۱۰ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۰
گره‌ کور آموزش زبان انگلیسی

آموزش زبان انگلیسی همواره از دغدغه‌های بخش بزرگی از مردم بوده است. چه والدینی که تمایل دارند کودکشان در آینده بتواند به زبان بین‌المللی تسلط پیدا کند و چه مهاجرین و دانشجویانی که قصد مهاجرت یا ادامه تحصیل در دانشگاه‌های خارج از کشور دارند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مشکلات در زمینه آموزش زبان انگلیسی در کشور کم نیست. کتاب‌های متفاوت، تعرفه‌های گوناگون آموزشی، نبود استاندارد یکپارچه در این حوزه و برخی از روش‌های عجیب و غریب تبلیغاتی بخشی از مشکلات است که ‌زبان‌آموزان با آن روبرو هستند.

علی رضایی، کارشناس ارشد آموزش زبان انگلیسی و کارشناس ارشد روانشناسی با نگاهی بین رشته‌ای به نقش پررنگ روانشناسی در آموزش زبان انگلیسی اشاره می‌­کند و معتقد است‌: هیچ روش ‌معجزه‌آسایی برای آموزش زبان در کوتاه مدت وجود ندارد.

از سوی دیگر به گفته سیدعباس منصوری، دانشجوی دکترای آموزش زبان انگلیسی الگوبرداری از کشورهای موفق در این زمینه و بومی‌سازی الگوها، روش خوب پیروز شدن بر مشکلات این حوزه است. مشروح گفت و گوی ایمنا با این کارشناسان را در مطلب زیر بخوانید.

وضعیت آموزش زبان انگلیسی را چطور ارزیابی می‌کنید؟

رضایی‌:  فرآیند آموزش زبان را باید به چند بخش تقسیم کنیم. نخستین بخش بازدهی آموزشی است، بخش دوم اجرای آموزش و بخش سوم دیدگاه ‌زبان‌آموز و رضایت‌مندی او از آموختن زبان انگلیسی است. حرکت به سمتی که باعث‌ ایجاد رضایت ‌زبان‌آموز در کوتاه مدت شود در برخی موارد می‌تواند تصمیم اشتباه باشد. توجه افراطی به ‌این موضوع باعث می‌شود جدیت علمی‌ آموزش از بین برود، سیستم دارای‌ ایراد شود و بیش از حد رضایت‌طلبانه عمل کند.‌این موضوع باعث شده گروهی از آموزشگاه‌ها به وجود بیایند که آموزشی در آن اتفاق نمی‌افتد و فقط در افراد ‌ایجاد رضایتمندی می‌کند. ‌این شیوه نادرست است و آموزشگاه باید در ابتدا استراتژی خود را به ‌زبان‌آموز بگوید و صادقانه سختی‌های مسیر آموزش زبان انگلیسی را بیان کند.

‌زبان‌آموزان از نظر سنی به سه گروه کودکان، نوجوانان، دانشجوها و بزرگسالان تقسیم‌بندی می‌شوند. در مورد بزرگسالان مشکلی که وجود دارد عجله آن‌ها برای ‌زبان‌آموزی به قصد مهاجرت به خارج کشور است. ‌در حالی که آموزش زبان از سطح مبتدی تا پیشرفته نیازمند یک هزار و ۵۰ ساعت «درگیری آموزشی» ‌زبان‌آموز با زبان انگلیسی است. چه به صورت حضور در کلاس و چه به صورت ‌غیرحضوری و ‌خودآموز؛ هم‌چنین ‌زبان‌آموز باید به طور تقریبی در طول مدت آموزش چهار هزار ست تمرین حل کند. وقتی فرد می‌گوید یک سال برای فراگیری زبان فرصت دارد، از نظر علمی، آموزش ناقص انجام می‌شود. شرایطی را تصور کنید که در آن ‌زبان‌آموز روزی چهار ساعت مطالعه داشته باشد، در این صورت در مدت زمان یک سال ۱۰۵۰ ساعت استاندارد آموزش زبان انگلیسی را انجام داده؛ باز هم روند آموزش ناقص است؛ چرا که مطالب آموخته شده باید در فرد «درونی سازی» شود و این موضوع در یک بازه زمان چهار ساله ‌امکان‌پذیر است.

