قرار نیست همه آثار یک فیلم‌ساز خوب باشد

فیلمنامه نویس و فیلمساز سینما گفت: داشتن یک فیلم شاخص در پرونده کاری کافی است و قرار نیست همه آثار یک فیلم ساز خوب باشد.

به گزارش خبرنگار ایمنا؛ همایون اسعدیان، کارگردان سینما عصر روز گذشته _سه شنبه ۲۴ بهمن ماه_ در همایش "انتقال تجربه" که با حضور فیلم‌سازان و فیلم‌نامه نویسان شاخص سینمای ایران در اصفهان برگزار شد، در رابطه با فیلم‌هایی که نویسندگی آن را برعهده داشته است گفت: به ندرت پیش می‌آید که فیلم‌نامه‌ای به دست کسی برسد که کاملا خوب باشد و تصمیم به ساخت آنچه که هست داشته باشد؛ چراکه هیچگاه با یک فیلمنامه کامل روبه‌رو نیستیم.

اسعدیان که دستیاری کارگردان و عکاسی فیلم را در کارنامه خود دارد، افزود: خاصیت عکاسی فیلم این است که شغلی فردی است و به هیچ گروهی وابسته نیست و من برای کسب تجربه این کار را شروع کردم؛ چراکه عکاسی فیلم در آینده، در زمینه قاب‌بندی برای کارگردانی کمک می‌کند؛ اما من با این که حدود بیست سال عکاسی و کار تولید کرده بودم، کارگردانی کار ساده‌ای نبود.

این کارگردان سینما در مورد نخستین فیلمی که کارگردانی آن را بر عهده داشته است بیان کرد: خلوت‌گاه داستان "نیش"، جزیره‌ای در خلیج فارس برای ترک معتادان بود که در آن نویسنده به زندگی چند معتاد نزدیک می‌شد و دلیل اعتیاد آنها را بررسی می‌کرد.

وی ادامه داد: از آنجایی که این فیلم، فیلمی اکشن بود، اگر به ژانر اکشن تکیه می‌کردم، به عنوان یک کارگردان اکشن‌ساز جا می‌افتادم، اما برخلاف انتظار، بعدها "الو الو من جوجوام و کلاه قرمزی و پسر خاله" را شروع کردم.

این کارگردان سینما در رابطه با ایده فیلم‌نامه "مرد آفتابی" گفت: فیلم‌نامه به گونه‌ای بود که دو جوان ایرانی برای کار به ژاپن می‌روند؛ فیلمی اکشن و پلیسی بود که نه توان مالی برای ساخت آن را داشتیم و نه فیلم خوبی برای ساختن می‌شد؛ به همین خاطر پیشنهاد فیلمی را دادم که با همکاری اکبر عبدی و در سنگاپور ساخته شود؛ اکشن نباشد بلکه شیرین و مفرح باشد؛ به گونه‌ای که ایرانیزه شود؛ تا اینکه در جشنواره به عنوان رتبه دوم در کارگردانی انتخاب شد.

اسعدیان اظهار کرد: اگر به من بگویند فلان فیلم سینمایی است یا خیر، من نمی‌توانم نظری داشته باشم؛ چراکه ممکن است از فیلمی خوشم بیاید یا نیاید؛ به همین خاطر حتی اگر جهان بینی داشته باشم بهتر است دیگران نظر دهند؛ چراکه لازم است بررسی کنیم که در حال ارزیابی چه جهان‌بینی هستیم؛ در همین راستا لازم است روابط انسان دوستانه را در نظر بگیریم؛ چراکه ممکن است هر گاه فیلمی را می‌بینیم بنا به شرایط از آن فیلم خوشمان نیاید.

وی افزود: فیلمانه باید معرف خود باشد؛ به این معنا که باید عظمت در نگاه ما باشد نه در چیزی که به آن می‌نگریم؛ اگر جهان بینی داشته باشیم باید بتوانیم مسائل را به ساده ترین شکل بیان کنیم؛ در حالی که فکر می‌کنیم حرف ساده را هم باید به پیچیده‌ترین شکل بیان کنیم؛ به عقیده من حرف بشریت، جز عشق، مرگ و زندگی چیز دیگری وجود نیست؛ همیشه همین موضوعات تکرار می‌شود، همانگونه که در اشعار و فیلم نامه‌ها تکرار می‌شود، یعنی اگر بتوانیم سکانس ساده‌ای را به راحتی بیان کنیم کار بزرگی انجام داده ایم.

