به گزارش خبرنگار ایمنا، بارها در مراسم تدفین آشنایان و فامیل شرکت کرده ام اما اینکه خود را جای متوفی تصور کنم وجودم را پر از واهمه و ترس می کند، "آقای دکتر" از راه می رسد، انگار ترس را در وجود من دیده است، می گوید «شنیده ای که دنیا دار فانی است؟» انگار زبانم قفل شده است، سرم را به علامت مثبت تکان می دهم و راهی غسال خانه می شویم...
کسب و کار مرگ و ترس از مردن این روزها رنگ و بوی جدیدی به خود گرفته است، از خرید و فروش قبر گرفته تا چیره شدن سایه مرگ بر افکار برخی افراد جامعه که دغدغهای جز رسیدن به آرامش روحی ندارند.
این افراد از هر روشی برای درمان و فرار از ترس درونی استفاده می کنند. قبر درمانی جدیدترین راه درمان گریز از تاریکی افکار است که زمزمه آن به گوش میرسد. این راه درمان امروز یکی از پردرآمدترین مشاغل حوزه مرگ و میر آدمیان به شمار میآید که اقشار مرفه بیشترین مشتریان آن را تشکیل میدهند. سراغ یکی از " قبر درمانها" که شغل خود را "مرگ درمانی" مینامد، می روم. روز مرگم را با او تجربه می کنم؛ تجربه ای از سر کنجکاوی شیرین و لحظه به لحظه اش که با ترس همراه است، تلخ؛ قبر درمانگر من علاقهای به فاش شدن نام خود ندارد و میگوید: "مرا دکتر صدا بزن" لحظه هایی را که تجربه می کنم با "آقای دکتر" به گفتوگو می نشینم، آنچه در ذیل می خوانید حاصل این گفتگو است:
چطور و چگونه این شغل را انتخاب کردید؟
در واقع من از کودکی علاقه به مراسم ترحیم و سوگواری داشتم و این قدر که در مراسم تدفین و ترحیم خوشحال بودم؛ در مراسم عقد و عروسی خوشحال نبودم و هر گاه که با خانواده به آرامستان شهرمان میرفتیم دور از چشم پدرم به سراغ قبرهای آماده قطعه بالایی میرفتم و به بهانه رفتن به دستشویی مدتی در آنها میخوابیدم، البته دوران مدرسه هم که به طور کلی پنج سال طول کشید. در مسیر برگشت از خانه به قبرستان نزدیکی مدرسه میرفتم و با مردهها دوست میشدم و حتی گاهی شبها که با خانواده به مشکل بر میخوردم و نزاع پیش میآمد به قبرستان میرفتم و تا صبح در آنجا با مردهها صحبت و سعی میکردم تا همه مردهها را بشناسم.
یعنی صدای آنها را میشنیدی؟
نه ! نه این که صدایشان را بشنوم ، فقط از آنها سوالاتی در مورد زندگیشان میپرسیدم و در ذهنم به جوابهایی بر میخوردم و سعی میکردم که از روی عکس قبر، به رمز و راز زندگی صاحب آن پی ببرم.
برخی انسانها از تصور مرگ میترسند. آیا شما تا کنون کسی را با آنچه مربوط به مردگان میشود اذیت کردید؟
پنج سالی که در مدرسه درس میخواندم چون یک بار در کلاس اول، در راه مدرسه، سراغ قبرستان سر راهی رفتم و یک استخوان از قبری که باز بود برداشتم و به مدرسه بردم تا به بقیه نشان دهم، تقریبا هیچ دوستی نداشتم و "به مجید جنی" معروف بودم و البته با توجه به وضعیت مالی سطح پایینمان گاهی هم با گذاشتن استخوان در کیف بچه پولدارهای کلاس، از آنها لقمه و کیک می گرفتم تا این اقدام را تکرار نکنم.
تا به حال مشتری شبانه هم داشته اید ؟
نه، ولی یک بار شخصی از من تقاضا کرد که شبانه روند درمانش طی شود و ساعت ۹ شب باهم نزدیک آرامستان قرار گذاشتیم که به داخل برویم چون شب ها درهای آرامستان بسته میشود و کسی اجازه ورود ندارد و فقط من میدانم که به چه طریق می توان وارد شد؛ اما مشتری ام نیامد و تا ساعت ۱۲ من را منتظر گذاشت و فردا صبح که زنگ زدم تا سرزنشش کنم پسرش گفت که پدرم فوت شده و در حال غسل او هستیم.