گاهی می‌بینیم در برخی از مراکز آموزشی وعده سه ماه و شش ماه آموزش زبان هم هست و اتفاقاً بازار گسترده‌ای هم دارد. اما نتیجه مطلوبی که در صورت سپری کردن پروسه علمی ‌به دست می‌آید در ‌این دوره‌ها حاصل نمی‌شود و هیچ روش ‌معجزه‌آسایی برای آموزش زبان در کوتاه مدت وجود ندارد. آموزش مکالمه فشرده طی یک مدت زمان کوتاه هم از همین قاعده پیروی می‌کند و زمانی که ‌زبان‌آموز پس از طی کردن دوره‌های کوتاه مدت احساس می‌کند که توانایی برقراری ارتباط از طریق زبان فراگرفته شده را ندارد، سیستم آموزشی را مقصر می‌داند.

در مورد نوجوانان با توجه به توسعه فن‌آوری‌های دیجیتال و بازی‌های کامپیوتری باید مبحثی در روانشناسی یادگیری به اسم «حوزه توجه» را بررسی و در نظر گرفت. بر این اساس نوجوان وقتی در کلاس حاضر می‌شود که حوزه توجه او به علت استفاده بیش از حد از بازی‌های رایانه‌ای تقریباً اشباع شده است و او بی‌قرار و فکرش درگیر است . فرد کم طاقت و کم حوصله، ظرفیت یادگیری به مراتب پایین‌تری نسبت به یک فرد نرمال دارد. پس به صورت طبیعی مدرس باید زمان زیادی صرف کند تا توجه او را به کلاس و درس جلب کند و این کار میسر نیست مگر زمانی که مدرس آشنا به مسائل روانشناسی باشد.

بااین حساب چقدر در دانشگاه‌ها به دانشجویان رشته زبان انگلیسی، دروس روانشناسی آموزش داده می‌شود؟

رضایی‌: ‌اغلب ‌مدرسان زبان دارای مدرک کارشناسی هستند و در ‌این مقطع تقریباً هیچ آموزش روانشناسی به دانشجویان داده نمی‌شود. در دوره کارشناسی ارشد کمی ‌دانشجویان را با مسائل «روانشناسی یادگیری» آشنا می‌کنند و باقی آموزش به مقطع دکترا موکول می‌شود. مگر چند نفر از ‌مدرسان آموزشگاهی مدرک دکترای زبان انگلیسی دارند؟ خیلی کم. پس به مرحله‌ای می‌رسیم که اگر بخواهم عامیانه توضیح دهم، مدرس درس می‌دهد و ‌زبان‌آموز متوجه نمی‌شود.

در مورد آموزش زبان انگلیسی به کودکان وضعیت چگونه است؟

رضایی‌: ‌حوزه کودکان را باید در بخش نگرش و سنجش والدین مورد توجه قرار دهیم. والدین تمایل دارند که کودکشان به سرعت بتواند بخواند و بنویسد و در صورتی که آموزشگاهی نتواند ‌این تمایل را در آن‌ها برآورده سازد، فکر می‌کنند سیستم آموزشی آن آموزشگاه دچار ‌ایراد و اشکال است؛ در حالی که حداقل ۳ تا ۶ ماه زمان نیاز است تا مرکز آوایی ‌زبان‌آموز با اصوات آشنا شود و در ‌این دوره انتظار هیچ خروجی آموزشی از ‌زبان‌آموز نداریم. مشابه همین موضوع در مورد زبان مادری صادق است، به نحوی که نوزاد بیش از یک سال زمان نیاز دارد تا توانایی درک اصوات در مرکز آوایی‌اش تقویت شود. به ‌این زمان «دوره سکوت» می‌گوییم.