این کارگردان سینما در رابطه با فیلم‌نامه "شب روباه" گفت: قرار بر این بود این فیلم، سینمایی و با تجربه‌ای پلیسی از آب دربیاید؛ شب روباه داستان پلیسی، آمریکایی و اکشن بود که باید به داستانی پلیسی ایرانی تبدیل می شد؛ به همین خاطر سعی شد به یک داستان عاشقانه ایرانی تبدیل شود؛ روباه، یک آدم افتاده و سر به زیر اما خطرناک بود؛ بر همین اساس هم سریال "راه بی پایان" را شروع کردیم؛ در آنجا نقش فرهاد اصلانی نقشی منفی است، اما تماشاگر رابطه‌ها را درک می‌کند و با او همراه می‌شود.

اسعدیان تشریح کرد: مشکل فیلم‌های پلیسی در ایران، تقلید از فیلم‌های آمریکایی است؛ با این حال یکی از بهترین فیلم‌های ایرانی در این زمینه "سرنخ" بود؛ چراکه شباهتی به سریال‌های آمریکایی ندارد؛ نوع ارتباطات، حرف زدن، نقش منفی ایرانی و همه عوامل مؤثر در این زمینه ایرانی هستند؛ حتی مافیا هم ایرانی می‌شود.

وی در رابطه با ایده فیلم "شوخی" اظهار کرد: فیلم آمریکایی "هرو" فیلمی موفق بود؛ به همین خاطر می‌خواستیم ایرانیزه شود؛ در همین راستا در تیتراژ آخر هم ذکر شد که ایرانیزه شده "هرو" است؛ البته این کار در دنیا رایج است و کار زشتی تلقی نمی‌شود؛ چراکه برخی آثار آنقدر شاخص می‌شوند که چندین بار از روی آن ساختن عیب محسوب نمی‌شود؛ یک هفته پیش از شروع کار متوجه شدم ساخت این فیلم اشتباه است؛ اما در نهایت آن را ساختیم؛ به گونه‌ای که ایرانیزه شده بود و مناسبات میان پرویز و حبیب و شوخی‌های ایرانی رعایت شده بود. به این خاطر که احساس می‌کردم این فیلم از آن من نیست؛ فکر می‌کردم قابل ساخت نیست؛ یعنی ایرانیزه کردن آن هم جلوه نداشت؛ چراکه هیچ موضوعی را در ایران نمی‌توانیم بیش از اندازه بزرگ کنیم، اما به دلایلی این کار در "هرو" درست بود.

این کارگردان سینما در رابطه با سوژه یابی بیان کرد: نمی‌توانم درک کنم که به من بگویند در مورد بیکاری و یا هر چیز دیگری فیلم‌نامه بنویسم؛ باید از چیزهای حسی شروع شود؛ مواردی که آزارم می‌دهد؛ به عنوان نمونه یکی از فیلم‌نامه‌هایم بر اساس خوابی بود که دیده بودم.

اسعدیان افزود: به عنصر تصادف اعتقاد دارم، چراکه فیلم‌نامه نویس شدن من هم تصادفی بود. هیچ اشکالی ندارد فیلمی بسازیم که روزنامه‌ای از آن قهرمان می‌سازد، به شرطی که در ابتدای معرفی فیلم به تماشاگر همان چیزی معرفی شود که وجود دارد. باید دید در فیلم‌نامه چه معیاری به تماشاگر داده می‌شود که با همان معیار سنجیده شود.

وی در رابطه با فیلم "راه بی پایان" اظهار کرد: پس از بررسی متوجه شدم فیلم‌نامه خوبی نیست، اما با این حال قرارداد کارگردانی بسته شد. اما یک سال صرف بازنویسی فیلم‌نامه شد و در این راه چندین بار هم دچار یأس شدیم، اما دست به کار شدیم، تا جایی که شخصیت‌ها و مناسبات جدید در آن خلق شد. به همین خاطر است که معتقدم فیلم‌نامه را باید به فیلم‌نامه‌ای برای خودم تبدیل کنم، یعنی باید خودم تجربه کرده باشم تا بتوانم آن را بسازم.

این کارگردان سینما ادامه داد: در "راه بی پایان" شخصیت داستان در تضاد شکل می‌گیرد و معنا می‌یابد، به این معنا که برای شکل گیری شخصیت لازم است شخصیت داستان در مقابل چالشی قرار گیرد، ایجاد چالش نخستین قدم برای نوشتن فیلم‌نامه است و هرچه چالش عمیق‌تر باشد درام قوی‌تر است.

