به گزارش خبرنگار ایمنا، خانه صادق هدایت به دست پدر او اعتضاد الملک ساخته و در سال ۱۳۲۳ به شخص دیگری فروخته شد. در سال ۱۳۵۳ این بنای تاریخی با هدف تأسیس موزه و مرکز ادبی صادق هدایت خریداری شد و عملیاتترمیم آن تا سال ۵۶ ادامه یافت. در سال ۵۶ این عملیات نیمه کاره رها شد و خانه به تصاحب بیمارستان امیر اعلم درآمد.
جهانگیر هدایت، برادر زاده صادق هدایت در گفت و گو با خبرنگار ایمنا در این باره میگوید: خانه صادق هدایت درحال حاضر در وضعیت بسیار نابه سامانی قرار دارد. ۳۰ سال پیش بیمارستان امیر اعلم با مجوزی که معلوم نیست آن را از کجا گرفته، این خانه را به تصاحب خود درآورد و شروع به تخریب آن کرد.
او ادامه می دهد: این درحالی است که خانهای که ثبت ملی میشود، حتی نباید بدون هماهنگی، میخی بر دیوار آن زده شود. هنگامی که مهدکودک کارکنان بیمارستان بود، دیوارهای داخلی و خارجی رنگ آمیزی و طرحهای کودکانه بر روی آن کشیده شد و کودکان با شیطنتهای خود به بنا آسیب وارد کردند.
این خانه تاریخی است
این هم جزءِ شانسهای منفی بنده است ...من در چیزهای منفی خیلی پیشانی دارم. کشتی ندارم که غرق شود؛ خانهای ندارم که از بی مواظبتی آتش بگیرد، آزادی ندارم که به خطر بیفتد (۲).
خانهای که روزی صادق هدایت درآن وغ وغ ساهاب را سرود و بوف کور را زندگی کرد و سرآخر مسخ شد؛ اکنون به ناکجا آبادی برای بیمارستان امیر اعلم تبدیل شده است. روزی این خانه محل گذار گروه ربعه بود. جایی که نویسندگانی چون فرزانه و مینوی و علوی افکارشان را با هم به اشتراک میگذاشتند؛ جایی که هدایت الهام میگرفت. خانهای در آن روزگار میگذراند. خاک خانه هدایت، باقی ماندهای از زن اثیری است. هنوز استخوانهای سگ ولگرد در زیر سرو کهن سال مانده است. اگر همه اینها را فراموش کنیم این خانه تاریخی است!
جهانگیر هدایت درباره سرنوشت خانه ادامه میدهد: از هنگامی که این خانه در اختیار بیمارستان قرار گرفته، تخریب آغاز شده است. در ابتدا به مهدکودک کارکنان بیمارستان، پس از اعتراضات کثیر به زباله دانی بیمارستان و مدتی بعد به پایگاه بسیج و استراحتگاه پزشکان تبدیل شد و در نهایت به کتابخانه بیمارستان تغییر کاربری داد. این خانه از لحاظ معماری در حال تخریب است و اجازه بازدید از آن صورت نمیگیرد.
مدتی بعد این خانه تبدیل به انباری و زباله دانی بیمارستان شد، علاوه برآن تخریبی که در خانه صورت گرفت کم نبود. دو ستون اصلی ورودی خانه را که قدمت تاریخی داشت رنگ کردند. دیوارغربی حیاط شرقی خانه تخریب شد. زیر زمین را خراب کردند. با نصب کولرهای آبی دیوارها ترک خورده و پوسیده شدند. اتاق صادق هدایت درحال حاضر دفتر کاری است و دیگر اثری از این نویسنده در آن قرار ندادند. قسمتی که قبلاً آشپزخانه بوده است، اکنون سرویس بهداشتی شده است. اسباب بازی و وسایل ورزشی هنوز به طورپراکنده در حیاط این خانه وجود دارد. درختهای کهن سال را بریدهاند واز تنه آن به عنوان صندلی استفاده کردهاند.
جهانگیر هدایت در مورد آنچه بر سر این خانه آمده خلاصه میگوید: "به طورکلی هر کار که خواستند انجام دادند ومیخواهند کسی چیزی نگوید".
هوای خانه هدایت مثل شهر تهران گرفته است
هوای تهران بسیار گرم وکثیف وخفقان آور شده است. غیر تسلیم و رضا هم گویا چارۀ دیگری نیست. اتفاقات ارضی وسماوی هم که در اینجا رخ میدهد مناسب با محیط میباشد، همهاش احمقانه وپست و وقیح است. حتی خنده هم ندارد. (۳)
وضعیت خانه هدایت حتی خنده هم ندارد، تنها باید تأمل کرد که چرا این گونه شد و راه حل چیست.
مؤسس بنیاد صادق هدایت دراین خصوص میگوید: وقتی که با مسئولان این بیمارستان صحبت کردم، گفتند اگر خیلی نگران هستید این خانه را خریداری کنید. این درحالی است که خانهای که به ثبت ملی میرسد امکان خرید و فروش ندارد. حتی گاهی به بازدیدکنندگانی که پس از طی هفت خان امکان ورود را پیدا میکنند می گویند، این خانه چه دارد که به خاطرش خودتان را به زحمت انداختید.
برادرزاده صادق هدایت اضافه میکند: جالب است بدانید کسیانی که میخواهند از این خانه بازدید کنند باید درخواست مجوز به دانشگاه پزشکی بدهند وبرای آنها علت ورود به خانه را توضیح دهند. آخرین باری که من خواستم از خانه بازدید کنم اجازه ندادند. این در حالی است که من تنها بازمانده از خاندان هدایت و وارث ایشانم.
جهانگیر هدایت کم کاری سازمان میراث فرهنگی را عامل این بی نظمیها میداند و میگوید: تا کنون بیش از ۲۰ بار برای مسئولان میراث فرهنگی نامه نوشتم اما بی جواب بود، حتی تماس تلفنی هم گرفتم ولی کسی پاسخگو نبود. هنوز برای خودم مشخص نیست چرا خانهای که به ثبت ملی رسیده درهایش به روی ملت بسته است.
با هدایت، صادق نبودهایم
چگونه مرا قضاوت خواهند کرد؟ اما من از کسی رودربایستی ندارم، به چیزی اهمیت نمیگذارم، به دنیا ومافیهایش میخندم. هرچه آنها دربارۀ من سخت بوده باشد، نمیدانند که من پیشتر خودم را سختتر قضاوت کردهام.آنها به من میخندیدند، نمیدانند که من بیشتر به آنها میخندم. (۴)
در زندگی زخمهایی است که در انزوا روح را میخورند و میتراشند. این زخمها نه تنها در زندگی حتی پس از مرگ هم با او بود. نامش را همراه با مرگ آوردند و شاهکارش را وسیلهای برای خودکشی. نفهمیدند و نخواستند که بفهمند که حرفش چیست.
جهانگیر هدایت دراین باره میگوید: به صادق هدایت ظلم شد. او حرفهایی زد که شاید به مزاج ما خوش نیاید و تحمل قبولش را نداریم اما اینها چیزی نیستند جز آینه که خود را درآن میبینیم. اگر این آینه را شکستیم عیب از آینه نیست بلکه در خود ماست.
۱.بوف کور-صادق هدایت
۲.صادق هدایت، نقل از فرزانه
۳.مجموعه نامهها، صادق هدایت
۴.مجموعه نامهها؛ صادق هدایت
گزارش از: هانیه اسلامی، خبرنگار ایمنا
نظر شما