همین عجله والدین برای حرف زدن سریع کودک به زبان انگلیسی، باعث می‌شود بعضی از آموزشگاه‌ها عینی‌گرایانه عمل کنند و به جای ‌اینکه آموزش زبان به کودکان از آواها شروع شود، از الفبای انگلیسی یا اسامی ‌اشیا و حیوانات آموزش را شروع می‌کنند که باعث می‌شود کودک به مرور زمان در تلفظ دچار مشکل شود و فشار زیادی را برای یادگیری زودتر از موعد متحمل شود.‌ در حالی که  این سیستم غلط دارد محبوب می‌شود و والدین بیشتری به‌ این سمت گرایش پیدا می‌کنند و ‌در این بین آموزش علمی‌ و اصولی بیش از همه متضرر می‌شود و فراموش می‌شود.

به دوره سکوت اشاره کردید، فراگیری زبان چه مراحلی دارد؟

رضایی‌: ‌آموزش زبان خطی نیست و به صورت تلفیقی و درهم تنیده است. دوره سکوت اولین مرحله است و مراحل دیگر آموزش باید مهارت‌های چهارگانه را شامل شود. هم چنین مدرس هوشمند حین تدریس باید تلاش کند برای جذابیت بیشتر، به صورت پویا آموزش دهد. یعنی به صورت تصویری، صوتی، بازی و...‌این هنر آموزش است که مدرس باید بداند چطور این موضوع را تلفیق کند و در چه حجمی‌ مسائل مختلف را به فراگیران زبان انگلیسی ارائه دهد.

منصوری‌: ‌دوره سکوت مسئله مهمی ‌است که متاسفانه ‌زبان‌آموزان از آن آگاهی ندارند. فراگیرانی که چند ترم آموزشی را به صورت فشرده گذرانده‌اند بعضاً از من می‌پرسند چرا من نمی‌توانم به راحتی انگلیسی صحبت کنم؟ ‌این دسته از فراگیران هنوز نیاز دارند که دوره سکوت را بگذرانند و ورودی‌های بیشتری دریافت کنند. ‌زبان‌آموزانی موفق هستند که در ‌این مرحله ناامید نشوند و هم‌چنان ورودی‌های آموزشی خود را افزایش دهند. منظور از ورودی یا خواندن است یا شنیدن. بدون ورودی نمی‌شود خروجی داشت و ممکن است ‌زبان‌آموز چند ترم آموزشی را به دریافت ورودی بگذراند. تولید محتوا بعد از چند ترم ‌زبان‌آموزی شروع می‌شود و دسترسی سریع به آن هیچ راهی جز دریافت ورودی‌های بیشتر و بیشتر ندارد. تبلیغات مربوط به آموزش در چند ماه بیشتر کارایی تجاری دارد و مبتنی بر اصول علمی ‌و آموزشی نیست.

مشکلی وجود دارد و این است که پیش از آموزش مشاوره مناسب به ‌زبان‌آموزان داده نمی‌شود و آنها مراحل آموزش را نمی‌دانند و فکر می‌کنند اشکالی در نحوه یادگیری آن‌ها وجود دارد. مشاوره پیش از آموزش باعث می‌شود ‌زبان‌آموز با استرس کمتر و با آرامش خاطر بیشتری زبان خارجی را بیاموزد که متاسفانه مبحث مشاوره خیلی جدی پیگیری نمی‌شود.

آیا آموزشگاه‌ها نیز مجبور هستند طبق سلیقه بازار عمل کنند و عملاً عطای آموزش علمی‌ را به لقایش ببخشند؟

رضایی‌: ‌همین طور است، نکته‌ این است که آموزشگاه‌ها خود ‌در این بین، معلول نبود آگاهی در جامعه واقع می‌شوند و اگر مردم نسبت به ‌این موضوع آگاهی پیدا کنند، حتی موسساتی که غیراستاندارد عمل می‌کنند مجبور می‌شوند که کار آموزش خود را استاندارد کنند و وضعیت آموزش زبان انگلیسی به مرور بهتر می‌شود.

