به گزارش خبرنگار ایمنا، هاجر آقاعابدی در نشست کانون زنان عدالت گستر با موضوع "واکاوی روانشناختی علل مراجعه به دادگاههای خانواده" اظهار کرد: متاسفانه از دیرباز زنان به صورت فرودست، پردهنشین و خانهنشین نگه داشته شدهاند و همراه با این سبقه تاریخی و تبعیض قوانین و نابرابری حقوقی هم دست به دست هم داده و باعث محرومیت زنان از حقوق خود شده است.
وی در خصوص قوانین نابرابر حقوقی برای زنان افزود: از جمله قوانینی که همه به نابرابر بودن حق زنان نسبت به مردان در این قوانین اذعان دارند قوانین حقوقی همچون ارث، دیه، شهادت، حق طلاق، حق حضانت فرزند، حق ولایت پدر بر فرزند، حق سکونت، حق اشتغال، حق خروج از کشور، منع ریاست جمهوری برای زنان، منع اجتهاد برای زنان همگی از جمله قوانین تبعیض آمیز برای زنان نسبت به مردان است.
عضو کانون زنان عدالت گستر در خصوص اهمیت حضور انجمنها و حلقههای ارتباط زنان گفت: وجود چنین قوانینی میتواند علتی برای حضور و مشارکت بیشتر انجمنها و تشکلهای زنان باشد تا بتوانند به عنوان نهادهای مدنی حلقه ارتباط بین بدنه اجتماع، مسئولان و قانونگذار باشند تا گامی هر چند کوچک در راه اصلاح قوانین بردارند.
رضایتمندی از نتایج پروندههای دادگاه خانواده کم است
همچنین میترا گودرزی، کارشناس ارشد حقوق خصوصی و وکیل پایه یک دادگستری در ادامه این نشست در خصوص تفاوت رضایتمندی بین دعاوی خانوادگی و دیگر دعاوی مطرح شده در دادگاهها گفت: پس از گذشت سالها که جامه وکالت بر تن کردهام و پروندههای بسیاری که بر عهده گرفتم متوجه وجود تفاوتی عمده در رضایتمندی دعاوی خانواده با دیگر دعاوی مطرح شده در دادگاهها شدم.
وی با اشاره به وجود تقسیمبندی دعاوی مختلف در دادگاهها افزود: در امور قضایی، دعاوی حقوقی شامل دعاوی مدنی، کیفری و دعاوی خانواده است که در دعاوی مدنی و حقوقی موضوع مورد مطالبه و ادعای طرفین مطالبه مالی یا طلب تعهد قراردادی است و به جز تعهدات مالی و قراردادی، شامل مسائل کیفری و جزایی نمیشود اما موضوع مورد مطالبه در دعاوی کیفری تحقق یا وقوع یک جرم است.
این وکیل دادگستری در تعریف جرم و انواع کیفر جرایم گفت: جرم آن فعل یا ترک فعلی است که برای آن در قانون مجازات یا کیفری درنظر گرفته شده که کیفر ممکن است شامل حبس، شلاق، اعدام ، قطع عضو یا دیگر موارد باشد برای مثال بخشی از کیفر ضرب و جرح مربوط به مجنی علیه و بخش دیگر مربوط به حیثیت عمومی آن جرم و مسئولیتی که در ازای به هم زدن نظم در اجتماع است خواهد بود.
گودرزی با بیان اینکه در دعاوی خانوادگی رابطه و علقه زوجیت یا نسبتهای فامیلی در تحقق دعوا نقش دارد، اظهار کرد: آنچه در این نوع دعاوی بسیار دیده میشود اینکه در مراجعان دادگاههای خانواده در پایان کار آن رضایتمندی که مراجعین دعاوی حقوقی، مدنی و دیگر دعاوی دارند ، فارغ از نتیجه به دست آمده وجود ندارد.
این کارشناس ارشد حقوق خصوصی با تاکید بر اینکه متقاضیان طلاق با این حال که تمام تلاش خود را برای احقاق خواسته خود میکنند اما رضایت پایانی در آنها وجود ندارد، تصریح کرد: افراد برای تحقق این امر حتی از تمام حقوق خود برای این کار میگذرند اما بعد از اجرای حکم و گذشت چندین سال که جویای شرایط چنین موکلانی می شویم احساس رضایت در این افراد وجود ندارد و این موضوع در اکثر افراد خواهان طلاق دیده میشود.
