سرگردان میان عقل و احساس...

بعد از 8 سال زندگی پر از عذاب و تنهایی بالاخره صیغه طلاق جاری شد، حالا سرگردان مانده‌ام میان احساسی که میدانم عواقب مصیبت باری دارد و تنهایی تلخی که این همه سال تجربه کردم.

به گزارش گروه جامعه خبرگزاری ایمنا، ۱۴ ساله بودم که  عقد کردم و در ۱۶ سالگی عروسی، حالا در آستانه ۳۰ سالگی هستم و ۴ ماه است که طلاق گرفته‌ام، پسرم ۱۴ ساله است و با پدرش زندگی می‌کند، همسرم بی‌مسئولیت و بی‌توجه به زندگی بود، هشت سال آخر زندگی هیچ نفقه‌ای به من نداد و این چند سال آخر دو ماه یک‌بار به خانه سر می‌زد، هیچ ارتباط عاطفی بین ما نبود.

با کارکردن هزینه‌های زندگی را تأمین می‌کردم و فرزندم را تنها دلیل ماندنم در آن زندگی می‌دانستم اما بالاخره تصمیم به طلاق گرفتم و صیغه طلاق بعد از دو سال جاری شد.

آن‌همه سال تنهایی و بی‌کس‌وکار بودن باعث شد تا محیط کار و گروه‌های فضای مجازی تنها پناه و  سرگرمی من باشند.

با افراد مختلف سروکله می‌زدم تا اینکه به‌مرور و ناخواسته به پسری که او هم مطلقه بود وابسته شدم، چند ماه قبل به من اظهار علاقه کرد و من که منتظر توجه و محبت از سوی مردی بودم به‌سرعت پاسخ مثبت دادم، در این مدت روابط ما بسیار نزدیک و صمیمی شد و زمان‌های زیادی را با او می‌گذراندم.

من هیچ چشم‌داشت مالی به او نداشتم و فقط به خاطر احساس مثبت دوست داشتن و دوست داشته شدن از طرف او رابطه‌ام با او را ادامه دادم اما حالا دچار احساس گناه شده‌ام و نمی‌دانم ادامه این رابطه صحیح است یا نه؟

ازیک‌طرف نمی‌توانم از او دل بکنم و از طرف می‌دانم که این رابطه پیامد و عواقب شرعی، عرفی و قانونی سنگینی برایم دارد.

هرچه می‌گذرد بیشتر احساس افسردگی و پوچی می‌کنم.

این‌‌ها درد دل‌های مریم است، زن جوانی که میان دل و عقل سرگردان مانده است، زن مطلقه‌ای که عواقب اجتماعی و روانی طلاق را باهم به دوش می‌کشد.

از طلاق تا افسردگی فاصله زیادی نیست

کارشناس مرکز مشاوره معتقد است: عدم ارتباط با همسر، احساس سرکوب‌شده نیاز به توجه و محبت کافی از سوی همسر، نادیده گرفتن او به دلیل اعتیاد مرد و عدم حضور او در خانواده در آغاز باعث ارتباطات زیاد و خارج از حد و اندازه در فضای مجازی شده است.

وی می‌گوید: زنان پس از طلاق متحمل ناراحتی‌های روحی و فشارهای روانی می‌شوند، طبیعتاً وقتی زن می‌بیند که زندگی که با هزار امید و آرزو شروع کرده بود ازهم‌پاشیده است، یاس و ناامیدی در دلش ریشه می‌کند، این ریشه‌ها هرروز گسترده‌تر می‌شوند و زن را حتی تا مرز افسردگی و جنون نیز می‌کشاند.

این کارشناس خانواده ادامه می‌دهد: مراجع فوق پس از جدایی مأمنی برای تسکین روحی و کاهش اضطراب و نگرانی‌های خود نداشته و احساسات منفی چون ترس از آینده، احساس تنهایی، افسردگی، انزواطلبی، کاهش رضایت از زندگی و احساس و نگرش منفی نسبت به خود پس از طلاق را تجربه کرده و به دلیل عدم آگاهی از مهارت‌های زندگی و بینش سطحی نسبت به زندگی رو به ارتباط با افراد غریبه آورده است.

در پرونده مریم چند موضوع قابل‌توجه است:  

ازدواج زودهنگام و ناخواسته به اصرار والدین، نداشتن توانایی کافی در اداره زندگی مشترک در طرفین، اعتیاد مرد، مشکلات رفتاری و نابهنجاری‌ها و انحرافات وی، رها کردن همسر به حال خود که باعث پناه بردن او به دیگران در فضاهای مجازی و در ادامه وابستگی شده است.

همچنین افسردگی و سطحی‌نگری در اتخاذ تصمیم برای ادامه زندگی، عدم‌حمایت کافی خانواده در شرایط بحرانی، عدم برآورده شدن نیازهای عاطفی او در دوران تأهل از سوی همسر، معاشرت با افراد ناسالم و نداشتن راهنمای خود در حل مشکلات زندگی مسائل و مشکلات او را تشدید کرده است.

کد خبر 309346

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.