به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان شهرضا، گرداب خون و گرد و غبار را از صورتت می‌شویم تا چهره خسته‌ات را بهتر ببینم. غم نبودنت را باور کنم یا غرور دسترنجت را در سالیان اشک و ماتم؛ تواضع تو را باور کنم یا رشادت بی‌مثالت؛ بودن یا نبودن مسئله این است؛ هرکسی می‌تواند مدتی را در عالم خاک زندگی کند و پس از چندی، رخت از دیار فانی بسته و راهی عالم باقی شود، اما اینکه ثمره حضور ما چه باشد، بسیار مهم است.
فروردین هرسال که می‌شود، روزها را می‌شمرم تا به بیست و سومین روز آن برسم، زمانی که پیکر غرق در خون تو حال و هوای کربلای هشت را کربلایی‌تر کرد.
شهر به نام تو آذرین بسته شده و در هر کوچه و برزن، نام و یادی از توست، همه از تو می‌گویند و آن چفیه خاک آلود و چکمه‌های خاکی و چهره متواضع ات.
دومین روز از آذرماه ۱۳۳۹ بود که فرزندی از دیار شهرضا، در خانواده‌ای مذهبی و ساده زیست، متولد شد؛ نامش را «سیدجمال» گذاشتند.
کودکی و نوجوانی را مانند همه گذراند، ولی گاه سکوتی او را درخود فرومی‌برد. قبل از انقلاب، از مبارزان اصلی پیرو خط امام خمینی(ره) در شهرضا بود، اما جوهره مردان آن نسل، پس از انقلاب نمایان‌تر شد.
شهریور ۵۹ بود که صدام حسین، در سودای فتح سه روزه ایران به خاک کشور حمله کرد. زمستان همان سال «سیدجمال طباطبایی» به عنوان داوطلب بسیجی، رهسپار میدان جنگ شد و در همان زمان، به اتفاق یک گروه ۱۰ نفره، در منطقه دارخوین با سربازان بعث عراق، درگیر شد.
از عضویت او در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مدت زمان زیادی نمی‌گذشت که دوباره راهی جبهه‌ها شد. سمت‌های مختلفی همچون فرماندهی دسته، گروهان و گردان را تجربه کرد، اما در همه آن سال‌ها، تواضع سید جمال، مهمترین ویژگی او بود.
شهریورماه ۶۱ بود که براثر اصابت ترکش به سرش در «خط پدافندی زید» ۱۱ روز به کما رفت و پس از آن، نیمی از بدنش به طوری معلول شد که دست و پای راستش قادر به حرکت نبود.
معلولیت مانع حضور او در جبهه نشد، او که از ارکان اصلی لشکر «قمر بنی هاشم» محسوب می‌شد، تجارب ارزشمند خود را در اختیار رزمندگان قرار داد و همین مسئله، فتوحات پیروزمندانه رزمندگان در عملیات‌های «والفجر ۸» و «کربلای ۵» را رقم زد.
اما او که در صحرای جنون سیر می‌کرد، در جستجوی پناهگاهی امن بود تا در سایه‌سار دوست، آرام گیرد؛ در ۲۳ فروردین ۱۳۶۶ در جریان تعویض پست پدافندی در خط مقدم عملیات کربلای هشت به آرزوی دیرینه خود رسید و به خیل یاران شهیدش پیوست.
او که در کنار سرداران شهیدی همچون «حاج محمدابراهیم همت»، «ابراهیم کاظمی»، «محسن صفوی» «قانع» و «حیدرپور» نام شهرضا را در دوران خون و آتش جاودانه کرد، شکسته بال از فرش خاکی به منزلگاه سیمرغ در عرش رسید، پروازی چنین، هنر مردان خداست که پای در رکاب عشق، همسفر صبا در ملکوت شوند.
در متن وصیت‌نامه سردار شهید «سیدجمال طباطبایی» آمده است:
«رخصت جنگ با دشمنان به جنگجویان اسلام داده شده زیرا آنها از دشمن ستم کشیده و خدا بردباری آنها قادر است به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام یگانه منجی عالم بشریت حضرت ولی العصر(عج) و با درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب امید مستضعفان جهان امام خمینی(ره) و با دعای فراوان و آروزی موفقیت بر پیروزی کامل بر کفر جهانی از خداوند منان بر رزمندگان اسلام و با حمد و سپاس فراوان خداوند منان که با رهبری عطا فرمود که کشتی بزرگ اسلام را به ساحل نجات رساند و خداوند متعال را شکر گذاریم که نعمت بزرگ جنگ را بر ما ارزانی داشت و ما در بوته آزمایش قرارداد و الحمدالله که این نعمت شامل حال من شد و توفیق شرکت در این جنگ را عطا کرد در صدر اسلام و زمان امام حسین خون های فراوانی برای تداوم بخشیدن کلمه "لااله الا الله" و "محمد رسول اله" ریخته شد و خون این کلمه مساوی است با نابودی کفر جهانی و اگر در این رابطه کوچک ترین کم کاری و سستی از هر کس بشود در روز قیامت از سر تقصیرات او هیچکدام از شهدا نخواهند گذشت از هر گونه تفرقه و جدایی به هر صورت بپرهیزید و دست اخوت و برادری به هم دهید که دشمن از وحدت ما لرزان و هراسان است.
استدعا دارم رهبر عظیم الشان و فرزند زهرا این دل سوخته اسلام و نایب امام زمان را در تمام امور تنها نگذارید چون کلامش کلام خداست جنگ را با قوت هر چه تمام تر ادامه دهید و از ملت عزیز خواستارم که حقشان را به این حقیر ببخشند که بتوانم خدمت گزار خوبی برای آنها باشم از همه برادران سپاه و بسیج خواهش می کنم اطاعت بیشتری از فرماندهی داشته باشند و هرچند به ضرر خودشان باشد "من" در جهاد اکبر یعنی جهاد با نفس و خودسازی را فراموش نکنید پشت سر امام عزیز بمانید چون انقلاب ما به خاطر خدا و به دست ولایت فقیه بوده و هست و ثبات آن به دست ولایت فقیه است و بس. انشاءالله»
گزارش از: عباس صادقی، خبرنگار سرویس شهرستان ایمنا
نظر شما