اسعدیان تشریح کرد: در راه تبدیل فیلم‌نامه به فیلم‌نامه‌ای برای خودم شاید کپی برداری از زندگی شخصی‌ام نباشد، اما حس آن را درک می‌کنم، به این معنا که باید قهرمان داستان را قبول داشته باشم و از رفتارش حمایت کنم. ما باید چیزی را بسازیم که باورش داشته باشیم، به گونه‌ای که اگر من بسازم به یک شکل باشد و اگر دیگری بسازد به شکلی دیگر، اما تجربه شخصی من می‌گوید در فیلم‌نامه نویسی ابتدا لازم است دلم از عوامل حسی به درد آمده باشد تا بتوانم آن را بسازم.

وی افزود: به عنوان نمونه انتظار تماس تلفنی در ساعت ۹ شب را کسی می‌تواند به تصویر بکشد که این انتظار را درک کرده باشد، به این معنا که لازم است تجاربی انسانی را درک کرده باشی تا بتوانی آن را بسازی، البته منظورم این نیست که برای بازی کردن نقش معتاد باید معتاد باشی!

این کارگردان سینما در رابطه با مهارت دیالوگ‌نویسی گفت: اگر داوود میرباقری و یا افراد دیگر در دیالوگ‌نویسی قوی هستند؛ به این خاطر است که با مردم در ارتباط بوده‌اند و آنها را در ذهن ثبت کرده‌اند؛ هر چه بیشتر تجربه داشته باشی فرصت برای خلق درام‌های گوناگون و شخصیت‌های گوناگون بیشتر است و برعکس.

اسعدیان در رابطه با ایده فیلم "چراغ جادو" اظهار کرد: ایده از جایی آغاز شد که به من گفتند فکر کنید چراغی دست کسی افتاده و غولی در آن است؛ اما این چراغ به دست هر کس می‌افتد از برآوردن درخواست او عاجز است؛ تا جایی که غول از زمانه عاجز می‌شود و می‌خواهد به درون چراغ برگردد.

وی با بیان اینکه ایده فیلم "بچه‌های خیابان" از شبی بارانی می‌آمد که سر چهارراه با بچه‌ای هفت ساله که گریه می‌کرد برخورد کردم، گفت: اگرچه صحنه تلخی بود، اما با خود گفتم قانون شهرداری می‌گوید که این افراد باید از شهر جمع شوند. هر کسی با زاویه‌ای به بچه‌های خیابان نگاه می‌کند، اما کسی نمی‌گوید که این بچه ها در کنار ما با بغض و کینه بزرگ می‌شوند. این مسئله آزار دهنده بود، اما در آن هنگام درک می‌کردم که هوا سرد است و این بچه در سرما چه می‌کشد و چرا باید از من که در ماشینم نشسته‌ام دل خوشی داشته باشد، پس لازم است من به عنوان فیلم‌ساز و فیلم‌نامه نویس از نگاه خود به موضوع نگاه کنم و جامعه شناسان و دیگران از زاویه دید خودشان، فقط مهم این است که آنها را درک کنیم.

این کارگردان و فیلم‌نامه نویس سینما ناهنجاری اجتماعی در فیلمنامه نویسی را دهن کجی اجتماعی دانست و گفت: برخی موضوعات را با آموزش نمی‌توان فرهنگ‌سازی کرد و لازم است پشت پرده قضیه را به تصویر بکشیم، به عنوان فیلم‌نامه نویس باید به گونه‌ای به قضیه نگاه کنیم که سیاست‌مداران و جامعه شناسان از آن زاویه نگاه نمی‌کنند.

اسعدیان افزود: مشکلی که در رابطه با درام وجود دارد این است که بلد نیستیم حرفی را که در ذهنمان است به تصویر بکشیم؛ به عنوان نمونه باید بتوانیم یک حرف فلسفی را در قالب خانواده بیان کنیم، اگر این طور نباشد فیلم‌نامه خشک خواهد بود. همچنین اگر فیلمی تولید داخلی باشد، از آنجایی که حالت شعاری دارد، اگر آن را با فرم داستانی و عاشقانه پر و بال دهیم جذابیتی را به فیلم وارد کرده‌ایم.