مشکل دیگر آموزشگاه‌ها ‌این است که بیشتر درآمد محور هستند. سبد معیشتی خانواده‌ها مشخص است و توان هزینه زیاد برای آموزش زبان ندارند. پس آموزشگاه‌ها دست به تغییرات نامحسوس می‌زنند. اگر نگاهی تاریخی به تعداد جلسات آموزشی آموزشگاه‌های زبان انگلیسی داشته باشیم، ۱۰ سال قبل با ۳۰ جلسه کلاس‌ها برگزار می‌شد و هر سال به شهریه مبلغی اضافه می‌شد.‌این ادامه پیدا کرد تا جایی که مردم توان پرداخت مابه‌التفاوت شهریه را نداشتند و آموزشگاه‌ها تصمیم گرفتند کسری آن را با کاهش تعداد جلسات جبران کنند. به طوری که در حال حاضر آموزشگاه‌ها ۱۶ جلسه آموزشی برگزار می‌کنند و ادعا دارند جلسات سریع‌تر و فشرده‌تر است و شما زودتر به نتیجه می‌رسید؛ در حالی که چنین نیست.

این روند معیوب، آموزش را پوشالی کرده است و چون ‌این آموزش معیوب ادامه پیدا کرده است تبدیل به یک «فرهنگ‌ایده‌آل» شده و همه گمان می‌کنند به جز ‌این صحیح نیست. در صورتی که در گذشته فردی که از آموزشگاه‌ زبان فارغ‌التحصیل می‌شد، توانایی داشت تا مدرس زبان خارجی شود؛ ولی در حال حاضر فرد آموزش ناقص دریافت می‌کند و توانایی‌هایش به مراتب از یک ‌فارغ‌التحصیل سال‌های قبل کمتر است.

این روال، بی‌اعتمادی خاصی بین مردم و آموزشگاه‌ها ایجاد کرده و باعث ‌ایجاد فاز جدید و البته مثبت شده است. ‌در این شرایط آموزشگاه‌های کوچک با جامعه آماری ۲۰ نفره و کلاس‌های خصوصی تشکیل شد. در واقع آموزش واقعی در این مراکز اتفاق می‌افتد؛ زیرا این سیستم‌های کوچک تمکن مالی دارند و می‌توانند مجموعه را سر پا نگه دارند و از طرفی درگیر مسائل بیرون هم نیستند. اما به علت کوچک بودن، کمتر جلب نظر می‌کنند و از طرفی به علت مشکلاتی مثل موفق نشدن در کسب مجوز از بین می‌روند که به نظر من ساماندهی ‌این آموزشگاه‌های کوچک کمک بزرگی به سیستم آموزش زبان در کشور است.

از نظر شما برنامه‌ریزان در این زمینه باید چه کاری انجام دهند؟

رضایی‌: ‌پیشنهاد من‌ این است که یک سازمان متبوع بر پایه استانداردهای نوین دنیا برای صدور مجوزایجاد شود و پس از انجام بررسی‌های لازم در احراز صلاحیت آموزشگاه‌ها، ‌این مجوزها صادر شوند و در اختیار آموزشگاه‌ها قرار گیرند.

هم چنین برگزار کردن سمینارهای رایگان توسط شهرداری و وزارت علوم با محوریت آموزش زبان انگلیسی می‌تواند مفید باشد. باید توجه داشت که آگاه‌سازی مردم باعث فراهم کردن فرصت و توان انتخاب برای آن‌ها می‌شود؛ هم‌چنین باعث می‌شود فشار از دوش مسئولین آموزشگاه‌ها برای داشتن بازده سریع آموزشی برداشته شود. بسیاری از آموزشگاه‌ها می‌دانند که روند آموزشی استاندارد ندارند ولی چون تمایل دارند در رقابت بازار باقی بمانند راهی جز ادامه‌ این روند ندارند.

در حال حاضر شاهد هستیم که مجوز تأسیس یک موسسه به افرادی داده می‌شود که در رشته‌های غیرمرتبط با زمینه فعالیت آن تحصیل کرده‌اند؛ در حالی که اگر مؤسسات ملزم باشند که توسط افراد متخصص آموزش زبان انگلیسی‌ ایجاد شوند، ‌این حداقل، بینشی مثبت را برای روال آموزشی مؤسسه به ارمغان می‌آورد. از دیگر سو هیچ بخش کنترل کیفیت تدریس آموزش زبان در کشور وجود ندارد و استانداردسازی در حد توصیه است نه الزام.