وی ادامه داد: حتی گاهی چنین افرادی به وضعیت سابق خود رجوع کردهاند، مکاتب مختلف روانشناسی در بازگویی این عدم رضایتمندی بسیار کمک کننده است که از طریق شناخت با این مکاتب روانشناسی می توان راهنمایی بهتری برای اتخاذ تصمیمات بهتر به مردم و موکلان داشت.
گودرزی در خصوص یکی از مکاتب روانشناسی که چرایی این امر را بازگو کرده است، تصریح کرد: در مدل رفتاری "کارتمن" اعتقاد بر این بود که وقتی انسانها نمی توانند در هر رابطهای در شرایط صمیمیت قرار بگیرند، این افراد نمیتوانند به یک رابطه کامل برسند و خود واقعیشان را به نمایش بگذارند و از برقراری یک رابطه صمیمی میترسند در حالی که از دیدگاه "اریک برن" در یک رابطه صمیمی افراد نگران افکار طرف مقابل در مورد خود نیستند و پذیرفته شدن در این نوع رابطه منوط به شرایطی نیست.
این وکیل پایه یک دادگستری در خصوص وجود بازیهای روانی در برخی دعاوی گفت: در این مورد "کارتمن" مثلثی را تبیین کرد که ضلع اصلی و راس هرم این مثلث نقش قربانی است که فرد در این نقش احساس بدبختی و سرخوردگی و مورد ظلم واقع شدن دارد و ضلع دیگر مثلث مربوط به نقش ستمگر یا زجردهنده است که با تحقیر طرف مقابل سعی در بی ارزش کردن ارزش های او دارد.
وی خاصیت این مثلث را حرکت داشتن نقشها دانست و افزود: در این مثلث، نقش افراد مدام در حال تغییر است برای مثال در پروندهای که زنی از همسر معتادش شکایت می کند که ۲۰ سال خرج خانه را نداده و مسئولیتی در قبال زندگی ندارد این زن در مثلث کارتمن در نقش قربانی است و همسر او در نقش ستمگر و ضجردهنده مطرح می شود.
نقش "بازیهای روانی" در مثلث کارتمن
گودرزی با اشاره به اینکه وجود بازیهای روانی در دعاوی نقش افراد در مثلث کارتمن را تغییر می دهد، اظهار کرد: شوهر این زن همواره در نقش ستمگر باقی نمیماند و با تغییر نقش در مرحله بعد که زن درخواست حکم جلب یا محکومیت برای همسرش داشته باشد مرد می تواند در جایگاه یک قربانی واقع شود و در این شرایط مرد، زن را ترغیب می کند که از نقش ستمگری خود خارج و در نقش ناجی او ظاهر شود.
این کارشناس ارشد حقوق خصوصی با اشاره به اینکه برخی زنان در این وضعیت از طلاق رجوع کرده یا حتی مهریه خود را بخشیده اند و دوباره در همان سیکل قبل قرار گرفتهاند، تصریح کرد: این موضوع در پروندههای کیفری هم دیده میشود برای مثال در پرونده اسیدپاشی خانم آمنه که حکم تخلیه چشم برای متهم صادر شد اما در حین شروع اجرای حکم وی اگرچه مدتها برای گرفتن حکم قصاص برای متهم تلاش کرد در لحظه آخر تحت تاثیر رسانهها یا برخی افراد بیرونی رضایت داد، که این امر در مدل مثلث کارتمن تغییر نقش از ستمگر به ناجی است.
نبود تصمیمات آگاهانه نشانی از وجود "بازیهای روانی"
گودرزی نبود تصمیمات آگاهانه را نشانی از وجود بازیهای روانی در دادخواستها دانست و افزود: در چنین مواردی اگر قبل از این نوع تصمیمات آنی و لحظهای با حقوقدانان مشورت شود لازم به عدول از حق قانونی خود نیست و افراد میتوانند در قبال بخشش خود مطالبه دیه نمایند.
