۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۳
داستان یک کشف

آخرین‌بار در نشست خبری معاون میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور به مناسبت روز جهانی موزه و هفته میراث فرهنگی در روز هفته جاری بود که از مومیایی رضاخان سخن به میان آمد، جسدی که بنا به گفته محمدحسن طالبیان یکبار در روز اولِ کشف به صورت موقت و روز بعد نیز به صورت دایم دفن شد.

به گزارش ایمنا، جسدی که نه تنها هیچ درخواستی برای بررسی کارشناسانۀ آن به سازمان میراث فرهنگی کشور ارایه نشد بلکه به قول معاون میراث فرهنگی این سازمان پیش از آن نیز در برنامه‌های توسعه عمرانی موضوعاتی این‌چنین اتفاق می‌افتاد و چیزی پیدا می‌شد اما از سازمان میراث فرهنگی استعلامی صورت نمی گرفت.

به هر صورت بیش از ۲۰ روز قبل بود که اولین‌بار در شبکه های مجازی خبر کشف جسد مومیایی شده‌ای در پی حفاری های قسمت غربی صحن شاه‌عبدالعظیم حسنی منتشر شد. اخبار منتشره جسد را به رضاشاه پهلوی منتسب می‌کرد که چهارم مرداد ۱۳۲۴ در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی درگذشت و جنازه وی بنا به واژه پُر کاربرد امروز، مومیایی شد و در مسجد الرفاعی قاهره به امانت باقی ماند، در ادامه نیز اردیبهشت ۱۳۲۹ ابتدا به مسجد النبی در مدینه و سپس به ایران منتقل شد و هفدهم اردیبهشت‌ماه در حرم شاه عبدالعظیم دفن شد و در نهایت سال ۱۳۵۹ مقبره رضاخان به دستور صادق خلخالی حاکم شرع وقت تخریب شد اما بنا بر شواهد و حتی آنچه که در کتاب خاطرات آیت الله خلخالی آمده است جسد پهلوی اول در آن مقبرۀ مخروبه پیدا نشد و این موضوع مطرح شد که فرزند وی محمدرضا پهلوی هنگام خروج از ایران در سال ۵۷ جسد پدر را به قاهره انتقال داده است، شایعه ای که البته از سوی خاندان پهلوی تکذیب شد.

صحبت ها درباره جسد کشف شده بسیار بود... از ضرورت حفظ و تاکید بر جنبه میراثی بودن مومیاییِ کشف شده تا سخن از جسدی که هرگز به پزشکی قانونی نرسید؛ از تکذیب در خصوص مومیایی‌بودن جسد کشف شده تا درخواست برای پژوهش در خصوص آن که البته هیچ‌گاه این درخواست به سازمان میراث فرهنگی ارایه نشد. در نهایت جسد دوباره دفن شد و به گفته برخی نیز ضرورتی درباره روشن شدن محل دفن وجود نداشت!

بگذریم... به هر روی نام "مومیایی" ناخودآگاه سه‌گانۀ مومیایی "استیون سامرز" و بیدارشدن مومیایی چندهزارسالۀ مصری از دل اهرام ثلاثه را در ذهن متبادر می کند. حالا جسدی در میان اجرای طرح گسترش و توسعه بخش غربی آستان عبدالعظیم سر از خاک بیرون آورده بود که با نام مومیایی رضاشاه دست به دست می‌شد؛ "ولادیمیر لنین" رهبر شوروی سابق تا "ژوزف استالین" دیکتاتور کمونیست شوروی، "هو شی مین" رهبر ویتنام، "فردیناند مارکوس" رییس جمهور فیلیپین، "مائو تسه تونگ" بنیانگذار جمهوری خلق چین و یا "کیم ایل سونگ" بنیانگذار کره شمالی، همه و همه افراد شاخصی هستند که به ویژه بعد از مرگ، جسدهای مومیایی‌شان نیز شهرت یافت اما نکته اول این است روش هایی که در مصر باستان برای مومیایی کردن اجساد فراعنه کاربرد داشت با آنچه بعد از آن با نام مومیایی به کار رفت بسیار متفاوت است و شاید اینجا است که کاربرد واژه "مومیایی" برای هر جسدی به کار رفته است که پوست و گوشت خشک شده آن به صورت عمدی و یا تصادفی با استفاده از مواد شیمیایی حفظ شده است. این درحالی است که در کاربرد واژگان باید دقت کرد و به این نکته توجه داشت که آنچه با نام مومیایی در مصر باستان شناخته می شود با مومیایی جسد لنین و یا جسدی که در حرم عبدالعظیم حسنی کشف و به مومیایی رضاخان منتسب شد متفاوت است و شاید بهتر این باشد که لفظ رایج مومیایی را برای هر جسد سالمی که کشف می شود از جمله جسد مکشوف در آستان عبدالعطیم بکار نبرد؛ جسدی که جدا از تعلق به رضا شاه پهلوی و یا هر فرد دیگری، تنها برای جلوگیری از فساد و حفظ آن در برابر پوسیدگی، از تزریق فرمالین در آن استفاده شده بود.