منصوری‌:  پیشنهاد من ‌ایجاد دوره‌های تربیت مدرس بر اساس یک نظام استانداردسازی یکپارچه است. اکنون استاندارد کشوری برای‌ این موضوع نداریم و مدرک یک موسسه در موسسه‌ای دیگر قابل قبول نیست. ‌این هم وظیفه مسئولان است که شرایط را برای ‌مدرسانی که در آموزشگاه‌های مختلف مدرک آموزشی دریافت کرده‌اند تسهیل کنند تا مدرک آن‌ها در هر کجای کشور دارای اعتبار باشد. از طرفی هیچ استانداردی برای آموزش زبان تعریف نشده است، پس هیچ مرکز واحدی ‌در این رابطه وجود ندارد، نظارتی نیز نیست، در نتیجه با آشفتگی ‌در این بخش رو به رو هستیم.

چطور باید به نیازهای کشور در حوزه آموزش زبان انگلیسی پاسخ داد؟

منصوری‌: ‌جامعه ما ‌در این حوزه نیازهای خود را دارد، باید سعی شود در برنامه‌ریزی آموزشی از کاربرد زبان انگلیسی در جایگاه زبان بین‌المللی و ابزار ارتباط بین‌المللی الگوبرداری شود. یعنی ببینیم در کشورهایی که شبیه ما هستند سیستم‌های آموزشی را چگونه اجرا کرده‌اند و متناسب با نیازهای بومی‌ خود و مقتضیات فرهنگی و اقتصادیمان، ضمن بومی‌سازی الگوها از آن‌ها استفاده کنیم.

هم چنین آگاه‌سازی مردم و بحث عملکرد برنامه‌ریزان ‌این حوزه بسیار مهم است. باید به انگلیسی با این دید که زبان بین‌المللی است نگاه کرد و نه به عنوان زبان یک کشور خاص با فرهنگ‌های خاص خود. باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم تا بتوانیم سیستم آموزش استانداردی با ویژگی‌های فرهنگی خود اجرا کنیم؛ البته به نظر می‌رسد ‌این موضوع نیازمند امکان‌سنجی است.

گاهی شاهد این هستیم که عناوین جدیدی برای آموزش زبان بیان می‌شود، چقدر این مسائل علمی‌ هستند؟

رضایی‌: ‌گاهی می‌بینیم که از عناوینی مثل جدیدترین متد برای آموزش زبان استفاده می‌شود. ما آخرین متد داریم ولی جدیدترین متد یک حرف تبلیغاتی و غیر علمی‌ است. متد آموزش زبان مانند فرآیند تولید دارو است. یک دارو برای ‌اینکه وارد داروخانه شود سال‌ها بررسی و آزمایش قرار می‌شود، در شرایط متفاوت، آزمایش و اثرات بالینی آن بررسی می‌شود. متدهای آموزش زبان روش‌هایی هستند که سال‌ها مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته‌اند و توسط بسیاری از اساتید ‌این حوزه اصلاح و ویرایش شده‌اند و آخر تأیید تایید شده‌اند. از طرفی آموزش بر اساس یک متد، نیازمند سرفصل و به بیان دیگر نیازمند کتاب مدون است. چطور بدون یک کتاب مشخص می‌توان از متد جدید سخن گفت؟ ‌اینکه کسی بگوید من همان کتاب را با متد خودم آموزش می‌دهم، حرف نامربوط است.

این حرف‌های غیر علمی‌ و غیر اصولی از کجا نشات می‌گیرد؟

رضایی‌: ‌متاسفانه در حال حاضر با شرایطی مواجه هستیم که تعداد زیادی از مدرسان زبان، در رشته‌ای به جز زبان تحصیل کرده‌اند و با مبانی علمی ‌آموزشی آشنا نیستند. ‌این مشکل بزرگی است و فرد را از بینشی که حین آموزش آکادمیک زبان حاصل می‌شود محروم می‌کند که به سهم خود آسیب‌هایی‌ این چنین به بار می‌آورد. در مورد دیگری می‌شنویم افرادی ادعای آموزش زبان در خواب می‌کنند،‌ آیا این افراد اصلاً می‌توانند خواب را تعریف کنند؟ هیچ کدام از این روش‌ها علمی‌ نیست و اگر بخواهم عامیانه بگویم آموزش زبان یک روند ریاضتی است و به صورت معجزه آسا اتفاق نمی‌افتد.

