شهید چمران چه کسی را فاتح کردستان می‌دانست؟

در سنگر که قرار می‌گرفت با صدای بلند تکبیر گویان اذان می‌گفت. وقتی‌که اطرافیان به وی می‌گفتند: «شعبانی آرام بگیر که دشمن از وجود ما در سنگر مطلع نشود»، در جواب می‌گفت: «هدف ما تثبیت اذان و نماز در جهان است و این امر به من نیرو و جهت می‌دهد».

به گزارش ایمنا؛ رزمندگان با نثار جان خود رسالت عظیمی را بر دوش بازماندگان گذاشتند. غریب به 30 سال از پایان جنگ تحمیلی و 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد، اما نام برخی از شهدا در میان مردم گمنام است.  در ادامه ماحصل زندگی شهید «علی‌محمد پارسائیان» را می‌خوانید:

آیت الله شعبانی در گودین از توابع کنگاور بدنیا آمد. تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش گذراند و سپس برای ادامه تحصیل و تخصص در امر کشاورزی به آموزشگاه کشاورزی کرمانشاه رفت. حدود 9 سال مشغول تحصیل شد و بعد از پیروزی انقلاب همدوش برادران دیگرش در حراست از دستاوردهای انقلاب کوشید تا این که در فروردین ماه 57 هنگامی‌که ضد انقلاب پادگان سنندج را محاصره کرده بود همراه تنی چند از برادران دیگر به پادگان سنندج اعزام شد و مردانه در مقابل مهاجمان ایستادگی کردند و پادگان را از سقوط حتمی نجات دادند.

حدود سه ماه در پاوه بود که درگیری آغاز شد. آیت الله همراه با دکتر چمران و چند تن از مردم در مقابل انبوهی از ضدانقلاب تا آخرین لحظه سقوط پاوه مقاومت کرد. سرانجام پاوه را از سقوط نجات دادند. سپس عازم سردشت، بانه، مریوان و دیگر مناطق کردنشین که هسته درگیری‌ها را تشکیل می‌دادند، شد. بارها و بارها از طرف ژاندارمری و دکتر چمران تشویق‌نامه کتبی و شفاهی برای او ارسال شد. شهید چمران در وصف شهید آیت الله شعبانی گفته است: «به خدا قسم به همراه این شیرمرد می‌توانم تمامی کردستان را فتح کنم».

وی طی ماموریتی که به مهاباد داشت بر اثر پرتاب نارنجک از طرف دشمن زخمی شد. آیت الله قبول نکرد که در بیمارستان استراحت کند و برای ادامه مبارزه به سنگر خویش بازگشت. هنوز تکه‌های نارنجک در بدن او بیرون نیامده بودند که برای پیکار علیه باطل و کمک به برادران فلسطینی عازم جنوب لبنان شد. مدت پنج ماه در آنجا باقی ماند و به دنبال اوج‌گیری در سنندج به ایران بازگشت تا تجارب کسب شده خود را به برادرانش انتقال دهد.

هر پستی که در سپاه به وی پیشنهاد می‌شد، قبول نمی‌کرد و می‌گفت: «هر کجا نیاز به وجودم باشد باید بروم.» همچنین هر بار که به وی پیشنهاد ازدواج می‌شد، می‌گفت: «من با انقلابم ازدواج کرده‌ام.»

خون شهدا را پایمال نکنید

آیت الله شعبانی دائما به دوستانش می‌گفت: «شما را به خدای کاری نکنید که خون شهیدان پایمال شود.» وی هر کجا که می‌رفت موقع ظهر که می‌شد در هر شرایطی که قرار می‌گرفت به موقع اذان نماز، فریضه خود را با صدای بلند می‌گفت. در سنگر که قرار می‌گرفت هنگام اذان، با صدای بلند و غرا تکبیر گویان اذان می‌گفت. وقتی‌که اطرافیان به وی می‌گفتند: «شعبانی آرام بگیر که دشمن از وجود ما در سنگر مطلع نشود»، در جواب می‌گفت: «هدف ما تثبیت اذان و نماز در جهان است و این امر به من نیرو و جهت می‌دهد».

سرانجام آیت الله شعبانی در یک ماموریت خلع سلاح در تاریخ 23 اردیبهشت 59 به جرگه شهدا پیوست.

منبع:دفاع مقدس

کد خبر 346610

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.