دوم آن است که حرمت به جسد در هر دینی شایسته اهمیت است. اگر به گذشته نقبی بزنیم حکومت آقامحمدخان قاجار تازه آغاز شده بود که وی دستور نبش قبر وکیل الرعایا و نادرشاه افشار را صادر کرد و به این ترتیب استخوان های کریم خان زند و نادرشاه را در قسمت ورودی کاخ خواجه تاجدار دفن کردند تا این شاه قجری در هنگام عبور و مرور بر روی استخوان های این دو قدم بگذارد. سالها بعد وقتی که پهلوی اول به سلطنت رسید به فرمان وی استخوان های دفن شده در قسمت ورودی کاخ آقامحمدخان بیرون آورده شدند و استخوان های نادر به مشهد انتقال یافت و آرامگاه نادری شکل گرفت و استخوان های کریم خان نیز در محل اولیه خود یعنی شیراز به خاک سپرده شد. سالها گذشت تا اینکه صادق خلخالی حاکم شرع در سال ۵۷ دستور تخریب مقبرۀ رضاخان را صادر کرد و گویا اقدام خواجه تاجدار قجری به گونه ای دیگر تکرار می‌شد، اکنون بعد از گذشت ۴۰ سال با جسدی بی‌جان مواجه شدیم که نه تنها قدرت دفاع نداشت بلکه حتی بنا به موازین شرعی اسلام نیز باید با دیده احترام به آن نگریسته می‌شد.

و اما سوم... موزه مقبره لنین در میدان سرخ مسکو، مرد یخی موجود در موزه باستان شناسی بولزانو در شمال ایتالیا، "لومباردو روزالیا" در سرداب کاپوچین کاتاکومب پالرمو در سیسیل ایتالیا، "بانوی دای" در هونان چین و یا جسد "کیم ایل سونگ" در موزه کومسوسان کره شمالی و بسیاری دیگر از اجسادی که نام مومیایی در خصوص آنها بکار می رود آثاری هستند که همه ساله گردشگران بسیاری را به خود جلب و جذب می کند؛ اما جدا از هر گمانه زنی در خصوص جسد کشف شده در حرم عبدالعظیم که البته فرماندار شهر ری نیز از مکان دفن آن بی‌خبر است و هم‌چنین با توجه به شرایط امروز اجتماعی و سیاسی ایران، می طلبید تا از هرگونه تعجیل برای دفن پرهیز شود و با تشریک مساعی با کارشناسان فن نسبت به موضوع برخورد می‌شد، هرچند که جدا از نتایج حاصل از بررسی‌های آزمایشگاهی و کارشناسانه در خصوص فرد متوفی که جسد به وی تعلق داشت قاعدتا این سوال نیز مطرح می‌شد که در صورت اتخاذ یک تصمیم برای انتقال جسد به یکی موزه ها، کدام موزه شایسته انتخاب بود!

یادداشت از: شیرین مستغاثی، سرویس جامعه ایمنا

کد خبر 343808

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ساغری RU ۱۸:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
    0 0
    یادداشت یعنی مستدل، یعنی این. ممنون سه نکته اساسی را بیان کردید و درواقعا آموزش دادید. مرسی
  • اهل تاریخ IR ۲۱:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۲/۲۵
    0 0
    آفرین...