ممکن است کسی مهندس باشد و در فهم و بیان زبان انگلیسی مهارت داشته باشد؛ ولی دلیل نمی‌شود که بتواند خوب آموزش دهد. من و شما فارسی صحبت می‌کنیم؛ آیا می‌توانیم در دانشگاه زبان فارسی آموزش دهیم؟ ما قبلاً هرم آموزشی داشتیم ولی اخیراً شاهد هستیم که‌ این هرم تبدیل به استوانه شده است، یعنی تعداد افرادی که در مقاطع بالا تحصیل می‌کنند بسیار زیاد شده و ‌این ضمن کاهش کیفیت آموزش، باعث شده است افراد به علت اشباع حوزه خود، به حوزه‌های دیگر به جز تخصص خود ورود کنند.

منصوری‌: ‌حتی یک فرد دارای تحصیلات دانشگاهی ممکن است نتواند به خوبی ‌زبان‌ آموزش دهد. چرا که تمرکز دانشگاه بر تربیت محقق است نه مدرس. آموزش تدریس نیاز به گذراندن دوره‌های پیشرفته بین‌المللی در مؤسسات معتبر دارد که در یک نظام یکپارچه تعریف شود و مورد تأیید قرار گیرد. پیشنهاد من‌ این است که دوره‌هایی شبیه آموزش‌های فنی حرفه‌ای برای آموزش تدریس زبان برگزار شود تا مدرسان بتوانند با دریافت مدرک معتبر همسان و هماهنگ در سطح کشور، به آموزش زبان انگلیسی با کیفیت بالا بپردازند.

موسسه‌ای وجود دارد که سعی کند استانداردهای خود را به استانداردهای روز دنیا نزدیک کند؟

رضایی‌: ‌مؤسسات سعی دارند چنین کاری بکنند؛ ولی موفق نمی‌شوند. یک دلیل‌ این است که متخصص لازم و ماهر برای‌ این موضوع در اختیار ندارند و دلیل دیگر این که بیش از حد استاندارد شدن و به استانداردهای جهانی نزدیک شدن باعث می‌شود از رقابت بازار جدا شوید. با این تفاسیر مؤسسات آموزشی غیراستاندارد زیادی در کشور داریم.

نظرتان در مورد آموزش زبان در آموزش و پرورش چیست؟

رضایی‌: ‌یک تصور عامه وجود دارد که آموزش و پرورش در مورد آموزش زبان کار را نادرست انجام می‌دهد. ولی‌ این دیدگاه سخت‌گیرانه‌ای است چون شرایط در تمام نقاط کشور یکسان نیست و شرایط مهیا برای فعالیت آموزشی یک فارغ‌التحصیل از یک دانشگاه معتبر دولتی تهران با شرایط یک سرباز معلم در مناطق محروم خیلی متفاوت است.

موضوع دیگر در مورد عملکرد آموزش و پرورش بحث علاقه‌مندی است. فردی که در آموزشگاه زبان ثبت نام می‌کند علاقه‌مند یادگیری زبان است؛ ولی در کلاس درس، افراد مجبور به یادگیری هستند و حق انتخاب ندارند. ‌این باعث می‌شود معلم با افراد بی‌انگیزه سر و کار داشته باشد و مجبور شود حداقل‌ها را در نظر بگیرد. از طرفی در کلاس زبان تعداد افراد حاضر نباید از حد معینی بیشتر باشد و در یک کلاس چهل نفره نمی‌شود زبان یاد داد.

منصوری‌: ‌موضوع دیگراین است که آموزش زبان نیازمند صرف حداقل زمان معینی است؛ ولی در مدارس، معلم با محدودیت زمان رو به رو است و روند آموزشی به طور صحیح شکل نمی‌گیرد؛ زیرا هدف آموزش و پرورش کنکور است و نه آموزش زبان.

