۲۵ دی ۱۳۹۷ - ۱۵:۱۸
سمیرم زیر لحاف سفید سرما

به یکباره صدای تلویزیون خانه قطع شد و خانه در سکوتی مبهم فرو رفت، صدای چِک‌چِک نورگیر خانه که دست نوازشگر قطرات باران بر سرش کشیده می‌شد گوشنواز بود...

درون ماشین ها نیز شرایط به گونه ای دیگر بود و آن سکوت همیشگی را صدای قدم‌های برف پاک کن بر روی شیشه می شکست برف پاک کن هم گاهی در برابر عظمت و قدرت برف کمر اطاعت خم می‌کرد و توان مقابله با آن را نداشت.

به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان سمیرم، رنگ از رخسار آسمان پریده بود و چهره سفید و زیبای آن به گونه ای دیگر خود نمایی می‌کرد؛ دانه دانه ذرات برف که دیگر دلی برای ماندن در دامن آسمان نداشتند شانه به شانه یکدیگر بر زمین قدم می گذاشتند تا چهره واقعی زمستان را به رخ مردم بکشانند. شیشه های خانه را کم کم بخار فرا گرفت و بوی مطبوع خاک نم خورده کوچه و خیابان حال و هوایی دلنشین به سرزمین هزار چشمه هدیه داد.

حال و هوای کوچه و خیابان های شهر وصف ناشدنی بود، مدت ها بود که برف و باران این گونه طنازی نکرده بود برای مردمانی که پیشه آن‌ها کشاورزی بود.

آسمان سخاوتمندانه می‌بارید تا باری دیگر طعم شیرین بارش های زمستانه را بر لب چشمه های خشکیده این دیار بیاورد و نگذارد این شیرینی فراموش شود.

گنجشک ها خود را به آغوش امن پنجرها رسانده و یا زیر شاخه های درختان پناه گرفته بودند تا مبادا برف بر سرشان فرود آید و چون گنجشکک دوران کودکیمان به گلوله‌ای از برف تبدیل شوند.

تقابل زمین و آسمان در خودنمایی دیدنی بود؛ آسمان هرچه می‌بارید زمین می‌بلعید و اجازه نمی داد اثری جز گل و لای جاده ها از آن بر روی زمین بماند اما زمین هم در برابر عظمت آسمان کمر اطاعت خم کرد و یکپارچه سفید پوش شد؛ زمینی که گرمای وجودش را به رخ برف کشانده بود.

امروز زیر بارش زیبای برف، همزمان با عشق بازی آسمان و زمین، بودند بسیار کسانی که ثانیه‌ها را غنیمت دانسته و عاشقانه در کوچه و خیابان‌های شهر قدم می زدند.

زمستان لحاف سفیدش را با خود آورده بود تا بر روی زمین بکشاند و زمین به ناچار رنگ تیره خود را در پشت لحاف سرمای زمستان پنهان کرد، تا در واپسین روزهای دی ماه سفید پوش به استقبال بهمن ماه برود.

سوز و سرما هم در جای جای شهر همچون اسب تازیانه خورده‌ای می‌تاخت و قدرت‌نمایی می‌کرد.

مه غلیظی جاده های سمیرم را ناشناس و رانندگان را زمین گیر کرده بود، تنها دلگرمی جاده‌ها امدادگرانی بودند که باز در این هوای سرد به دل جاده ها زده بودند تا مبادا مسافری در راه بماند.

امروز با تمامی خوشحالی مردم، اما هاله‌ای از غم در کوچه ها و پس کوچه های شیبدار شهرم به چشم می خورد، حس عجیبی بود دیدن کودکانی که با اندک بارش برفی زمین را تفریحگاهی می دیدند تا برای لحظاتی روی آن سرسره بازی کنند، شاید آن‌ها به یاد نیاورند روزگاری را که در همین حوالی از بارش برف پیست اسکی ساخته می‌شد.

کد خبر 364611

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.