صندوق مهمات

یک جابه‌جایی ساده بیشتر نبود؛ صندوقی آماده کرده بود گویا می‌خواهد به خط مقدم برود؛ همیشه مهماتش به دنبالش بود؛ زیر رگبار دشمن هم آن‌ها را به همراه داشت اما آرام و خونسرد در گوشه‌ای می‌نشست...

به گزارش خبرنگار ایمنا، گرچه درس را رها کرده و به جبهه رفته بود، اما دلیل نمی‌شد که در جبهه هم مطالعه را رها کند؛ چراکه به گفته دوستانش بسیار منظم بود؛ با اینکه مسئولیت‌های فراوانی بر دوشش بود، اما تا فرصتی پیدا می‌کرد کتابی به دست می‌گرفت و مشغول مطالعه می‌شد؛ "حسین صنعت‌کار" متولد اصفهان؛ دوستش چندین بار او را هنگام بمباران دشمن دیده بود که آرام در گوشه‌ای نشسته و کتاب می‌خواند و گاهی سرش را بلند می‌کند و نگاهی به اطراف می‌اندازد.

"حسن قطبی"، هم‌رزمش در جبهه به یاد می‌آورد روزی را که قرار بود از مقرشان به جایی دیگر منتقل شوند، "قرار بود مدتی در جای دیگری مستقر شویم؛ وسایل را آماده کرده بودیم؛ متوجه چند صندوقی که همراه وسایل بود شدیم؛ صندوقی پر از مهمات. به حسین گفتم قرار نیست با دشمن درگیر شویم که اینهمه مهمات آورده‌ای! در حالی صندوق را باز کرد که می‌خندید تا مرا توجیه کند "اینها مهمات نیست؛ کتاب برای من مهمات است."

آنچه گفته شد برگرفته از کتاب "داستان‌هایی از اخلاق شهدا (استان اصفهان)" است؛ برای آگاهی بیشتر از سیره و سلوک این شهدای گرانقدر می‌توانید این کتاب را مطالعه کنید.

کد خبر 337195

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.