آب، باد، خاک و آتشی که یک روزنامه نگار برپا کرد!

فیلم‌های اهل آب، باد، خور بر کرانه کویر نمک و میدان جوانان شب گذشته بر پرده سینما حقیقت نمایش داده شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا "اهل آب" به کارگردانی آزاده بیزارگیتی است این فیلم آشکارا یادآور «برد» حمید جعفری است اما همان مشکلاتی را دارد که «باد» از آن رنج می‌برد. جدای از آن سایه سنگین چیدمان کارگردان به سختی اجازه مواجهه با شخصت‌ها را به ما می‌دهد. شاعرانگی مورد انتظار نیز عملا در پس فیلم‌برداری بد و متکی بر ضبط بدون برنامه سوژه از دست رفته است.

«باد» به کارگردانی حمید جعفری

آنچه «باد» را بارها دورتر از «برد» نگه می‌دارد یک دوپارگی آزار دهنده است. حمید جعفری برخلاف استراتژی مثال زدنی‌اش در فیلم پیشین، اینجا عملا بین یک جسارت غریزی و محافظه‌کاری خودآگاهانه در نوسان است. نتیجه فیلمی است که همه کار می‌کند تا مخاطب را دائما سرگردان نگه دارد. سرگردان بین دوربینی که تلاش می‌کند در دل جزئیات آبستره غوطه‌ور شود و روایتی که در تمنای توضیح است و کلیات.

«خور بر کرانه کویر نمک» به کارگردانی مهدی باقری

تنها در یک سوم پایانی فیلم است که بعد از طی شدن روند عادی انتقال اطلاعات ایده کماکان جذاب تاریخ خرد از دل فیلم آشکار می‌شود. شخصیت‌ها دهان باز می‌کنند و زیست خاکی خودشان را، داستان‌هایشان را روایت می‌کنند. و جالب است که زن‌ها حضور پررنگ‌تری در این روایت بکرتر از تاریخ دارند. شاید چون مردها قبل‌تر بارها در مقابل دوربین ایستاده‌اند و همین حرف‌ها را عیناً تکرار کرده‌اند. آن‌ها خبره اینکار شده‌اند اما چهار شخصیت زن فیلم چیز مهمی برای گفتن ندارند جز زیست روزمره‌شان. و خب چه پایان بندی‌ای راضی کننده‌تر از این برای مستندی که دقایقی طولانی سخته‌مان کرده بود.

«میدان جوانان (سابق)» به کارگردانی مینا اکبری

یک فیلم مستند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ در درجه‌ی اول تحقیق، مطالعه، پژوهش و بعد استفاده‌ی مناسب از تصاویر، اسناد، گفتگو، اسلاید و هر ماده‌ی خبری که بتواند بیننده را به ماجرا نزدیک کند. فیلم مستند حقیقتی برساخته را از دل واقعیت بیرون می‌کشد تا بر واقعیت خود تٲثیری زیبایی‌شناسانه بگذارد. میدان جوانان سابق درباره‌ی آدمهای روزگاری سپری شده است. آدمهایی ک روزنامه‌نگاری مدرن در پس از انقلاب را به نام خود سند زدند. فیلمساز مسٲله‌یی شخصی را به یک اجتماع گره می‌زند و سندی روشن از دوران اصلاحات، قتلهای زنجیره‌یی، جنبش سبز و هشتاد و هشت و به طور کلی فضای عمومی بیست سال اخیر جامعه‌ی ایران می‌سازد. فیلم مثل همه‌ی مراثی به یاد ماندنی سینما ( پوستر سینما پارادیزو در اتاق مینا اکبری را به یاد بیاوریم) آدمهای عاشقی را به تصویر می‌کشد که انگار روزگارشان گذشته است. کسانی که تنها می‌خواستند در جامعه‌یی آزاد مروج آگاهی باشند. فصل‌بندی‌های فیلم، افکت‌های صوتی بجا، طنز سیاه اثر، تدوین و کات‌های درست «سپیده ابطحی» جوانان میدان سابق را گرم و جاندار می‌کنند. به همه‌ی این‌ها اضافه کنید زندگی و امید دوربین فیلم را که از روحیات خالقش نشٲت گرفته است. خوشحالم که پس از چند سال یک مستند خوب ایرانی از یک روزنامه نگار زن ایرانی دیدم.

کد خبر 361142

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.