به گزارش ایمنا، مشارکت مبنا و معرف اصلی و جزیی از حقوق و وظایف شهروندی است که میتواند به گونههای مختلف تحقق یابد. در اواخر دهه ۱۹۶۰ نقش مشارکت در توسعه جوامع در کانون توجه برنامهریزان قرار گرفت و مدلهای مختلفی برای آن ارائه شد.
از دیدگاه جامعهشناسی، مشارکت به معنای احساس تعلق به گروه و شرکت فعالانه و داوطلبانه در آن که به فعالیت اجتماعی منجر میشود، حائز اهمیت است. از این نظر، مشارکت، فرآیند سازمان یافتهای است که فرد در آن به فعالیتی ارادی و داوطلبانه دست میزند.
از دیدگاه جامعه شناسی سیاسی، مشارکت معادل کسب قدرت است. بنابراین مشارکت مبین توزیع قدرت است که با ساختار اجتماعی و سیاسی پیوند دارد. پس قدرت موضوع اصلی مشارکت است و کنش اجتماعی مشارکتی به طور گسترده مستلزم دارا بودن قدرت جمعی مشترک سیاسی است.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، مشارکت پدیدهای ذهنی و فرآیندی از خود آموزی اجتماعی است که به صورت جزیی از فرهنگ مردم درآمده است. از دیدگاه مدیریتی، مشارکت درگیری ذهنی و عاطفی و فعالیتهای گروهی برای دستیابی به اهداف مشترک است.
پس مشارکت واقعی شهروندان مستلزم تصویب و تضمین حقوق و مسئولیتها، شرایط مناسب برای مشارکت و برآوردن انتظارات اعضای جامعه است. از این رو مشارکت میتواند در اشکال و مراتب مختلف متناسب با ساختار اجتماعی و سیاسی حاکم انجام پذیرد.
مفهوم شهروند مداری ارتباط مستقیم با مفهوم دموکراسی و توسعه دارد. مشارکت از زمانی اهمیت یافت که محرز شد توسعه ، جز با دموکراتیزه کردن ساختارهای سیاسی و توانمندسازی شهروندان میسر نیست. به طور مثال، مشارکت شهروندان در امور شهری به این دلایل مورد توجه واقع شد:
۱- انطباق برنامهها و عملکرد مدیریت شهری با نیازها و اولویتهای شهروندان
۲- عدم توانایی دولتها در تامین منابع مالی اداره و عمران شهرها
۳- پیچیدگی روزافزون زندگی شهری و عدم توان مدیریت در توانگری به همه آنها
۴- آموزش اجتماعی، توانمندسازی و استفاده از ظرفیت شهروندان در توسعه شهری
۵- عدم توان یک جانبه دولتها در تحقق توسعه شهری
نظر شما