وی با تأکید بر اینکه کارکرد دستگاه قضا ورود به بازیهای روانی در دعاوی نیست، اظهار کرد: آگاهی بخشی قدم بزرگی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و فرد باید پیشبینی لازم از وضعیت آینده خود را داشته باشد و تصمیمات آنی برای یک موضوع نگیرد بلکه همانطور که به گذشته نگاه میکند به آینده هم نگاه کند و تامل بیشتری در خصوص طرح دعاوی بخصوص موضوع طلاق داشته باشند.
این وکیل دادگستری با اشاره به عدم دخالت وکلا در امر توصیه به طلاق یا رد آن، تصریح کرد: وکلا هیچ وقت به موکلان نمیگویند طلاق بگیر یا نگیر و هیچ گاه پیشنهاد دهنده امری نیستند و تنها وظیفه آنها دادن اطلاعات لازم به مراجعان است وگرنه هر کس مسئولیت زندگی خود را دارد و اگرچه قربانیان واقعی وجود دارند اما قربانی واقعی کسی است که هیچ کنترل و استیلایی بر زندگی خود ندارد.
گودرزی با اشاره به شکلگیری مثلث های دیگر در مقابل مثلث کارتمن در مکاتب روانشناسی گفت: مثلث دیگری در مقابل مثلث کارتمن ظهور کرد که به نام مثلث قدرت دهی یا قدرت پویا مطرح شد که در آن به جای نقش قربانی نقش خلاق وجود دارد و شخص به جای اینکه احساس یاس و ناامیدی کند با توجه به امکانات موجود خود سعی در ایجاد زندگی خلاقانه دارد.
وی در توضیح شرایط قرار گرفتن در موقعیت خلاقانه به جای شرایط قربانی گفت: برای مثال زنی که از مانع شدن همسر یا پدرش برای ادامه تحصیل شکایت دارد به جای اینکه تا پایان عمر با یاس و بدبختی از این امر شکایت کند با ایجاد شرایط جدید به نوعی میتواند این موضوع را تغییر دهد و از کسانی که بر پدر یا همسرش تاثیرات و تعاملات مثبت دارند کمک بگیرد یا حتی می تواند بطور مخفیانه به تحصیل خود ادامه دهد.
گودرزی با بیان اینکه در مثلث قدرت پویا به جای ماهی، ماهیگیری را آموزش میدهند، خاطرنشان کرد: در این روش "برای" تغییر شرایط تلاش میشود و شخص به جای حضور در نقش ناجی نقش مربی خواهد داشت.
وی در تشریح مصادیق ماده ۴ قانون حمایت از خانواده مصوب سال ۹۲ گفت: این موارد شامل نامزدی و خسارات ناشی از آن، نکاح و اذن نکاح، شروط ضمن عقد نکاح، ازدواج مجدد، جهیزیه، مهریه، نفقه و اجرت المثل، تمکین و نشوز، طلاق، رجوع، فسق و انفصال نکاح و بذل مدت و انقضای نکاح، حضانت و ملاقات طفل، نَسَب، رشد، حجر و رفع حجر، ولایت قهری، قیمومیت امور مربوط به ناظر و امین اموال مهجور و وصایت در امور آنها، نفقه اقارب، امور راجع به غایب مفقودالاثر، سرپرستی کودکان بی سرپرست، اهدای جنین و تغییر جنسیت است.
این وکیل دادگستری در خصوص مطرح بودن بازیهای روانی در برخی از این مصادیق گفت: در خصوص پس گرفتن هدایای نامزدی و عقد وجود بازی روانی میتواند مطرح باشد که آیا به واقع خواسته فرد تنها برای بازگشت هزینههای مادی است یا قصد دیگری مبنی بر ادامه روابط دارد که باید هدف از این طرح دعوی همان دادخواستی باشد که در حال طرح شدن است همچنین این امر در مورد جهیزیه و تمکین هم دیده میشود که آیا مردی که دادخواست تمکین داده خواهان بازگشت به زندگی است یا به دنبال ابزاری برای سلب حقوق بعدی زن است یا در موارد فرزندخواندگی هدف فرد حضور در جایگاه یک ناجی و قهرمان است یا اینکه به واقع مسئولیت ها و تعهدات این امر را می پذیرد.
نظر شما