به گزارش خبرنگار ایمنا، «اگر زنهای انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست وانحطاط خواهند رسید» این سخن امام خمینی(ره) است که همیشه بر نقش سازنده زنان در حفظ جامعه تاکید داشتند و تا به امروز هم رهبر معظم انقلاب بر این اصل اعتقاد دارند که زن در کشور ما می تواند در میدان سیاست و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و حضور در میدانهای گوناگون، دارای نقش و اثر باشد.
با این وجود در آستانه چهل سالگی انقلاب همچنان شاهد حضور برابر زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی جامعه نیستیم و سپردن نقشهای مدیریتی جدی به آنها فقط در حد شعار صورت گرفته است. در این رابطه گفتو گویی داشتیم با شهره جلال پور، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد شهرضا که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
وضعیت مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان در ایران به ویژه در حوزه مجلس شورای اسلامی را چگونه ارزیابی می کنید؟
مشارکت سیاسی یا نقش سیاسی زنان در مجلس همیشه یک پرسش بوده و متأسفانه بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب هیچ کدام از نمایندگان زن ما نتوانستهاند گامهای بلندی در جهت احقاق حقوق زنان بردارند. با توجه به سابقه مشارکت زنان در مجلس، باید گفت که قبل از انقلاب اسلامی و از زمان مشروطه تا پیروزی انقلاب تعداد ۲۴ دوره مجلس تحت عنوان مجلس شورای ملی برگزار شده است که علاوه بر آن مجلس سنا و مؤسسان هم بوده اند؛ در دوره مشروطه خیلی تلاش کردند که در مورد حضور زنان اقداماتی انجام شود، ولی تا زمان انقلاب سفید اتفاقی نیفتاد و بعد از انقلاب سفید حضور زنان در مجلس و کابینه بیشتر شد.
بعد از انقلاب ۱۰ دوره مجلس شورای اسلامی تشکیلشده است که حضور زنان در این دوره ها از ۴ نفر در مجلس اول شروع شد و هم اکنون که دوره دهم مجلس است، ۱۷ نماینده زن به مجلس راهیافتهاند. رکورد تعداد نمایندگان زن در ایرانِ ۸۰ میلیون نفری، ۱۷ نفر است که این آمار در بهترین حالت و در مقایسه با مردان تنها به ۵ درصد میرسد.
رییس فراکسیون زنان شعارهای جذاب زیادی برای افزایش حضور زنان در مجلس داده و معتقد است آمار حضور زنان در ترکیب مجلس باید به ۴۰ درصد برسد، اگر این اتفاق بیفتد، شاید گشایشی در بحث مشارکت سیاسی زنان ایجاد شود، اما اگر همین نگاه منفی مردسالاری ادامه پیدا کند، از این میزان نمایندگان زن بالاتر نمیرویم.
نقش زنان در پست های سیاسی ایران نسبت به کشورهای همسایه و سایر مناطق دنیا به چه صورت است؟
در یک مقایسه آماری با کشورهای همسایه، مانند افغانستان و عراق که کشورهای پیشرفتهای هم نیستند، حقوق سیاسی زنان و جایگاهی که این بخش جامعه در مجلس دارند، از ایران بالاتر است؛ ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان و عراق به این صورت است که در واقع احزاب سیاسی نقش اصلی را در انتخابات بازی میکنند و نوعی سهمیهبندی جنسیتی در آنها وجود دارد که بر اساس آن ۳۰ درصد ترکیب احزاب متعلق به زنان است، به همین ترتیب زنان در مجلس و هیأت دولت هم راه پیدا میکنند، برای مثال در حالی که زنان ایرانی تنها ۵ درصد کرسی های مجلس را به خود اختصاص داده اند، سهم زنان در مجلس لویی جرگه افغانستان ۲۷ درصد، در مجلس رواندا ۶۳ درصد و در آمریکا ۱۹ درصد است.
بنابراین متأسفانه باید گفت زنان ایرانی نتوانستهاند در ترکیب هیأت دولت جایگاه مناسبی پیدا کنند. کشورهای حوزه اسکاندیناوی بهترین شرایط مشارکت سیاسی زنان را دارند؛ برای مثال در کشور اسپانیا از ۱۷ نفر اعضای کابینه ۱۱ نفر آن زن هستند و در کابینه سوئد از ۲۵ وزیر ۱۴ نفر زن هستند و این در حالی است که اکنون در کابینه روحانی ی زن هم نداریم.
البته در سالهای پس از انقلاب، از زمان آقای هاشمی رفسنجانی روند مشارکت زنان در ایران هم آغاز شد و خانم شهلا حبیبی مشاور رییس جمهور شد، در زمان آقای خاتمی ریاست سازمان محیطزیست را به خانم ابتکار دادند و بهترین حالت در زمان آقای احمدینژاد اتفاق افتاد که سه وزیر زن پیشنهاد شد و البته تنها باخانم وحید دستجردی موافقت میشود و چند تا مشاور و معاون زن نیز در آن دوره منصوب شد. این در حالی است که زمان آقای روحانی که یکی از مهمترین شعارهای ایشان مشارکت زنان و دادن سهم عادلانهای از پستهای درجهیک سیاسی به زنان بود، بازهم حضور زنان در پست های رده بالای مدیریتی از سه نفر تجاوز نکرد و تنها شاهد انتصاب خانم ها امینی، ملاوردی و ابتکار بودیم.