وی ادامه داد: اشتباه ما در فیلم‌نامه نویسی این است که قهرمان داستان را در چند دقیقه نخست به گونه‌ای قوی بیان می‌کنیم که در ادامه فیلم چیزی برای معرفی او نداریم، در صورتی که در فیلم‌نامه‌های خارجی تا پایان داستان هر بار موضوعی تازه را در مورد قهرمان داستان بیان می‌کند.

این کارگردان و فیلم‌نامه نویس سینما در رابطه با ایجاد جذابیت در فیلم بیان کرد: هنگامی یک شخصیت در فیلم جذاب می‌شود که دیگران نتوانند او را پیش بینی کنند، این همان شخصیت درام است که با تردید شکل می‌گیرد، به این معنا که درام جایی برای تردید مخاطب است و اگر شخصیت داستان را در همان ابتدای کار کاملا معرفی کردیم و دیگر جایی برای پیش بینی وجود نداشت داستان جذاب نیست، هر چقدر شخصیت داستان دارای پیچیدگی باشد و نتوانیم تشخیص دهیم که چه می‌کند، جذاب‌تر است و برعکس، به همین خاطر است که جذاب‌ترین فیلم‌های جنگی قهرمان‌های غیرقابل پیش‌بینی دارند.

اسعدیان ادامه داد: گاهی لازم است پس از نوشتن فیلم نامه مدتی بگذرد و پس از آن دوباره آن را بازبینی کرد؛ دیالوگ باید برای نویسنده روشن باشد؛ همانگونه که افراد در محاوره صحبت می‌کنند، همانگونه هم در فیلم‌نامه نوشته شوند، لازم است با فیلم ارتباط برقرار کنیم.

وی در رابطه با ایده فیلم‌نامه "طلا و مس" اظهار کرد: "طلا و مس" تجربه بسیار بزرگی بود، یک روحانی که خانمش بیماری کلیوی دارد و باید برای درآوردن هزینه آن فرش خانه اش را بفروشد، اما بن‌بست فیلم این بود که داستانی اخلاقی را بیان می‌کرد. در راه پیوند کلیه یا باید خیری پیدا می‌شد که کلیه‌اش را اهدا کند یا اینکه او کلیه‌ای را بخرد، اما خریدن کلیه جنبه منفی فیلم بود و در واقع روحانی دست به کاری غیراخلاقی می‌زد، حال یا باید پشیمانش می‌کردیم یا ادامه می‌دادیم؛ با این حال قرار شد سه روز روی فیلم‌نامه آن کار کنم؛ تا اینکه به ذهنمان رسید که چرا کلیه باید جریان اصلی داستان باشد؟ ما می‌خواهیم طلبه‌ای را که درس اخلاق می‌خواند به تصویر بکشیم؛ به گونه‌ای که او باید میان همسر و درس اخلاق یکی را انتخاب کند و در نهایت به این نتیجه برسد که اخلاق را در زندگی یاد بگیرد و نه در کلاس درس، اینجا بود که فیلم‌نامه تغییر کرد و از بیماری کلیه به بیماری ام اس تبدیل شد.

این کارگردان و فیلم‌نامه نویس سینما تشریح کرد: هنگامی که فیلم‌نامه به بن بست می‌خورد برای حل مشکل باید از فیلم‌نامه دور شد. فیلم‌نامه نویسی مانند بازی شطرنج است که اگر کنار صفحه بنشینی و تماشا کنی بهتر از این است که از نگاه دو نفری که در حال بازی هستند به ماجرا نگاه می‌کنی، به همین خاطر جذابیت آدم‌های خلق شده نباید اسیرمان کند. هر چیزی را می‌توان به تصویر کشید و تنها باید راهش را پیدا کرد، به گونه‌ای که از راه‌های مستقیم در بیاییم و از محدودیت‌ها استفاده کنیم، اما لزومی ندارد مرزها را بشکنیم، چراکه خط قرمزی وجود ندارد، بلکه باید ببینیم مرزها را چگونه بشکنیم. با این حال گاهی محدودیت‌ها خوب است.

اسعدیان با بیان اینکه ایده "طلا و مس" از منوچهر محمدی بود، گفت: نوشتن این فیلم‌نامه یک ماه و نیم طول کشید، اما هنگامی که طلا و مس را ساختم نفسی راحت کشیدم، معتقد بودم اگر بمیرم با آرامش رفته‌ام. باید گفت فیلم‌سازها مانند دیگران در نهایت با کارشان قضاوت می‌شوند، اما داشتن یک فیلم شاخص در پرونده کاری کافی است و قرار نیست همه کارهای یک فیلم ساز خوب باشد.

کد خبر 337301

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.