نکته بعدی محدودیت آموزش و پرورش در امر ارزشیابی است. ارزشیابی در مدارس صرفاً بر اساس نوشتن و خواندن انجام می‌گیرد و توانایی بیان و درک شنیداری بررسی نمی‌شود. ‌این موضوع منطقی است چون نیازمند نیروی انسانی زیاد و صرف انرژی بالا برای بررسی تمام ‌دانش‌آموزان است. از طرف دیگر ارزشیابی بیانی و شنیداری در کنکور تقریباً شدنی نیست. همین مسائل باعث شده است آموزش زبان در مدارس بیش از اینکه واقعاً آموزش باشد، بیشتر باب آشنایی دانش‌آموزان با زبان انگلیسی باشد.

در مورد آزمون‌های زبان انگلیسی شرایط چگونه است؟

رضایی‌: ‌بحث آزمون‌های زبان موضوع بسیار مهمی‌ است. آزمون‌های معتبر زبان انگلیسی یعنی آزمون‌های TOFEL و IELTS آزمون‌های مهارت هستند و در واقع فرد باید مهارت زبان انگلیسی خود را با این آزمون‌ها بسنجد. ولی مشکلی که در مورد آزمون تیزهوشان وجود دارد، ‌در این آزمون‌ها نیز مصداق پیدا می‌کند؛ یعنی اساساً فرد تیزهوش نباید با ملاک کلاس‌های تقویتی و تست انتخاب شود. در ‌این صورت فردی که بیشتر تمرین کرده و هوش متوسطی دارد وارد مدارس تیزهوشان می‌شود و فردی که واقعاً تیزهوش است از ورود به‌ این مدارس باز می‌ماند؛ اما برخی اساتید زبان برای ‌اینکه نتایج بهتری توسط ‌زبان‌آموزان در ‌این امتحانات کسب شود اقدام به بررسی‌ این آزمون‌ها و برگزاری کلاس‌هایی برای آموزش آن‌ها کرده‌اند که به‌ این موضوع اصطلاحاً «Washback» گفته می‌شود.

مشکل ‌اینجاست که افرادی که معلم آزمون هستند باید مقالات زیادی در مورد تستینگ بخوانند و کاملاً از این حوزه آگاه باشند و بدانند چطور تأثیر آزمون‌ها را در آموزش خود بگنجانند. اخیراً افراد غیرمتخصص زیادی ‌در این حوزه وارد شده‌اند. افرادی را دیده‌ام که خود را معلم تخصصی آزمون معرفی می‌کنند و بعد مشخص می‌شود تخصص غیرمرتبطی دارند. برای همین اگر شما به آمار بین‌المللی نگاه کنید نمره‌ ایرانی‌ها کمتر از حد متوسط جهانی است چرا که اکثراً افراد متخصص ‌در این حوزه فعالیت نمی‌کنند.

گاهی اوقات هم معیارها تعجب ‌برانگیز است؛ مثلاً می‌گویند چون فردی نمره خوبی ‌در این آزمون‌ها کسب کرده پس می‌تواند خوب هم آموزش دهد؛ مگر می‌شود شخصی که گواهینامه رانندگی دارد، صلاحیت آموزش رانندگی هم داشته باشد؟ شرایط آموزش آزمون‌ها از شرایط آموزش آموزشگاهی زبان به مراتب بغرنج‌تر است. آموزش آزمون‌ها بازار گسترده‌ای دارد که نیازمند ساماندهی است و ‌در این حوزه هیچ معیاری وجود ندارد که ‌زبان‌آموز بر اساس آن متوجه شود چه فردی با چه سطح از مهارت توانایی آموزش دارد و صرفاً انتخاب مدرس بر اساس آزمون و خطاست.

پیشنهاد شما به ‌زبان‌آموزان برای انتخاب کلاس آموزش آزمون چیست؟

رضایی‌: ‌پیشنهاد من‌ این است که زبان‌آموزان مطمئن باشند مدرک مدرسشان حداقل کارشناسی ارشد آموزش زبان انگلیسی است، ضمن ‌اینکه باید تجربه آموزش در این حوزه را هم داشته باشد.‌ این موضوع که فرد خودش چه نمره‌ای گرفته ملاک مناسبی نیست و نباید به آن توجه کرد.

