق کنند اما این تشویق مدیران هم، خود به خود به تنبیه نویسندگان منجر می شد وقتی که امکان ارسال متن منتشر شدۀ بی نام نیز از آن ها گرفته شده بود.

از اهل خامه که جهت دهی به عامه را بر عهده دارند انتظار نمی رود که در وهلۀ اول خود به حرفۀ خود احترام بگذارند و نام نویسنده را مثل هستۀ میوه دور نیندازند تا بعدها برسیم به حق و حقوقی که یک نویسنده برای آنچه می نویسد طلب کند فارغ از اینکه از دور آن را نوشته باشد یا از نزدیک؟

اینکه در طول سال فقط و فقط با هدف اعتلای حوزه ای که در آن تخصصی کار می کنید تلاش کنید و بعد به خاطر اینکه مثلا رضا احمدی که در تئاتر خیابانی کار می کند اما تازه کار است را با رضا احمدی که او هم در تئاتر خیابانی کار می کند اما کهنه کار است در یک جملۀ کوتاه، اشتباه بگیرید و بعد با اینکه آن جمله اصلاح شده کهنه کار به اعتراض به شما بگوید: این هم وضعیت اسفناک تئاتر شهر ماست و همۀ کاسه کوزه های چندین و چند ساله را به خاطر این اشتباه اصلاح شده سر شما بشکند هراس انگیز نیست؟ این که خبر تغییر نام ناگهانی یک سالن را کار کنید و در طول سال به صورت رندوم برای شما پیام های تهدید آمیز فرستاده شود هراس انگیز نیست؟ اینکه در سایتی بنویسید و بنویسید و بنویسید بعد روزنامه ها بردارند و بردارند و بردارند و بروند هراس انگیز نیست؟ اینکه هنرمندانی چون رامبد و لیلا و بهروز و مانی و ... به این سبب از کار یک نفر از شما خوششان نیامده، همۀ شما را مورد محبت خود قرار دهند هراس انگیز نیست؟

خلاصه بگویم اگر تبریکات گستردۀ این روز در فضای مجازی شما را مشتاق به تجربۀ این حرفه می کند باید بدانید همۀ آنچه از مصائب نویسندگی می دانسته اید باید ضرب در مسائل تازه کنید و پا به این عرصه بگذارید، راستی فرض هم کنید که یک نفر از راه پیدا شود و بگوید همۀ خبرنگار ها مأمور ادارۀ فلانند، آن وقت مصائب شما به توان هم می رسد... با این همه اگر آمدید خوش آمدید همکار، امروز روز شماست و فقط همین امروز است، روزتان مبارک. /

کد خبر 314489

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ابوالمعالي IR ۲۱:۲۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۷
    1 0
    روزتان مبارک آقا يا خانم خبرنگار خدا قوت بسم الله الرحمن الرحيم بلاخره هر کاري مشکلات خاص خود را دارد حالا اگر به شما پول کارتان رابدهند که از ما خيلي سرتريد. من خودم نقاش ساختمانم اول که ميريم داخل ساختمان با شيريني و چاي و ميوه پذيراييمون مي کنند بعد که کار را تحويل ميديم دعوا ميشه پولمون را نميدن جواب تلفن نميدن زنگ در منزلشون را که ميزنيم ميگن مزاحم نشيد روز ملي نقاش ساختمانم اصلا نداريم تلفنمون را هم هيچکسي جواب نميده باز شما کارتون بهتره يه سايت يا روزنامه را سياه ميکنيد بهتون پولم ميدن ما سقفها را سفيد ميکنيم ديوارها را بنا بر سليقه صاحبخانه صورتي،کرم،آبي،مغز پسته اي و بنفش ميکنيم اما اگر نخواد پول بده نميده... با همه اين اوصاف روزتان مبارک فرهيختگان عزيز