با مراجعه و بررسی نقش سیاسی زنان در تاریخ ایران، میتوان ثابت کرد که زنان ایرانی در دوران تاریخی گذشته ایران نقش فعالتری نسبت به الآن داشته اند، برای مثال در دوره ساسانیان، دو پادشاه زن به نامهای «آذر میدخت» و «بوران میدخت» داشتیم و بعد از آن در دوره خوارزمشاهیان یک زن فعال به نام «ترکان خاتون» و در دوره قاجار، «مهد علیا» و «انیس الدوله» راداریم که اولین زن ایرانی است که با همسر خود به اروپا سفر کرد. اگر ایران را با خود ایران مقایسه کنیم، این سؤال پیش می آید که چرا بعد از انقلاب که جامعه مستقلتر، افزایش جمعیت و مراودات بیشتر شده و حتی آگاهیهای سیاسی و اجتماعی زنان نیز بالاتر رفته، نتوانستهایم شاهد حضور و مشارکت گستردهتر زنان در پستهای مدیریتی رده بالا و از جمله در بین نمایندگان مجلس باشیم؟!
آیا افزایش آماری تعداد نمایندگان زن به نفع جامعه زنان خواهد بود؟
مسلماً جواب مثبت است؛ چراکه هرچقدر بتوانیم تعداد نمایندگان زن را بالا ببریم احقاق حقوق و رسیدگی به مطالبات زنان میتواند از برد بیشتری برخوردار می شود و این مطالبات امکان محقق شدن و تبدیل شدن به قانون را پیدا می کنند.
آیا واقعاً حضور زنان در مجلس به معنای تحقق مطالبات آنها خواهد بود؟!
پاسخ منفی است؛ هر زنی که به مجلس راه پیدا میکند به دنبال مطالبات زنان نیست، زیرا زمانی که عملکرد زنان را در مجلس نگاه میکنیم، میبینیم که بسیاری از نمایندگان مرد بهتر از زنان از حق آنها دفاع کردهاند. متأسفانه در برخی موارد عملکرد زنان علیه زنان بوده است.
مجلس ششم، تنها مجلسی است که می توان آن را نقطه عطفی در حمایت از زنان در مواردی مانند حق حضانت، خروج دانشجویان دختر از کشور، خارج شدن ورزشکاران زن، حمایت از قانون خانواده و یا مخالفت با چهار همسری، سقط درمانی و حقوق برابر و امنیت نام برد، ولی از مجلس ششم به بعد حمایت از حقوق زنان سیر نزولی پیداکرده است؛ شهامتی که مجلس ششم داشت، حتی در مجلس دهم که بیشترین آمار نمایندگان زن را در طول تاریخ انقلاب داشته، وجود ندارد.
مواردی ازجمله صدای ضبطشده یکی از نمایندههای مجلس که شوخی نامناسبی را در مورد زنان مطرح کرد، در حالی که بلند گوی وی روشن بود و یا کارنامه فعالیت زنان در مجلس و عملکرد آنها نشان میدهد که جامعه باید توجه و دقت بیشتری داشته باشد که چه کسی را وارد مجلس میکند. مگر مجلس عصاره فضایل ملت نیست؛ آیا شان مردم ایران می پذیرد که نماینده مجلس در مورد خانم ها از عبارات سخیف استفاده کند؟ متاسفانه زنانی داشتهایم که بدون مطالعه لب به سخن میگشایند و به بازخورد آن توجه ندارند. با تأسف بیشتر، آنچه در جامعه بازتاب پیدا میکند سخنرانی چنین افرادی است، ولی نظرات و سخنان من بهعنوان استاد دانشگاه در هیچ کجای کشور انعکاس پیدا نمی کند.
هر جامعه متمدن یکی از اولویتهای خود را به مسئله زنان و حقوق آنها اختصاص می دهد، ولی باوجودی که یکدوم از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند، تنها ۲۷ درصد مشاغل دانشگاهی توسط زنان اشغالشده و در این مورد هم نتوانستهایم حقوق برابر را رعایت کنیم.حتی اگر متون قدیمی و آموزههای دینی، سخنان رهبری و امام خمینی را جستوجو کنید میبیند هیچ تناقضی بین نقش خانهداری، سیاسی و اجتماعی زنان وجود ندارد.
در حالیکه آگاهی اجتماعی زنان بالا رفته و جنبشهای حمایت از حقوق زنان نیز در سالهای اخیر به شدت در کشور فعال شده اند، به نظر شما چرا زنان ایرانی هنوز نتوانسته اند جایگاه اصلی را در جامعه به دست آورند؟!
این امر دلایل مختلفی دارد؛ یکی از آنها این است که جامعه و تاریخ ما مردسالار و سیاست ما مردانه است، هیچوقت به نقش زنان اهمیت داده نشده است، بنابراین وقتی فضای سیاسی برای مردان باشد طبیعتاً زنان حذف میشوند.
دلیل دیگر عدم تمایل زنان توانمند به مشارکت سیاسی است که خود معلول عوامل مختلفی از جمله وجود احزاب نیمبند و نواقص احزاب سیاسی مثل فقدان سهمیهبندی جنسیتی است که سبب شده حضور زنان در احزاب صرفاً جنبه نمایشی داشته باشد و این حالت در ائتلافهای سیاسی هم اتفاق میافتد.
از دیگر دلایل، نگاههای تنگنظرانه و نهادینهشده سیاسی نسبت به مشارکت زنان و عدم وجود گروهها و انجمنهای فعال در حوزه زنان است، زمانی که ما انجمن صنفی زنان نداشته باشیم، درواقع نمایندهای هم در جامعه نداریم و کسی حرف ما را نمیشنوند.
گفت و گو از ریحانه شهبازی _خبرنگار سیاسی ایمنا
نظر شما