منصوری‌: ‌پیشنهاد من‌ این است که در صورت امکان مسئولین مربوطه مرکزی را ایجاد کنند که برای آموزش آزمون‌های بین‌المللی، ‌وضعیت مدرسان ‌این حوزه را بررسی کنند و سپس به آن‌ها مدرک بدهند تا شناسایی افراد دارای صلاحیت برای ‌زبان‌آموزان راحت‌تر باشد.‌ اینکه افراد غیرمتخصص وارد ‌این حوزه بشوند، شبیه‌ این است که یک پزشک عمومی‌ بخواهد عمل جراحی انجام دهد. ما افرد زیادی داریم که حوزه‌های گوناگون آموزش زبان فعالیت می‌کنند. در بحث آموزش ‌زبان ‌آموزشگاهی، زبان انگلیسی تجاری، انگلیسی آکادمیک، آموزش آزمون ‌ایلتس، آموزش آزمون تافل و غیره هر کدام نیازمند تخصص‌های خاص خود است و شناخت نداشتن افراد نسبت به حوزه‌های متفاوت و ورود به آن‌ها باعث آشفتگی شده است.

آیا منابع ‌خودآموز زبان انگلیسی در یادگیری مؤثر است؟

رضایی‌: ‌گاهی وضعیت اقتصادی، شرایط زندگی  یا چرخه زندگی افراد اجازه نمی‌دهد که شخص وارد سیستم آموزشی شود. پیش‌تر فرد از سیستم آموزش زبان طرد می‌شد؛ ولی حالا ‌خودآموزی زبان پایه‌گذاری شده است و افراد می‌توانند از آن استفاده کنند. باید تاکید کرد ‌خودآموزی زبان انگلیسی جایگزین آموزش آموزشگاهی نمی‌شود؛ ولی در شرایط موقت برای دور نماندن از فراگیری زبان انگلیسی قابل قبول است. ‌خودآموزی، حوزه جدیدی است که کمتر به آن توجه شده بود ولی در حال گسترش است. ‌خودآموزی زبان انگلیسی اگر همراه آموزش آموزشگاهی باشد، نتیجه مثبت برای ‌فراگیری زبان‌آموز دارد.

منصوری‌: ‌‌زبان‌آموزی با بهره از تکنولوژی هم می‌تواند کمک شایانی به ‌زبان‌آموز بکند چرا که صوت و تصویر تأثیر زیادی بر انگیزه فرد و عدم خستگی او در امر آموزش دارد. حتی دوره‌های ‌زبان‌آموزی آنلاین وجود دارد که هر روز در حال گسترش است. اپلیکشین‌های مفیدی مثل «lingomer» وجود دارند که با توجه به استاندارد بودن می‌توان از آن برای فراگیری زبان با روش خودآموز استفاده کرد. خودآموزی در هر صورت مفید است و باید افرادی که به آموزشگاه‌های زبان مراجعه می‌کنند توجه داشته باشند که کتاب‌های ‌زبان ‌آموزشگاهی به تنهایی برای آموزش صحیح کفایت نمی‌کند.

آیا استفاده از زبان فارسی حین آموزش زبان صحیح است؟

رضایی‌: ‌سوال خوبی است، از زبان مادری در امر آموزش زبان انگلیسی نه به عنوان یک روش بلکه برای جلوگیری از «ژیمناستیک کلمات» در کلاس درس باید استفاده کرد. بالاخص در انتقال معانی کلمات انتزاعی و مفهومی‌ مثل «امیدواری» و کلماتی که به سادگی قابل توصیف نیستند؛ البته باید توجه داشت که بهره افراطی از این موضوع نادرست است و باید در حد تعادل از ابزار میانه یعنی زبان مادری در آموزش زبان استفاده کنیم.

گفت و گو از: ‌علی فرقانی- خبرنگار ایمنا

کد خبر 354880

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.