به گزارش ایمنا، مرتضی شریعتی فرمانده گردان امام محمدباقر (ع) شب عملیات را اینگونه شرح میدهد:
«محور عملیاتی ما محور ربوط بود، ما نخستین گردانی بودیم که به کنار رودخانه رسیدیم و یک گروهان از تیپ ۸۴ خرم آباد نیز مأمور بود، نیروهای ۵۴ را بین گروهانها تقسیم کردیم؛ مسیر همه دشت بود؛ یک شب قبل از عملیات با هماهنگی فرمانده لشکر آقای ابوشهاب حرکت کردیم و خود را به نزدیکترین محل رساندیم؛ گردان ما خط شکن بود، قبل از عملیات دو سه نفر را فرستادم تا برای اخرین بار عمق آب را بسنجند، تا زانوی آنها در آب بود؛ اما یکی از بچهها گفت که آب بالا آمده و به نزدیکی گردنشان میرسد.
خودم با یکی دو نفر به کنار رودخانه رفتیم، یکی از بچههای تخریب وارد آب شد، آب زیاد بود، خود را به سختی به آن سوی رودخانه رساند، آب هر لحظه بیشتر میشد، به گردان برگشتیم، اما دستور حرکت آمد، به سوی آب برگشتیم، تماسی با مسئول محور گرفته و گفتم آب زیاد شده، پاسخ داد اشتباه میکنید، البته چارهای نیست باید از رودخانه عبور کرد، تیپها و لشکرها همه حرکت کردهاند، گفتم عبور غیر ممکن است، این در حالی بود که با چند فرمانده از پشت بیسیم بگومگو میکردیم تا اینکه عبور از رودخانه یک تکلیف اعلام شد.
به نیروها گفتم آب زیاد شده، دست همدیگر را بگیرید و زنجیرهوار عبور کنید، یکدیگر را رها نکنید و با قدرت به پیش روید، در ابتدا گروهانها بدون تلفات عبور کردند، اما هر لحظه بر سرعت اب افزوده میشد، از گروهان دوم برخیشان عبور کردند و برخی درگیر آب شدند و در عین حال سعی میکردند خود را نجات دهند.
پشت سر آنها خودم به آب زدم تا بچههای آن سوی رودخانه را کنترل کنم، در میانه آب دیگر چیزی متوجه نشدم، اما پس از چند دقیقه روی آب آمدم و نجات یافتم و فریاد زدم وارد رودخانه نشوید، آب سنگین است... اما دیگر فایده نداشت، خیلیها به شهادت رسیده بودند.
گردانهای دیگر پشت سرمان ایستاده بودند، خودم را به آن سوی رودخانه رساندم، نیروها را سازماندهی کردم؛ از سوی دیگر بیش از یک سوم بچهها نتوانستند خود را به ما برسانند، به پل ربوط که رسیدیم منورها روشن شد، خط که شکسته شد بیسیم شد که برگردیم، تا موقعی که برگردیم تیربارهای دشمن به کار افتاده بود، شهید دادیم و در تاریکی شب به گردان برگشتیم، سازمان گردان به هم ریخته بود، بازسازیاش کردیم و برای مرحله دوم عملیات آماده شدیم».
نظر شما