مشتریان قبردرمانی از چه قشری هستند؟
اکثرا افراد با بضاعت و به نسبت موجهی هستند که صرفا میخواهند کمی از دغدغههای دنیوی و مالی خودشان فاصله بگیرند و تعدادی هم در مورد قبر و قیامت و اعمال پس از مرگ کنجکاو هستند، تعداد زیادی بعد از خوابیدن در قبر به مدت سه دقیقه و برخواستن، دیگر انسان سابق نیستند و دغدغههایی جز مسائل مادی دارند.
چگونه به شما معرفی می شوند؟
نمی توانم معرف های خود را بگویم.
درآمد شما از این شغل چقدر است؟
درآمد من در ماه متفاوت است برای مثال در مردادماه امسال ۱۵ میلیون تومان و در فروردین ۳۰ میلیون تومان درآمد داشتم.
چه روندی برای مشتریان طی می شود و چه صحبت هایی برای آنها قبل از خوابیدن در قبر می کنید؟
مشتریان بعد از این که همگی با من قرار میگذارند و در محل قرار حاضر میشوند با هم به سمت غسالخانه آرامستان حرکت می کنیم تا با عبور از بین جمعیت سوگواری که در سالن انتظار تغسیل در حال گریه وزاری هستند کمی با فضای سایرین پس از مرگ دیگری آشنا شوند و به غسالخانه که میرسیم با اشاره به جنازه که روز قبل نفس میکشیده و اکنون هیچ گونه کنترلی بر خود ندارد کمی برایشان در مورد لحظه قبض روح توسط ملک الموت صحبت میکنم و با عبور از میان جنازه ها به سمت قبور آماده حرکت می کنیم و به مشتریان می گویم که هر کدام قبری را به دلخواه انتخاب کنند و بر سر آن بنشینند تا برایشان در مورد قیامت و شب اول قبر صحبت کنم و مشتریان غافل از این که قبری که انتخاب میکنند، همانی است که قرار است در آن بخوابند سعی می کنند تا شکیل ترین قبر را انتخاب کنند و بعد از صحبت های من با خوابیدن در قبر البته به انتخاب خود رو به رو میشوند.
آیا تا به حال موردی پیش آمده که فردی در قبر سکته کند و یا مشکلی برایش پیش آید؟
بله! به کرات مشاهده کردهایم که افراد بعد از خوابیدن در قبر به دلیل جو سنگین قبر دچار تنگی نفس و مشکلات قلبی شده اند و حتی قادر به برخاستن از قبر نبودهاند و البته صحبت هایی که در این زمان میکنند بسیار جالب است، همگی التماس میکنند که به آنها کمک کنیم و آنها را در این مکان تنها رها نکنیم آنها تصور میکنند برایشان کاری انجام نمیدهیم و قرار است با بی محلی از کنار آنها عبور کنیم؛ همسرم پرستاری خوانده و در تمام جلسات علیرغم ترس و واهمه ای که از شغلم دارد همراه من است، در ماشین به انتظار ما مینشیند، می داند در این شرایط چه کاری باید بکند.
هنگامی که از شما پیرامون شغلتان سوال می شود، چه پاسخی میدهید؟
خاطرم هست که یک بار از پسرم در مدرسه پرسیده بودند پدرت چکاره است و جواب داده بود که «پدرم زنده ها را خاک میکند» و مدرسه برای این جواب احضارم کرد و در مورد شغلم که پرسیدند و متوجه قبر درمان بودن من شدند کمی در ادامه روند تحصیلی فرزندم در این مرکز آموزشی تردید کردند و البته با دعوت من از مدیر مدرسه برای شرکت در این جلسات و استقبال وی قضیه حل و فصل شد و از آن به بعد هرجا که در مورد شغلم میپرسند در جواب خود را "دکتر مغز و اعصاب" معرفی میکنم.
با سابقه ۲۰ ساله در این شغل چه توصیه ای برای افرادی که به این شغل علاقه مندند دارید؟
من در واقع به هیچ کس پیشنهاد نمیکنم که وارد شغل من بشود چرا که علیرغم درآمد مناسب و میلیونیاش تاثیراتی شگرف و باور نکردنی بر روحیات انسان میگذارد و باعث تغییرات موثر و اجتناب ناپذیر در فرد میشود و بیشتر با مرده ها دوست می شود تا زنده ها.
به گزارش ایمنا، متنی که خواندید صرفا یک گفتگو با فردی است که این شغل را انتخاب کرده و ایمنا هیچگونه مسئولیتی در قبال گفته های او ندارد.
نظر شما